هم‌زنجیران کارگر خاورمیانه و سراسر جهان!

خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری باردار فاجعه‌های انسانی وحشتناک است. بورژوازی منطقه در شیپور جنگ می‌دمد. همه چیز می‌تواند اتفاق افتد. سیاه‌ترین سناریوها احتمال وقوع دارند. آنچه تا چند ماه یا حتا چند هفته پیش بسیار بعید و دور از ذهن تلقی می‌شد، اینک در مرکز ثقل محاسبات است.

خاورمیانه منطقه‌ای با حدود 400 میلیون جمعیت است که قریب 300 میلیون آن‌ها را توده‌های کارگر تشکیل می‌دهند. کارگران این بخش دنیا سهم بسیار عظیمی از کل سرمایه‌ها و اضافه ارزش‌های جهان را تولید می‌کنند. انرژی فسیلی حاصل کار و تولید و استثمار ما نیروی محرک و هستی بخش چرخه تولید سرمایه در سراسر جهان و در غول پیکرترین تراست‌های صنعتی دنیا است. بورژوازی منطقه و جهان، استیلای هر چه نافذتر بر این منطقه را یک شرط حیاتی دستیابی به سهم هر چه افزونتر در تقسیم اضافه ارزش‌های بین المللی و ساختار قدرت سرمایه جهانی می‌دیده است. طبقه سرمایه دار، دولت‌ها و بلوک بندی هایش برای داشتن نقش برتر در اینجا فاجعه پشت سر فاجعه آفریده اند. راه اندازی 7 جنگ وحشیانه و انهدام دستاوردهای کار و تولید چند نسل از کارگران منطقه، خاکستر نمودن ده‌ها میلیون پیر، جوان و کودک خردسال در آتش گرسنگی، فلاکت، آوارگی، ذلت، فاجعه‌های زیست محیطی، اپیدمی سرطان و انواع بیماری‌ها و کل فجایع دیگر فقط خطوط کلی کارنامه چند دهه اخیر آنها را تعیین می‌کند. بنیاد وجود سرمایه بر ساقط ساختن انسان‌ها از هستی انسانی خود استوار است و سرمایه در اینجا، بسان پاره‌ای مناطق دیگر، این نقش ذاتی را با کم نظیر‌ترین بشریت کشی‌ها اعمال کرده است. همه شواهد گویا است که همه این جنایات بشر ستیزانه هنوز خشم و قهر خدای سرمایه را تخفیف نداده است. آنچه سرمایه در طول یک قرن بر سر توده‌های کارگر منطقه آورده است، جنگ 8 ساله میان دولت‌های ایران و عراق، نسل کشی‌های بورژوازی امریکا در جنگ خلیج، تبدیل یکپارچه افغانستان به کوره‌های آدم سوزی توسط حاکمان ایالات متحده، قتل عام چندین میلیونی چند نسل کارگران عراق با راه اندازی جنگ 2003، جنایت‌های دولت‌ها و طبقه سرمایه‌دار جهانی در جنگ 6 ساله سوریه، خاکستر سازی سال به سال کارگران فلسطینی در کوره‌های آدم سوزی دولت اسرائیل و آنچه امروز ارتش جنایتکار بورژوازی آل سعود و متحدان در یمن انجام می‌دهند، فقط نقطه شروع ماجرا است!! همه شواهد بانگ می‌زند که ما توده 300 میلیونی کارگران خاورمیانه بناست شاهد جنگ افروزی‌ها و بشریت کشی‌های بسیار گسترده‌تر و ویران سازتر سرمایه داران و دولت‌ها باشیم.

در دل این شرایط بسیار حساس ما به عنوان عده‌ای از فعالان ضد سرمایه‌داری جنبش کارگری ایران، لازم می‌بینیم که نکاتی از همه لحاظ جدی و اساسی را با همه شما هم‌زنجیران در میان گذاریم.

