انتخابات 96 جمهوری اسلامی صحنه‌ای از جدال و هم ستیزی همیشه جاری باندهای بزرگ قدرت سرمایه برای در دست داشتن سکان سفینه حیات و حاکمیت سرمایه‌داری بود. همه چیز نشان می‌داد که این باندها خود را، جمهوری اسلامی و کل سرمایه‌داری را در موقعیتی حساس می‌بینند. فشار سهمگین بحران اقتصادی و بار مشاجرات فرساینده و خرد کننده بین‌المللی و منطقه‌ای را بر گلوی خویش سنگین می‌یابند. خارج‌سازی سرمایه از بحر پرتلاطم این بحران‌ها و کشمکش‌ها برایشان بسیار اساسی و حیاتی است. هر کدام از باندها و مافیای قدرت ایفای چنین رسالتی را صرفا در ظرفیت و لیاقت خود می‌پندارند و بر همین اساس احراز نقش مسلط در سفینه‌بانی حاکمیت سرمایه را راه حصول این هدف تلقی می‌کنند. آنها در همین راستا و با هدف دستیابی به این اهرم هر چه خواستند علیه هم گفتند، خواسته یا ناخواسته تا توانستند همدیگر را افشاء نمودند. از چپاول‌ها، مافیاسالاری‌ها، توطئه‌گری‌ها، هولوکاست‌آفرینی‌های هم سخن راندند. کار را به جائی رساندند که مناظره «انتخاباتی» رژیم عملاً به دعوای کثیف‌ترین و تبهکارترین مجرمان تاریخ، به جدال حاد بی‌شرم‌ترین و سفاک‌ترین و عاملان هولناک‌ترین کشتارهای کارگران و معترضان، تبدیل شد. سناریوی «انتخابات» جمهوری اسلامی بورژوازی عملا چنین گردید، های و هوی ترس‌آلود و وحشت‌زده ولی فقیه سرمایه همراه با همه اخطارها و انذارها نیز کارگر نیفتاد. هر چند برای ورق زدن کتاب خون و جنایت و بربریت و توحش سرمایه‌داری اسلامی آب هفت دریا هم کفاف‌تر کردن سرانگشتان را نمی‌دهد اما به هر حال باندهای درنده رژیم در پویه افشاء همدیگر حرف‌های زیادی را بر زبان راندند. هر کدام آنها با شناختی که از اوضاع روز و موقعیت کشتی شکسته غرق در بحر بلای سرمایه‌داری ایران و رژیم اسلامی داشتند، با هدف نجات این نظام از گرداب، تا توانستند اسناد مجرمیت هم را در معرض دید عام نهادند. نکته بسیار مهم و اساسی اما بازتاب این به اصطلاح مناظره‌ها یا در واقع رسوائی‌ها در میان نسل درس خوانده و دانشگاهی طبقه کارگر بود. آنچه بورژوازی کرد، بسیار طبیعی بود. جناح‌ها با هدف نجات سرمایه‌داری و بقای قدرت سرمایه به جان هم افتادند و پرده از برخی کارهای هم دریدند، اما نسل درس‌خوانده طبقه ما، طبقه کارگر چه نمود. کارنامه اینان بدون هیچ اغراق زشت‌ترین و رقت‌بارترین‌ها است. اینها زیر بیرق‌های مختلف و در بهترین حالت درفش «انتخاب میان بد و بدتر» به صف شدند!! اینکه گزینه بد در مقابل بدتر» چه صیغه‌ای است. اینکه این حرف یکی از وقیح‌ترین و پلیدترین عوامفریبی‌ها است عجالتا مورد بحث ما نیست. نکته اساسی آنست که این جمعیت عظیم چندین میلیونی درس خوانده، در این کمپین شوم شرم‌آور، حتی در به کارگیری همین به اصطلاح «تاکتیک»!! نیز به خود و به توده‌های طبقه خود دروغ عریان گفتند. بحث آنها گزینش بد در مقابل بدتر هم نبود. آنچه انجام دادند و همواره می‌دهند، راه‌اندازی کمپین کور و فضاحت‌بار تکدی دموکراسی و آزادی یا صدقه و زکوت و یارانه از این یا آن بخش درنده و هار بورژوازی بود!!!.

