در فاصله میان جمعه 25 مهر تا امروز یکشنبه 27 همین ماه، موجی از اعتصاب، اعتراض، تظاهرات و شکلهای متنوع مبارزه در کارخانه های مختلف ایران، در استانها و نواحی گوناگون کشور در حال خروش و طغیان بوده است.

رانندگان مرکز بهداشت مهرستان در سیستان و بلوچستان، کارگران برخی از فازها و سکوهای عسلویه، صدها کارگر شرکت زمزم در تبریز، شمار کثیر کارگران راهسازی شاغل در پروژه احداث بزرگراه اهر – مشکین شهر، کارگران نیروگاههای پتروپالایش لامرد در پارس جنوبی، توده کارگر مورد استثمار شرکت پسماند در شهرداری بجنورد همراه با زنان، کودکان و تمامی اعضای خانواده ، هزاران کارگر پالایشگاه پارسیان، دومین مرکز پالایش گاز کشور، کارگران مستغلات شهرک پردیس جم، جمعیت انبوه کارگران بیکار منطقه «کمربند سبز» در شهرداری شهر اهواز، بعلاوه دهها هزار کارگر دیگر در سایر نواحی ایران دست از کار کشیده و خواستار تحقق مطالبات فوری خود شده اند.

خواسته های کارگران چه بوده؟. نیاز به گفتن نیست. همه جهانیان از بر هستند.اعتراض به تعویق چندین ماهه پرداخت دستمزدها، عصیان علیه بیکارسازیهای گسترده خانمان برانداز، اعتراض به فقدان هر گونه تضمین اشتغال، خشم و قهر علیه سطح نازل مزدها یا شرایط مرگبار کار، خطوط کلی نارضائیها و دستور کار همه مبارزات را تعیین کرده است.

نتیجه اعتصابات، تحصنها، تشکیل اجتماعات چه بوده؟ این را نیز هرکسی می داند. هیچ اعتصابی نتیجه نداده است. هیچ اعتراضات دستاورد نداشته و پاسخ سرمایه داران به خواست های کارگران «مقدور نیست» و منفی قاطع بوده است!!!

موضوعی که خاص این دو روز، دو دهه یا چند دهه نیست. زندگی نسل بعد از نسل توده کارگر مالامال از آن است. بر همین اساس پرسش بعدی پیش می آید. در این صورت و با این توصیف چرا کارگران اعتصاب می کنند، دست به اعتراض می زنند و به زعم خویش مبارزه می نمایند؟ پاسخ این سؤال هم روشن است. فشار فقر، گرسنگی، آوارگی، گورخوابی، بیماری و بی درمانی آنها را مجبور به مبارزه می کند، راه دیگری نیست. به سراغ آخرین پرسش برویم. پرسشی که آتشفشان سردرگمی ها و پاسخ درستش پرتو پرفروغی بر راه رهائی انسان است. سؤال این است. آیا واقعا کارگران ایران، دنیا، جنبش کارگری بین المللی سوای دور خود چرخیدن ها، اعتصابات پراکنده معطوف به حل و فصل زندگی فسیل وار کارگری، چانه زدن با صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری برای زنده ماندن به عنوان برده مزدی مادام العمر، تحمل شکست ها، سرکوب ها، چشم دوختن به منجیان موعود، آویختن به این یا آن حزب، این یا آن سندیکا، این یا آن نیروی بالای سر، سوای اینها راه دیگری  وجود ندارد؟!! آیا تاریخ به انتها رسیده و سفینه رهائی استثمارشوندگان برای همیشه به گل نشسته است؟!! جواب این سؤال مطلقا آری نیست. تاریخ مبارزه برای تغییر ریشه ای اوضاع به سر نیامده است. آنچه دورانش برای همیشه پایان یافته راه حلهای پوسیده شکست آمیز است. اعتصاب در چهاردیواری یک مرکز کار هیچ نتیجه ای نمی دهد. مبارزه برای مزد بیشتر، زندگی بهتر، کاهش نابرابریها همراه با قبول برده مزدی جاویدان ماندن، سوای شکست فاجعه بار هیچ حاصل دیگری ندارد، سرنگونی طلبی فاقد بار سرکش ضد سرمایه داری گرفتن شتاب برای افتادن از چاله به چاه است، پشت سر این و آن حزب یا سندیکا صف بستن، کفن و دفن کامل قدرت پیکار طبقاتی خود، اعطای فرصت ماندگاری جاویدان به سرمایه داری و لاجرم استقبال از وخامت هر چه ژرف تر وضعیت موجود است. کل اینها رفرمیسم منحط راست یا چپ است. باید میدان مبارزه را عوض نمود. برای تحمیل هر خواست خویش بر طبقه سرمایه دار و دولتش نیازمند قدرت هستیم. این قدرت را فقط در سازمانیابی سراسری شورائی خود علیه سرمایه می توانیم متجلی سازیم. باید یک قدرت متشکل شورائی سراسری ضد بردگی مزدی شویم. هیچ راه دیگری وجود ندارد. مرزهای مراکز کار را در هم کوبیم، دست در دست هم گذاریم، به صورت یک طبقه متحد گردیم، با قدرت طبقاتی سراسری شورائی خویش وارد میدان مصاف علیه سرمایه شویم. کل خواست های خود را با این قدرت بر سرمایه داران و دولت آنها تحمیل کنیم. هدف جنگ را تسلط کامل بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود اعلام داریم. در درون این میدان به جنگ علیه اساس ستم جنسیتی، گرسنگی، سلب آزادی، بی حقوقی، بی داروئی، علیه همه اشکال ستم و جنایات سرمایه، علیه موجودیت سرمایه داری برخیزیم. این راه مسلما دشوار است اما تنها راه است. همه راههای دیگر به گورستانند. تمامی اشکال مبارزه موجود محکوم به شکست، فرساینده و تباه کننده اند. باید به ریل مبارزه طبقاتی ضد کار مزدی برگردیم.

کارگران ضد سرمایه داری

 مهر 1399