1- استراتژی رژیم اسلامی سرمایه‌داری ایران از آغاز آن بوده است که به قدرتی موثر برای زیاده خواهی و مطالبه سهم بیش‌تر در اضافه ارزش‌ها و ساختار قدرت و حاکمیت سرمایه جهانی تبدیل شود و در طول این چند دهه، بخش بسیار عظیمی از حاصل کار و استثمار طبقه کارگر را صرف گسترش نفوذ خود در همه ممالک خاورمیانه کرده است. سرمایه گذاری‌های وسیع در لبنان و جاهای دیگر همراه با تلاش گسترده برای تقویت و تحکیم پایه‌های قدرت اپوزیسیون‌های ارتجاعی مورد حمایت توده‌های متوهم درون کشورها از همان روزهای پس از قیام بهمن 57 آغاز شد. در طول 8 سال جنگ انسان ستیزانه میان خود و رژیم جنایتکار بورژوازی عراق، میزبان غالب اپوزیسیونهای ارتجاعی عراقی و هزینه پرداز سازمان دهی‌های وسیع فاشیستی آنها در آن کشور شد. لشکرکشی وحشیانه بورژوازی امریکا به عراق و سقوط صدام، جمهوری اسلامی را کفه سنگین قدرت سیاسی و نظامی و پلیسی عراق کرد. جمهوری اسلامی فقط در سال 1385 بیش از 390 میلیون دلار به پیش ریز سرمایه در چند کشور خاورمیانه اختصاص داد. این رقم در طول دوره‌های ریاست جمهوری احمدی نژاد از مرز 5 میلیارد دلار گذشت. این‌ها فقط ارقامی است که رسما اعلام گردیده است. آمار واقعی به طور کامل مخفی است. به نمونه هایی از فعالیت‌های اقتصادی دولت اسلامی در خاور میانه توجه کنیم: سرمایه گذاری حدود یک میلیارد دلار در رشته تولید سیمان، تأسیس کمپانی‌های بزرگ مونتاژ اتوموبیل‌های ایران خودرو و صرف بیش از یک و نیم میلیارد دلار برای توسعه صنایع هسته‌ای در کشور سوریه. پرداخت یک میلیارد دلار وام به دولت مالکی، سرمایه گذاری‌های عظیم در صنایع نفت در منطقه هورالعظیم، ساخت 17 مدرسه و یک بیمارستان مجهز، احداث نیروگاه‌های برق 250 مگاواتی بغداد، 500 مگاواتی منطقه الحدیده نجف و 162 مگاواتی کربلا، سرریز برق ارزان بهای تولید شده در ایران به شبکه سراسری برق در کشورعراق. رژیم اسلامی سرمایه نمونه این کارها را در اقلیم کردستان و مناطق دیگر خاورمیانه انجام داد. هم زمان و به موازات این تلاش‌ها، جمهوری اسلامی با توجه به کل زمینه‌های اجتماعی، صف بندی‌ها و معادلات سیاسی موجود، نیروی قدرتمند ساختار سیاسی قدرت در لبنان و عراق گردید. از هم پیوندی گسترده رژیم اسد برای تقویت هر چه بیشتر حزب الله لبنان به تمامی کارهای ممکن دست زد. جنگ بشریت سوز سوریه برای جمهوری اسلامی موهبتی بزرگ به مانند جنگ جنایت کارانه با رژیم صدام بود. جمهوری اسلامی تمامی تسویه حساب‌های روز میان دولت‌های غربی و روسیه را به خدمت اهداف خود گرفت.

رژیم روز روسیه در چهارچوب مناقشات جاری خود با امریکا و اروپا، نیازمند میدان داری در خاورمیانه و حضور گسترده نظامی در جنگ سوریه بود. جمهوری اسلامی از احتیاج عمیق روسیه حداکثر بهره برداری را به عمل آورد، به کمک ارتش آن کشور شکست حتمی اسد را به پیروزی تبدیل نمود. از افتادن حاکمیت سوریه به دست رقبای منطقه‌ای و بین المللی خود جلوگیری کرد و راه را برای حضور نافذتر خود در اقتصاد و سیاست و ارتش بورژوازی حاکم سوریه هموار‌تر ساخت. شروع به ساختن پایگاه‌های نظامی مهم در آنجا کرد. با این کار به گونه‌ای مؤثرتر از سابق توان نظامی و بحران آفرینی خود را تا ساحل مدیترانه و مرزهای اسرائیل گسترش داد. در همین دوره با افتادن عراق به دامان داعش و عربستان سعودی و ترکیه و رقبای منطقه‌ای دیگر نیز، مقابله نمود. به سازماندهی باز هم گسترده‌تر نظامی نیروهای تحت فرمان بورژوازی شریک خود در عراق و توده‌های متوهم به این نیروها پرداخت. یک چیز روشن است و همگان بسیار خوب می‌دانند. جمهوری اسلامی، امروز نه یک دولت صاحب نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی در عراق، لبنان، سوریه که به طور مشخص بخش بسیار تعیین کننده، اثرگذار و کاملا درونی ارتش و دولت و کل ساختار قدرت این کشورها است. راه و رسمی که سال‌ها است در یمن و بحرین و هر کجا که بتواند دنبال می‌کند. این رژیم از همان لحظه پیدایش برای حصول این موقعیت برنامه ریزی داشته است. اساس کار جمهوری اسلامی لشکرکشی و تهاجم نظامی نبوده است. نطفه بندی و رشد یک غده سرطانی در تمامی تار و پود اقتصاد و سیاست و دستگاههای نظامی و پلیسی جوامع را پیگیری می‌کرده است. جمهوری اسلامی از این لحاظ با تمامی دولت‌های دیگر سرمایه داری، از جمله با امریکا و متحدان عرب او یا روسیه و جاهای دیگر فرق بارز دارد. فتوحات او نیز بیش از هر چیز مدیون کارائی همین استراتژی متفاوت می‌باشد. فتوحاتی که توده‌های کارگر ایران را قربانی پیشبرد آن می‌سازد وهزینه‌های کهکشانی آن را از محل تشدید استثمارهر چه جنایتکارانه‌تر طبقه کارگر ایران فراهم کرده است.