جماعت درس خوانده بالا در شرایطی نقش معرکه بیار این سناریوی شوم را بازی می‌کردند که توده‌های طبقه ما زیر فشار مستقیم سبعیت‌های همین مافیاهای اصلاح طلب یا اصولگرای بورژوازی هر روز بیشتر گورخواب می‌شوند. کارتن‌خواب می‌گردند. در ساختمان پلاسکو در آتش قهر سرمایه می‌سوختند. در معدن یورت توسط سرمایه‌داران همین جناح‌ها به کوره آدم‌سوزی می‌افتادند. در عسلویه، در معرض هجوم مارها و عقرب‌ها ماه‌ها برای سرمایه کار می‌کردند، وحشیانه‌ترین شکل شدت استثمار را تحمل می‌نمودند، شش ماه، شش ماه بهای شبه رایگان نیروی کار خویش را دریافت نمی‌کردند. در شهرداری‌های شهرها به خاطر تعویق ماه‌ها مزد سلاخی شده ناچیز خویش، گرسنگی می‌کشیدند. در سراسر ایران، در سراسر سرزمین حکمروائی اصلاح طلبان و اصولگرایان سرمایه‌دار چنین وضعی داشتند. بیشرمی و قباحت هم حدی دارد. این نسل درس خواننده طبقه کارگر بدون اغراق مایه شرم تاریخ است. تاریخ تکامل جوامع انسانی، قطعا تاریخ مبارزه طبقاتی است و اینان با سر دادن شعار فرار از هر نوع جنب و جوش ضد سرمایه‌داری توده های طبقه خود، با ابراز تنفر از هر گونه پیکار ریشه‌ای علیه سیه‌روزی‌ها، با تقدیس بسیار کریه وقیح‌ترین و سخیف‌ترین و سیاه‌ترین رفرم‌خواهی‌ها، عملا ننگ تاریخ می‌گردیدند. پدران و مادران و خواهران و برادران و آحاد طبقه آنها در مراکز کار و تولید زیر فشار همه درندگی‌ها و بربریت‌های سرمایه دست به کار اعتراض علیه استثمار و شدت استثمار و جنایت سرمایه‌داری بودند. در پویه این اعتراض و پیکار علیه حاکمان اصلاح‌طلب و اصول‌گرای سرمایه جنگ می‌کردند و اینان با بیشترین شناعت و وقاحت سر در آستان فریبکاران دوم خردادی یا عاشقان ولایت و فقاهت، برای نقش برتر این یا آن، در ساختار حاکمیت بشرستیز سرمایه‌داری کمپین راه می‌انداختند. این پلیدترین پرده و نقشی است که یک جماعت می‌تواند بازی کند. اینان بودند که راه افتادند و خواستار شرکت وسیع و وسیع‌تر افراد در سناریوی شوم انتخابات شدند!! دست قدرت و فریب و نیرنگ و شستشوی مغزی و جهل‌آفرینی و مهندسی افکار ارتجاع بورژوازی از آستین همین لایه دانشگاهی طبقه ما بیرون آمد. اینان بودند که با شعور عاریه گرفته از وحوش سرمایه به صورت افرادی از خانواده‌های کارگری در خانه های خود بر منبر وعظ نشستند و کل ترفندها و فریبکاری‌های زشت طبقه سرمایه‌دار را در گوش پدران و مادران خود موعظه کردند. به آنها گفتند که اصلاح‌طلبان «آزادیخواه» هستند!! «جامعه مدنی» می‌خواهند. «منشور حقوق شهروندی» دارند!! «گفتگوی تمدن‌ها» ساز می‌کنند!! خواستار تعامل با امریکا و سایر دولت‌های غربی می‌باشند، خواهان رفع خطر جنگ از سر «مردم» هستند!!! اینان افزودند که اصلاح‌طلبان در تدارک توسعه سرمایه‌گذاری می‌باشند، در صدد ایجاد شغل و توسعه اشتغالند، با این کارها جامعه را آباد و آبادان می‌سازند!!! عده‌ای هم عربده سر دادند که رئیسی اهل پرداخت یارانه است. بساط صدقات و خیرات و. زکوت و نفقه پهن می‌کند و به فقیران زر می‌بخشد!!! همه این حرف‌ها از زبان همین لایه درس خوانده طبقه کارگر در فضای ذهن و فکر و گوش و زندگی توده کارگر چرخید. این‌ها، این درس خوانده‌های گیج و منگ و کورفکر تاریخ، تمامی آرشیوهای فریب و شستشوی مغزی و تحمیق سرشتی سرمایه و بورژوازی را به این ترتیب بر سر پدران و مادران خود آوار کردند. همه چیز را وارونه نمودند. تمامی حقایق را تحریف کردند. به کارگران نگفتند گه رئیسی و روحانی و قالیباف، رفسنجانی و خامنه‌ای، خاتمی و احمدی نژاد، اصولگرا و اصلاح طلب، معمم و مکلا و راست و چپ کل این مافیاها سر و ته یک کرباسند. همه سرمایه‌دارند، همه نمایندگان فکری سرمایه اند. همگی دولتمردان جنایت پیشه نظام بردگی مزدی هستند، کل تلاش تمامی اینها، این افراد و باندها تحکیم پایه‌های قدرت سرمایه‌داری و تحمیل بربرمنشانه‌ترین و سبعانه‌ترین و سفاکانه‌ترین شکل استثمار سرمایه‌داری بر شما بردگان مزدی سرمایه است. به کارگران و به پدران و مادران کارگر خویش نگفتند که فحاشی کاندیداها علیه هم صرفا تقلای تا سیم آخر هر کدام برای دفاع مؤثرتر از کیان سرمایه، و قربانی کردن هر چه جنایت‌آمیزتر دهها میلیون کارگر گرسنه در آستانه سوداندوزی انبوه‌تر سرمایه است. به پدران و مادران خود نگفتند که هر چه گرسنگی و فقر و گورخوابی و کارتن‌خوابی و آوارگی و کشتار و قبرستان آفرینی است زیر سر همه اینها است و همه این جناح‌ها کل این کارها را با هدف تضمین بقای سرمایه‌داری انجام می‌دهند. آنها برای توده های طبقه خویش توضیح ندادند که راه نجات آن‌ها از وضعیت موجود، راه خروج آنها از این جهنم گند و خون و دهشت نه رفتن پای صندوق‌های رأی که فشردن دست همدیگر و سازمانیابی قدرت پیکار خود در درون شوراهای سراسری ضد سرمایه‌داری است. درس خوانده‌های طبقه کارگر زشت‌ترین و پلیدترین دروغ‌های ساخته و پرداخته شعور بشرستیز بورژوازی را خورند پدران و مادران خویش کردند. آنان به جای راه بردن و هموارسازی راه توده کارگر به برپائی شوراهای ضد سرمایه‌داری، به جای راه افتادن و کوبیدن بر طبل سازمانیابی جنبش شورائی سرمایه ستیز طبقه خود، به جای پیش گرفتن راه مبارزه علیه بردگی مزدی، به جای دست نهادن بر ریشه‌های واقعی کل سیه‌روزی‌های بشریت عصر، به جای این کارها در نهایت وقاحت راهی بارگاه فریب سرمایه شدند، به امام‌زاده های فریب بورژوازی دخیل بستند و از پدران و مادران کارگر خود خواستند که ارتش تسویه حساب‌ها و رقابت‌جوئی‌های جناح‌های درنده طبقه سرمایه‌دار با هم گردند!!! اینان، این گیج‌سران کورفکر بر سر توده‌های طبقه خود، بر سر کارگران اسیر کوره‌های آدم‌سوزی سرمایه، بر سر میلیون‌ها کارگر در حال پیکار برای گرفتن مزدهای معوقه، بر سر خیل عظیم کارگران درون میدان کارزار علیه سرمایه عربده کشیدند که چه نشسته‌اید، وقت مبارزه علیه سرمایه‌داری نیست. بیائید و پروسه دموکراسی‌سازی جهنم گند و خون و وحشت بردگی مزدی را توان بخشید!!! بیائید پشت سر این فریبکاران دغلباز سرمایه، نماز گزارید. آنها را بر اریکه قدرت استوار سازید تا در پرتو همیاری با قطب‌های قدرت سرمایه به شما دموکراسی ارزانی دارند!! حقوق بشر تفویض کنند!! و یا بازار صدقات و زکوت و نفقه‌گیری را رونق بخشند.

