شش تشکلی که خود را مدافع کارگران می ­نامند طبق روال آخر هرسال در باره میزان دستمزد بیانیه­ داده­ و این بار سعی کرده ­اند تا بیانیه خود را بیشتر از سالهای قبل، به لفظ ضدیت با سرمایه ­­داری آراسته­ کنند!! اما بازهم تمام حرفشان بر همان پاشنه رفرمیستی می­ چرخد. این که: افزایش دستمزدها متناسب با “میانگین هزینه هر خانوار” باشد!! به بیان دیگر برای بازتولید نیروی کارشان و همیشه کارگر ماندنشان ولو بسیار حقیرانه و ذلیلانه کفاف دهد!! سؤال هر کارگر ضد سرمایه­ داری از این 6 گروه آنست که: آیا التماس به آستان سرمایه برای چند ریال مزد بیشتر، مبارزه با سرمایه­ داری است؟! مگر نه این است که کل حرفتان این است که هزینه معاش ما را بدهید تا با رضا و رغبت برده مزدی بمانیم و سود و سرمایه تولید کنیم. کجای این تقاضا ضد سرمایه ­داری است؟!  جوابی که اینان همیشه حاضر و آماده در آستین دارند این است که: افزایش دستمزد خواست روز ما است!! و در دراز مدت خواهان نابودی سرمایه ­داری هم هستیم!! اگر ما، تمام عمر و نسل بعد از نسل، سرمایه طبقه سرمایه­ دار را تولید کنیم، و انتظار و مبارزه خود را به داشتن حداقل خورد و خوراک یا دارو و پوشاک برای ادامه کار مزدبگیری محدود سازیم، چگونه می­خواهیم یک طبقه آماده برچیدن بساط سرمایه­ داری و برپائی جامعه­ ای آزاد، انسانی، بدون استثمار، طبقات، دولت، بدون کار مزدی و ستمکشی طبقاتی شویم!! چگونه می­توان حنظل کاشت، حنظل آب داد و پرورد و ناگهان زعفران درو نمود. سرمایه ­داری را جنبشی می­تواند ساقط و نابود سازد که در سنگ بنای خود تجلی واکنش خودجوش و طبیعی فکر و زندگی کارگر در مقابل استثمار و درندگی سرمایه باشد، جنبشی که این اعتراض، مبارزه و شورش را ضد سرمایه­ داری پرورش دهد، در مسیری پیش برد که مسیر رشد و بلوغ به عنوان یک قدرت سازمان یافته ضد کار مزدی باشد. ضد سرمایه­ داری یک ایمان مذهبی منتظر ظهور مهدی موعود یا بازگشت عیسی مسیح نیست که تمامی عمر خود را با آن به عبادت سرمایه مشغول سازی و در همان حال منتظر منجیان برای از بین بردن سرمایه­ داری باشی!! مبارزه واقعی علیه سرمایه یعنی اینکه همین الان با قدرت شورائی متشکل خود، حجم هر چه عظیم­تر حاصل کار و تولید­مان را از دست سرمایه ­داران و دولت سرمایه خارج کنیم و به بهبود معیشت، استفاده رایگان از آب، برق، گاز، خوراک و پوشاک، مسکن، تلفن، اینترنت، دکتر، دارو، بیمارستان، مهد کودک، مدرسه و دانشگاه اختصاص دهیم. همه اینها را حق بدون هیچ قید و شرط کل افراد جامعه اعم از شاغل یا جویای کار بدانیم. نویسندگان اعلامیه 6 تشکل یا محافل مشابه تا روزی که تاریخ استمرار دارد، سخن گفتن از مبارزه ضد کار مزدی را چپ روی و خیالبافی می دانند. مطابق رفرمیسم بسیار سخت جان اینان، کارگران فعلا باید برای افزایش دستمزد با سرمایه­ داران چک و چانه بزنند، به مبارزه قانونی روی آورند، به بندهای قانون اساسی و قانون کار آویزان شوند، به مجلس و وزارت کار دخیل بندند و همزمان منتظر ظهور رهبران بمانند تا مجوز مبارزه برای محو و نابودی سرمایه را صادر کنند. گرد هم جمع شدنشان از بالای سر و به نیابت از کارگران تحت عناوین سندیکا، کمیته و هر اسم دیگری بهترین گواه این ادعاست که در نزد آنها مبارزات شورایی سرمایه­ ستیر کارگران محلی از اعراب ندارد. اگر ستیز با سرمایه را امر خود جوش و ذاتی بدون فرمانده و رهبر از جانب کارگران بدانند موضوعیت خود را زیر سؤال برده­اند.

بهرام دزّکی –  اسفند 1400