2- شواهد زیادی حاکی است که تحمل وضع موجود برای دولت اسرائیل از کشورهای عرب حوزه خلیج اگر نه دشوارتر، حداقل آسان‌تر هم نیست. رژیم اسلامی ایران سالیان زیادی است که با حضور حزب الله در لبنان خود را همسایه تنگاتنگ اسرائیل کرده است. جنگ 33 روزه میان حزب الله و اسرائیل به صورت وسیع مورد گفتگو قرار گرفته است اما اسرار زیادی در پشت این گفتگوها ناگفته باقی مانده است. پیش‌تر در جنگ‌های 1967 و 1974 سه دولت نیرومند عرب، برخوردار از حمایت‌های سیاسی و نظامی شوروی آن ایام و در مورد اردن حتا بهره مند از سلاح‌های پنتاگون در حالی که کل قدرت پیکار سازمان‌های مقاومت فلسطینی، سلاح بستن شیرهای نفت و ایجاد اختلال در چرخه نظم سرمایه جهانی، حمایت گسترده دولت‌های منطقه و افکار عمومی دنیا را همراه خود داشتند، حتا 4 روز هم در مقابل چند یورش گسترده اسرائیل تاب مقاومت نیاوردند. اما همین دولت اسرائیل در سال 2006 در حالی که چندین بار مسلح‌تر و مجهزتر از سابق بود، جنگ با حزب الله را که در ظاهر فقط جنگ با یک سازمان مسلح درون لبنان !! بود، به طور واقعی باخت و بدون حصول هیچ کدام از انتظارات خود مجبور به امضای آتش بس شد!!

این نکته را هم فراموش نکنیم که ورود اسرائیل به این جنگ نه ناخواسته و واکنشی، که مبتنی بر یک دنیا ارزیابی‌های طولانی مدت دولت و ارتش این کشور، موساد، سیا و پنتاگون بود. آن‌ها جنگ را شروع می‌کردند به این امید که شر حزب الله و رژیم اسلامی را از سر خود کوتاه سازند. آرزویی که به واقعیت نپیوست و کابوس شد. تحقیقات بعدی نشان داد که این سازمان مسلح لبنانی تجهیز شده و آموزش دیده توسط سپاه پاسداران سرمایه‌داری ایران از چنان دالان‌های عظیم تو در توی چند ده کیلومتری موشک در مرز اسرائیل و قدرت مانور نظامی خیره کننده‌ای برخوردار است که در محاسبات هیچ کدام از نهادهای امنیتی و پلیسی ایالات متحده یا اسرائیل نمی‌گنجیده است. شمار این دالان‌ها و وسعت این تجهیزات و آموزش‌ها و آمادگی‌ها امروز به اعتراف همگان چندین برابر سال 2006 است. کل این ظرفیت با موفقیت‌های حزب الله و جمهوری اسلامی در جنگ سوریه، با برپایی پایگاه‌های نظامی ایران در خاک سوریه و با گسترش چشمگیر دالان سوق الجیشی میان تهران و لبنان به صورت بسیار تعیین کننده‌ای تقویت یافته و افزون‌تر گردیده است. هدف از طرح همه این نکات فقط یک چیز است. اسرائیل خطر جمهوری اسلامی را بسیار جدی می‌گیرد. دنیای جار و جنجال‌های رسانه‌ای و بین المللی نتانیاهو و تیم وی نیز به روشنی همین را می‌گوید. آیا این سخن به معنای عزم جزم یا حتا وجود اراده در رژیم اسلامی ایران برای حمله به اسرائیل و پیشبرد شعارهای 40 ساله فتح «قدس» است؟! مسلما این نیست. حکومت اسلامی بورژوازی بیش از هر دولت و نیروی دیگر بر عجز خود برای این گونه بلند پروازی‌ها واقف است. کل بحث بر سر غائله آفرینی، بحران پردازی و ایجاد زمینه‌های لازم برای زیاده خواهی‌ها و احراز سهم افزون‌تر در ساختار قدرت و مالکیت و حاکمیت سرمایه جهانی است. ماجرا این است و اتفاقا همین است که برای رقبای گوناگون رژیم از ایالات متحده گرفته تا اسرائیل و عربستان و دولت‌های دیگر قابل تحمل نیست.