درس خوانده‌های طبقه کارگر، اگر نه همه، اما در سطحی وسیع چنین نمودند. آنها وقیح‌ترین کارنامه را در سناریوی شوم انتخابات ارتجاع هار بورژوازی از خود به یادگار نهادند اما پدران و مادران آنها بسیار کمتر به این دام افتادند. اینها با رجوع به تجارب سالیان دراز زندگی و مبارزه خویش خوب می‌دانند که مشکل طبقه آنان نه جا‌به‌جا‌سازی مکان این یا آن جناح بورژوازی در ساختار قدرت سیاسی، نه بردن یک دولت سرمایه و آوردن دولتی دیگر بلکه وجود منحوس بشرستیز سرمایه‌داری است. آن‌ها این حقیقت را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اند که رفتن رفسنجانی و آمدن خاتمی، سقوط خاتمی و عروج احمدی نژاد، رفتن این یکی و ظهور روحانی و کل این آمد و رفت‌ها فقط و فقط آتش تهاجم سرمایه به شیرازه هستی آنها را شعله‌ورتر ساخته است. توده کارگر کم یا بیش این را دریافته است که کل این دولت‌ها و باندها و مافیاها صرفا نهادهای قدرت بورژوازی برای قربانی ساختن هر چه رقت‌بارتر طبقه آنها در آستان سوداندوزی هر چه کهکشانی‌تر سرمایه است. معضل کارگران ندانستن این‌ها نیست. مشکل این است که مجرد دانستن علاج هیچ دردی نمی‌باشد. دانستن‌ها باید قدرت گردد، باید پروسه توانستن را پشت سر گذارد، باید یک جنبش زنده نیرومند سازمان یافته شورائی ضد سرمایه‌داری شود

