هر روزه از زبان کارگران بسیاری می شنویم که راه رفع مصائب و مشکلات ما، تغییر شیوه مدیریتی و واگذاری سهام و مالکیت مؤسسات به بخش خصوصی است!! عده ای دیگر مانند کارگران هفت تپه، عکس این را می گویند و مدافع خلع ید از مالک خصوصی هستند.!! تغییر مالکیت مراکز کار شاید باعث تغییراتی کوچک در شرایط کار و زندگی کارگران در یک محیط معین شود، اما هیچ گاه، در هیچ کجا و بر اساس هیچ تجربه ای، منشأ هیچ بهبودی در زندگی، کار و معیشت ما نبوده و نخواهد بود.

ریشه مصائب و فلاکت حاکم بر زندگی ما در موجودیت سرمایه داری است. سرمایه، خصوصی و دولتی، کارگران را از دخالتگری در مورد نوع، مقدار، ساعت و شرایط کار، ساقط می نماید، بخش اعظم کار توده های کارگر را از دست آن ها خارج می سازد و سرچشمه افزایش و گسترش خود می کند. در سرمایه داری سرنوشت کار و تولید در دست سرمایه است. کارگران صرفاً ماشین تولید سودند، نقش آنها همانند نقش ابزار و تجهیزات است. در زیر فشار و آوار این هیچکاره بودن در تعیین سرنوشت کار و تولید است که جاودانگی سرمایه داری، فکر و اندیشه کارگران را تسخیر می کند، بدیهی بودن موجودیت سرمایه در ذهن کارگران جایگیر می شود، آنگونه که بسیاری از همزنجیران ما در طول زندگی خویش، منفعلانه، چشم انتظار مرحمت کارفرماها و حکومتها به سر می برند. در گرداب خصوصی و دولتی شدن سرمایه ها و تعویض کارفرماها چرخ می خورند. اگر از روی ناچاری و استیصال به اعتراض روی آورند، تجمع مقابل وزارت کار، نهادها و مجلس و توسل به قوانین و نظم و نظام سرمایه را «مبارزه» می پندارند!! تجربه نشان داده است که اینان نه فقط دستاوردی نداشته اند، که هر روز مفلوک تر شده اند. رفاه نسبی کارگران در بعضی کشورها، حاصل دخیل بستن به طبقه سرمایه دار و قوانین و پارلمان سرمایه نبوده است، میراث مبارزات سراسری کارگران علیه سرمایه، بخصوص در قرن نوزدهم می باشد.

اگر رفاه می خواهیم، اگر به دارو، درمان و سلامتی می اندیشیم، اگر تشنه آزادی هستیم، تقدس و حقانیت سرمایه را از ذهن خود بیرون ریزیم. دست به کار مبارزه علیه موجودیت سرمایه داری شویم. هم اکنون حاصل کار و تولید سالانه ما بیش از 70 هزار تریلیون تومان است. به عبارت دیگر سهم هر خانوار 3/3 نفری حدود 230 میلیون تومان در ماه است. حاصل کار طبقه ما باید صرف بهبود سطح زندگی و معاش، صرف دارو، درمان و آموزش رایگان گردد، نباید سرمایه بخش خصوصی و دولتی شود.

به سراغ همزنجیران خود رویم. نه فقط همکاران محل کار، به چند ده میلیون کارگر همزنجیر خود رو آوریم، طبقه خود را ببینیم. شوراهای ضد سرمایه داری کارگران صنایع و مزارع، پرستار، معلم، کارمند، خانه­دار، بیکار، بازنشسته را به هم پیوند زنیم. یک قدرت متحد سراسری شورائی ضد سرمایه داری گردیم. گام گذاشتن در این مسیر، یگانه شرط لازم و حتمی دستیابی به رفاه و آزادی و حقوق اجتماعی بیشتر و همزمان یگانه شرط رهائی قطعی ما از وجود استثمار، نابرابری و ستمکشی است.