 3- هراس و وحشت از دامنه نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه فقط خاص رقبای این رژیم نیست. حتا متحدانش نیز اسیر این هراس هستند. این موضوع در مورد لبنان همواره شدید بوده است و دولت روز عراق سال‌ها است که اسیر فشار آن است. بسیار بعید به نظر می‌رسد که حتا دولت اسد نیز درست در همان لحظاتی که کل بقای خود را مرهون دخالت‌های وسیع جمهوری اسلامی می‌دیده و می‌بیند برای لحظه‌ای از مخاطرات آتی این کار و آنچه همین ناجی بر سرش خواهد آورد در امان باشد. این رژیم‌ها دولت اسلامی ایران را از سر اضطرار و برای حفظ موقعیت خود می‌خواهند. به اهداف و انتظارات پشت سر این حمایت بسیار آگاهند و دقیقه‌ای از خطرات و عواقب آن غافل نمی‌باشند. ساختار قدرت سیاسی لبنان در همه این چند دهه دو شقه بوده است. در مورد عراق نیز آنچه از مدتی پیش و به ویژه در سال جاری رخ داده است گواه آشکار همین مدعا است. معضل بورژوازی روز عراق اساسا گزینش جمهوری اسلامی یا آل سعود و امریکا نیست. آنها می‌خواهند پایه‌های قدرت طبقه خویش را در عراق مستقر کنند و از قضا همین خواست به چگونگی تنظیم روابط با دولت‌های یاد شده گره خورده است.

باید این فاجعه عظیم را باور کرد که جنبش کارگری عراق زیر آوار جنگ جنایت کارانه خلیج، جنگ وحشیانه‌تر و هولناک‌تر 2003، جنگ‌های درونی میان بخش‌های بورژوازی، جنگ داعش و فاشیسم اسلامی سرمایه و در کنار همه اینها زیر آوار رفرمیسم راست و چپ به فاجعه بارترین وضعیت ممکن سقوط کرده است. این جنبش با هویت و پرچم طبقاتی خود در پهنه کارزارها از هیچ حضوری برخوردار نیست. در چنین وضعی بورژوازی است که بدون احساس هیچ گونه فشار توده‌های کارگر برای تحکیم پایه‌های قدرت خود نسخه می‌پیچد. فاجعه باز هم عظیم‌تر اینکه نسل درس خوانده و دانشگاهی طبقه کارگر عراق نیز مثل همگنان ایرانی خود، همه جا عصای دست بورژوازی و مدیحه سرای نسخه نویسی‌های انسان ستیزانه احزاب این طبقه هستند. آنچه الان در مقابل انظار قرار دارد آنست که بخشی از طبقه سرمایه‌دار عراق و عناصر کارگری منحل و مدفون در سیاست پردازی‌های این بخش خواستار بازسازی نظم اقتصادی، سیاسی سرمایه به شیوه‌ای متفاوت با گذشته و بازنگری روابط منطقه‌ای و جهانی خود هستند. اینان خواهان سنگین سازی کفه ناسیونالیسم به زیان کفه مذهب در ساختار قدرت بورژوازی و به کارگیری بیشتر اولی به جای دومی در سرکوب فکری و تحمیق و شستشوی مغزی توده‌های کارگر می‌باشند. عریضه نگاری‌ها و اجازه گرفتن‌های عمار حکیم از خامنه‌ای در سال پیش برای کنار رفتن از پست دیر کلی مجلس اعلای اسلامی، استعفای او از این حزب به رغم مخالفت صریح خامنه‌ای و بالاخره اقدام بعدی وی در تأسیس حزب حکمت ملی عراق، دیدارهای متعدد حکیم با شیوخ بورژوازی حوزه خلیج از امارات گرفته تا قطر و کویت و حتا عربستان سعودی، مسافرت‌های پی درپی مقتدا صدر به عربستان و ملاقات وی با حاکمان این کشور، ابراز مخالفت بسیار صریح جریان صدر با الدعوه و نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی حتا انتقادات شدید آنها به سیاست‌های روز حیدر عبادی، فتواهای مکرر سیستانی برای دور نگه داشتن رژیم عراق از تبعیت یک سویه در مقابل نسخه پیچی‌های جمهوری اسلامی زیر اسم غیر دینی ماندن دولت و نوع این‌ها همگی جلوه‌های بارز تلاش این بخش بورژوازی برای بازسازی نظم سرمایه و تنظیم روابط منطقه‌ای یا جهانی به شکلی متفاوت از سال‌های پیش است.