هم زنجیران!

ما کارگران ضد سرمایه‌داری در طول روزهای انتخابات کوشیدیم تا این حقایق را هر چه وسیع‌تر با شما در میان نهیم.

رژیم همه عرصه‌ها را بر ما تنگ کرده است. از هر میزان جنب و جوش سرمایه ستیز ما با توحش تمام جلوگیری به عمل می‌آورد. هر نفس کشیدن ما را سرکوب می‌نماید. با وجود همه اینها ما به سهم خود کوشیدیم تا همگن و هم پیوند با هر فعالیت دیگر ضد بردگی مزدی، با فریبکاری‌های انتخاباتی بورژوازی نیز به مقابله برخیزیم و حرفهای خویش را به گوش شما برسانیم. ما در این روزها به شکل‌های مختلف توضیح دادیم که «انتخابات» به طبقه و جنبش ما هیچ ربطی ندارد. بحث ما اصلا خوب و بد کردن جناح‌ها، دموکراتیک بودن و نبودن انتخابات، درستی یا نادرستی تحریم و نوع این موضوعات نیست. انتخابات صرفا ماشینی است که سرمایه راه می‌اندازد تا شعور ما را مطابق آنچه احتیاج دارد و می‌خواهد مهندسی کنند. تا قدرت تاریخ‌ساز طبقه ما را زائده قدرت خود علیه هست و نیست ما گرداند. ما از طریق رفتن پای صندوق‌های رأی یا تحریم منفعل انتخابات نه فقط هیچ چیز به دست نمی‌آوریم که آب به آسیاب سرمایه می‌ریزیم. ما توضیح دادیم و تشریح کردیم که کار ما نه خیره شدن به سناریوی سیاه انتخابات بورژوازی که فقط و فقط متشکل ساختن شورائی قدرت پیکار ضد سرمایه‌داری خویش است. این سخن همیشگی و محور پیکار و پراتیک جاری ما در هر زمان است. در روزهای انتخابات نیز همین را گفتیم و همین راه را رفتیم. اینک نیز همین کار را با تمامی توان انجام می‌دهیم. باز هم با صراحت، قاطعیت و خروش نیرومندتر فریاد می‌زنیم که بورژوازی در هر لباس و هر جناح و.زیر هر بیرق، اصول گرا، اعتدالی یا اصلاح‌طلب، چپ یا راست، مسالمت‌جو یا میلیتانت، در ساختار حاکمیت یا در اپوزیسیون، کارش تحمیل سبعانه‌ترین شکل استثمار سرمایه‌داری و تمامی سیه‌روزی‌ها و فاجعه‌های انسانی و بی‌حقوقی‌های ذاتی این نظام بر ماست. توسل به هر کدام این جناح‌ها یا باندها تحکیم هر چه بیشتر طوق بردگی مزدی و گرسنگی و فقر و کارتن خوابی و گورخوابی بر گردن خویش است. تکلیف ما دمیدن هر چه پرطنین‌تر در صور پیکار علیه سرمایه است. برای این جنگیدن باید قدرت داشت. ما این قدرت را داریم اما باید آن را شورائی و سراسری و ضد سرمایه‌داری سازمان دهیم.

سروش زراعتیان

خرداد 1396