هر وقت به آخر سال نزدیک می شویم، شاهد چانه زنی سرمایه داران و دولت آنها یعنی جمهوری اسلامی از یک طرف و کارگران از سوی دیگر می گردیم. این چانه زنی‌ها از هر دو طرف جدی و واقعی است. تا زمانیکه سرمایه داری باقی است و دو ‌طبقه متخاصم کارگر و سرمایه دار در مقابل هم قرار دارند، این کشمکش نیز جاری است. اساس کار طبقه مالک سرمایه آن است که سهم هرچه پرعظمت تر حاصل کار و تولید را به سود و افزایش هر چه غول آساتر سرمایه اختصاص دهد و کارگر نیز برای جلوگیری از فقر و فلاکت و بی خانمانی  مرگبارتر می کوشد، مبارزه می کند و در این راستا خواستار بهای افزون تر نیروی کار می گردد. همزمان، این هم واقعیتی زمخت و عریان است که در بطن این کشاکش ما شاهد پائین رفتن مستمر بهای نیروی کار و قدرت خرید و چانه زنی های هر روزه و هر ساله خود هستیم. قانون سرمایه در این مورد هم با تمام قدرت زنجیرهای جدیدی می سازد تا به کمک آن ما کارگران را به بردگان هر چه مفلوک تر، زبون تر و بی قدرت تر مبدل سازد. تا تسلط کار مرده یعنی سرمایه بر کار زنده هر چه محکم تر و آهنین تر گردد. در این میان هر کارگر منصف و آگاه باید این سوال را از خود بکند، ‌تا کی باید «در بر همین پاشنه بچرخد»؟‌ مگر ما کارگران در ایران و یا کارگران در جهان کم مبارزه کرده‌ایم؟ و یا کم چانه زنی نموده ایم؟ با هر معیار و ابزاری که محاسبه کنیم بیش از اندازه مبارزه کرده ایم. اما زندگی ما نه فقط بهتر نشده که هر روزمان از روز قبل وخیم تر و فاجعه بارتر شده است. ما نمی گوئیم که جریانات موسوم به «تشکل‌های کارگری» مبارزه نکرده اند، همچنین ادعا نمی کنیم  که این مبارزات اینجا و آنجا به افزایش دیناری مزد یا بهبودی در بیمه درمان عده ای کارگر منتهی نشده است. حرف ما آنست که این شکل مبارزه نه هیچ خراشی بر مناسبات و ساختار قدرت  سرمایه داری انداخته است و نه از ابعاد فقر و گرسنگی و بی خانمانی و بدبختی های دامنگیر طبقه بین المللی ما کاسته است. بهای نیروی کار می تواند شبه رایگان یا مقداری بیشتر باشد، شاید برای عده ای کارگر کفاف بازتولید نیروی کار را بدهد و برای جمعیتی بسیار عظیم تر به هیچ کجای وسائل ابتدائی معیشتی هم نرسد و هیچ دردی از بی مسکنی و بی بهداشتی و بی آموزشی و بی درمانی دامنگیر را حل نکند. سخن این است که اصلا چرا ما مزدبگیر باشیم، چرا باید عظیم ترین بخش حاصل کار ما سرمایه شود و خودمان فقط به جزء بسیار محقر و ناچیزی از آن دست یابیم؟ آن هم به آن اندازه که نمیریم و فردا هم برای سرمایه دار کار کنیم.؟!! چرا ما باید این گونه زندگی کنیم و چرا خود را محکوم به این نوع زندگی دانیم؟!! مادام که چنین است و تا زمانی که سرمایه داری حاکم است ما مطلقا بازنده ایم و هیچ تضمینی برای اینکه حتی فردا قادر به فروش نیروی کارمان باشیم هم وجود ندارد. در این چانه زدنها صاحبان سرمایه همیشه برنده اند، چون ما بعنوان دو قدرت مساوی وارد مبارزه نمی شویم. سرمایه داری قدرت مسلط و مختار اقتصادی، سیاسی، نظامی، پلیسی، فرهنگی، شستشوی مغزی و همه چیز است و ما فقط نیروی کار خویش را داریم. سرمایه داری این را عین عدالت می داند و حق خود می داند که ما را تا ابد در همین وضعیت نگه دارد. تا زمانی که ما کارگران بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود مسلط نشویم.‌ تا موقعی که برده مزدی هستیم شاهد رقت بارتر شدن روزافزون زندگی خود خواهیم بود. هر سال باید شاهد چانه زدن بر سر حداقل دستمزد و یا مزد «عادلانه»!!! و غیر عادلانه و غیر انسانی باشیم. هر روز بیش از روز قبل و هر سال بیش از سال قبل شاهد از دست دادن قدرت خرید خود و پائین رفتن سطح زندگی خود و هم طبقه ای های خود باشیم. هر سال شاهد محکم تر شدن زنجیرهایی که بر دست و پایمان قفل است باشیم. باید به این وضع پایان داد و می توان پایان داد.  یک کارگر