4- موقعیتی که جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه با شیوه‌های خاص خود در خاورمیانه کسب نموده است به هیچ وجه برای بورژوازی امریکا، اسرائیل و دولت‌های عرب رقیب، در ساحل خلیج و کل خاورمیانه قابل تحمل نمی‌باشد. این مسأله البته هیچ تازگی ندارد، سالیان متمادی است که همه این دولت‌ها خود را بازنده مستأصل ماجرا می‌بینند و آماده انجام هر کاری برای تغییر موازنه قوای موجود می‌باشند. بخشی از بورژوازی امریکا در زمان دولت اوباما با درک عمیق این معضل، با نگاه به شکست‌های فاحش و پی در پی ایالات متحده در منطقه، با احساس خطر جدی زیاده طلبی‌ها و سهم خواهی‌های رو به گسترش رژیم ایران و بالاخره با جمعبندی بن بست‌های حاد استراتژیک خود در منطقه، تنها راه را در گشایش باب مذاکره با دولت اسلامی برای ورود تدریجی به پهنه‌های اقتصاد و سیاست ایران دید. سناریوی برجام در این گذر معنی پیدا می‌کرد. ماجرایی که دولت‌های عرب متحد ایالات متحده را باز هم هراسان‌تر و وحشت زده‌تر ساخت. حاکمانی که از دیرباز تا امروز بورژوازی امریکا را تکیه گاه اصلی قدرت و مالکیت و ثروت و سرمایه طبقه خویش می‌دیدند، اینک باور خود به دولت امریکا را اندک، اندک از دست می‌دادند. مشکل به همین جا نیز ختم نمی‌شد. اگر تا دیروز دولت اسلامی فقط حمایت روسیه و چین را پشت سر خود داشت اینک غالب تراست‌های غول پیکر اروپایی و دولتمردان این قاره نیز آماده پیش ریز سرمایه‌های خود در ایران و شراکت گسترده در استثمار دلربای نیروی کار شبه رایگان چند ده میلیونی طبقه کارگر ایران می‌گردیدند. حتا این نیز نقطه پایان ماجرا نبود. در بطن حوادث روز، دولت ترکیه، یک قدرت تعیین کننده منطقه با پیشینه طولانی عضویت در ناتو و اتحاد عمیق با امریکا و اروپا هم زیر فشار مشکلات حاد دامنگیر خود و پاره‌ای مشاجرات با ممالک غربی، رابطه خود با شرکای قدیم را سست و با قطب روسی محکم‌تر می‌کرد. کل اینها بر روی هم ابعاد هراس حاکمان عرب حاشیه خلیج را عظیم‌تر و غیر قابل تحمل‌تر می‌نمود. برای این دولت‌ها همه چیز در جهت خلاف میل اتفاق می‌افتاد. وضعیت مورد گفتگو با پایان ریاست جمهوری اوباما و روی کار آمدن تیم ترامپ، دچار دگرگونی نسبتا عمیقی شد. دولت جدید ایالات متحده راه احیای هژمونی و جبران خسارت‌های پیشین خود در خاورمیانه را دامن زدن هر چه بیشتر جدال میان ایران و متحدان عرب می‌دید. رویکرد دولت ترامپ، بورژوازی «آل سعود»، «آل نهیان»، «آل صباح» و آل‌های دیگر سرمایه‌داری حوزه خلیج را درگیر محاسبات مهم جدیدی کرد. همه اینها در طول سالهای اخیر، همین اندازه تغییر در ساختار قدرت سیاسی امریکا را آرزو می‌کردند و لحظه وقوع آن را روز موعود برای بر هم زدن توازن قوا در منطقه به نفع خویش و تسویه حساب با دولت اسلامی ایران می‌دیدند.

این دولت‌ها و پیشاپیش همه آنها عربستان سعودی به این باور افتادند که بحث « حالا یا هرگز» در میان است. باید خطر رژیم اسلامی سرمایه‌داری ایران را برای همه دولت‌های سرمایه‌داری عرب و منطقه در تمامی شیپورها به صدا در آورد. باید راه شکل گیری یک اتحاد سراسری ضد جمهوری اسلامی را پیمود. باید تحمل مخاطرات یک جنگ عظیم منطقه‌ای را در محاسبات خود وارد کرد. باید بیشترین همراهی و همدلی دولت‌های امریکا، اسرائیل و متحدان غربی آن‌ها را پشتوانه پیروزی این اتحاد کرد.

5- همه مؤلفه‌های بالا خبر از احتمال وقوع جنگ می‌دهند. فضای تسویه حساب تا آن حد ملتهب و انفجاری است که احضار سعد حریری توسط حاکمان سعودی و مصاحبه‌ها و رفتارهای دیکته شده وی برای خیلی‌ها کلید زدن جنگ به حساب می‌آمد و شواهد نیز همین را تأیید می‌کند. انتظار دولت عربستان آن بود که این کارش موج حمایت از حریری را در مناطقی از لبنان و حتا در گوشه هایی از فلسطین برپا سازد. لبنان به ورطه آشوب افتد، نیروها به جان هم افتند، دولت‌ها وارد ماجرا گردند و سرانجام جنگ شعله‌ور شود. نه فقط این اقدام سعودی‌ها که بسیاری از فعل و انفعالات یکی، دو سال اخیر درون این کشور نیز حدیث چنین تدارک‌ها و برنامه ریزی‌ها بوده و همچنان می‌باشد. اما احساس خطر در باره وقوع جنگ متضمن احتمال حمله رژیم ایران به هیچ دولت دیگر نیست. جمهوری اسلامی از هیچ توان و تدارک لازم برای این نوع لشکرکشی‌ها برخودار نیست اما از این مهم تر، رژیم ایران اساسا در موقعیتی است که نیاز به لشکرکشی یا شروع جنگ متعارف از نوع حمله‌های امریکا به عراق و افغانستان، جنگ افروزی‌های اسرائیل در فلسطین یا عربستان و متحدان در یمن را هم پیش روی خود نمی‌بیند. مشغله جمهوری اسلامی حفظ قلعه‌ها، استحکامات و امکانات به دست آورده با هدف بیشترین بهره برداری از آنها است. جنگ در هر سطح که انجام گیرد به زیان رژیم ایران خواهد بود. جنگ حتا می‌تواند دولت بورژوازی اسلامی را تا مرز فروپاشی و سقوط پیش راند. جمهوری اسلامی سالها است که ضربات کوبنده بحران اقتصادی و کوبنده‌تر شدن این بحران توسط تحریم‌ها را تحمل می‌کند. با اختلال وسیع چرخه تولید سرمایه اجتماعی دست به گریبان است. موج نارضائی و قهر و عصیان توده‌های کارگر مدام در حال سرکشی و وسعت گیری است. از زرادخانه‌های موشکی عظیم برخوردار است اما مشکلات نظامی و لجستیکی انبوه دارد. با کمبود بسیار جدی ظرفیت بسیج نیرو دست به گریبان است. شروع جنگ در هر سطح تمامی کاستی‌ها، ضعف‌ها، تناقض‌ها، تشتت‌ها و بحران‌های درونی رژیم را حادتر می‌سازد، شکست و از دست دادن دستاوردهای موجود، محتمل‌ترین چشم اندازی است که جنگ پیش روی دولت اسلامی باز می‌کند. درست به همین دلیل خواهان مشتعل شدن آتش جنگ نمی‌باشد. شاید هم در تلاش یا حداقل چشم انتظار میدان داری و میانجی‌گری پوتین برای پائین آوردن فتیله‌های کشمکش‌ها است. همه این‌ها صد البته به این معنی نیست که جمهوری اسلامی در صورت شعله‌ور شدن جنگ با همه قوا وارد میدان نخواهد شد. نه فقط این کار را می‌کند که کل خورد و خوراک و پوشاک و سرپناه و دارو و درمان و آموزش و اساس زنده بودن و زنده ماندن 60 میلیون نفوس توده‌های طبقه کارگر ایران را نیز هیزم خشک این جنگ خواهد ساخت.

6- از دید ما شرایط به طور واقعی جنگ آفرین است. شرایطی که فقط سرمایه‌داری آن را ساخته و بر هم تلنبار کرده است. شرایطی که حاکی از نیازهای سرمایه جهانی به سود افزون‌تر و نقشه آفرینی بورژوازی برای قربانی نمودن طبقه کارگر در راستای پاسخ به این نیازها و رسیدن به این سودها است. در این میان فقط یک چیز سد راه جنگ است. آرزوی عمیق انسانی ما و همه کارگران ضد سرمایه‌داری جهان آن بود و آن است که این سد، جنبش کارگری منطقه و دنیا باشد. اما بدبختانه چنین نیست. این جنبش در شرایط کنونی نه فقط سد راه جنگ نیست که در گروگان کامل جنگ افروزان است. سد سر راه جنگ فقط خود جنگ است. این فقط جمهوری اسلامی سرمایه‌داری ایران نیست که در شروع جنگ هیچ بردی برای خود نمی‌بیند، کل دولت‌های دیگر نیز امید مطمئنی به حصول پیروزی در آن ندارند. حتا اسرائیل نیز هیچ تضمینی برای پیروزی در چنین جنگی نمی‌بیند، بورژوازی امریکا نیز همین وضع را دارد. این مؤلفه‌ها شرایط را برای یک جنگ سرد بسیار حاد و سهمگین و فراگیر فراهم ساخته است. لذا یک سد دیگر سر راه وقوع جنگ، نیاز همه دولت‌های خاورمیانه به همین جنگ سرد می‌باشد.

جمهوری اسلامی، بورژوازی آل سعود و آل‌های دیگر سرمایه‌داری منطقه، دولت‌های ترکیه، عراق، لبنان، اردن و اسرائیل و همه جا به کمک این جنگ سرد و القاء آن به عنوان آستانه جنگ گرم می‌توانند به پاره‌ای خواسته‌های خود برسند. مقدم بر هر چیز بخش باز هم عظیم تری از معیشت کارگران را سود نجومی‌تر سرمایه‌ها سازند، جنبش کارگری را وحشیانه‌تر از سابق سرکوب نمایند، بر مناقشات درونی خود تا هر کجا که بتوانند غلبه کنند، بلوک بندی‌های خود را آرایش مؤثرتر دهند. زرادخانه‌های نظامی خود را بسیار بیش از این گسترش دهند و دامنه جنایت‌آفرینی‌های خود را در همه زمینه‌های دیگر وسعت بخشند.

7- وقوع جنگ حتمی نیست اما خطر وقوع آن از سال‌های پیش بیشتر است. اما تاریخ موجودیت سرمایه‌داری تاریخ افروختن شعله‌های وحشیانه‌ترین جنگ‌ها در عین وجود همین سد یا سدها است. پرسش اساسی این است که ما توده‌های کارگر منطقه و دنیا چگونه می‌توانیم خطر وقوع جنگ را کاهش دهیم و در صورت بروز جنگ چه از دستمان ساخته خواهد بود؟ از کدام توانایی‌ها برخوردار هستیم؟ این سؤال و جستجوی جواب آن شاید به نظر بی معنی آید. هر کارگری احتمالا با خود خواهد گفت که از دست ما چه ساخته است؟! به نظر ما سیمای ظاهری واقعیت و رخدادها به طور کامل خلاف تصور این هم‌زنجیران است. برای لحظه‌ای به این فکر کنیم که نیروی مادی اجرا و انجام حوادث فاجعه باری که سرمایه در خاورمیانه یا هر کجای دیگر دنیا بر سر ما آوار کرده و می‌کند که‌ها هستند؟ دهها میلیون انسانی که در جنگ ارتجاعی انسان ستیزانه 8 ساله میان دولت‌های ایران و عراق علیه هم جنگیدند، به دستور دو دولت سرمایه‌داری و برای استحکام پایه‌های قدرت آن دولت‌ها، یک میلیون نفر از افراد طبقه خویش را به دست خود کشتند، میلیون‌ها نفر از انسانهای کارگر را معلول مادام العمر کردند، تا سرمایه و سرمایه داران و دولت‌های سرمایه پیروز شوند، که‌ها بودند؟! مگر نه ما توده‌های کارگر ایران و عراق بودیم که این کارها را کردیم. آری ما بودیم که در رکاب سرمایه علیه هم جنگیدیم و همدیگر را نابود ساختیم.

به سایر جنگ‌ها نظر اندازیم. به جنگ خلیج، افغانستان، جنگ میان امریکا و عراق، جنگ سوریه، یمن، بالکان، به همه جنگ‌های تاریخ وحشت وجنایت سرمایه داری، جز این است که کل نیروی انسانی و گوشت دم توپ همه این جنگ‌ها ما کارگران و فقط کارگران بوده ایم. مگر نه این است که کل پیروزی‌های دولت‌ها به دست ما انجام گرفته است و همه شکست‌ها را ما بر مخالفان آن‌ها تحمیل کرده ایم. آیا این واقعیت‌های بسیار زشت، ننگین و انزجار آور به اندازه کافی نشان نمی‌دهد که ما آن گونه که خیال می‌کنیم چندان هم بی تأثیر نیستیم!! ما ارتش و پلیس و سپاه و تمامی استخوان بندی قدرت ضد بشری آن‌ها را پر می‌سازیم. ما بودیم که به حکم سرمایه، در اجرای خواست‌های کثیف و انسان ستیزانه سرمایه داری، در راستای تحکیم و دوام تسلط و حاکمیت بورژوازی همه فاجعه‌ها را به نفع صاحبان سرمایه و دولت‌ها بر سر طبقه خود آوار ساختیم. مشکل ما نه کمبود ظرفیت اثرگذاری بلکه چیز دیگری است. معضل ما در حقیقت فاجعه‌ای است که سرمایه بر روند مبارزه طبقاتی توده‌های کارگر و نوع شناخت و رویارویی کارگران به این سیه روزی‌ها آورده است. فاجعه اینجاست که متاسفانه مبارزه ضد سرمایه‌داری خویش را هم تسلیم نموده و از یاد برده ایم. بند، بند این حوادث و واقعیت‌ها با صدای بسیار بلند، فریاد می‌زنند و تصریح می‌کنند که قدرت بورژوازی قدرت مصادره شده و به گروگان گرفته ما است. کلید هستی سرمایه‌داری در دست ما است. ما خالق تمامی سرمایه‌های جهان و خالق کل قدرت سرمایه در کلیه عرصه‌های حیات اجتماعی این نظام می‌باشیم. ما هستیم که سرمایه و سرمایه‌داری و ساختار نظم سرمایه را لحظه به لحظه بازتولید می‌کنیم، دوام و بقا می‌بخشیم. این قدرت را می‌توانیم به شکلی از بیخ و بن متضاد با آنچه تا حالا بوده است به کار گیریم و اعمال کنیم. می‌توانیم آن را ضد سرمایه‌داری سازمان دهیم، با اعمال آن علیه سرمایه و سرمایه داران کل این شرایط را دستخوش تغییر بنیادی سازیم و در این راستا تا محو کامل مناسبات بردگی مزدی پیش تازیم. در پاسخ این سؤال که چه می‌توانیم بکنیم و چه باید کرد جواب ما کارگران ضد سرمایه‌داری این است:

1- مقدم بر هر چیز از جهنم سرمایه‌داری خاورمیانه فریاد بر کشیم که ما کارگران به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی در جنگ‌های جنایتکارانه و انسان ستیزانه سرمایه داران و دولت‌های بورژوازی شرکت نمی‌کنیم. این فریاد را از تمامی کارخانه‌ها، مدارس، بیمارستانها، مزارع، جاده‌ها، قطارها، هواپیماها، کشتی‌ها، محله‌ها و خانه‌ها بر مغز بشریت کش سرمایه داران و دولتمردان سرمایه فرو کوبیم که حاضر به شرکت در هیچ جنگ آنها نمی‌باشیم. فریاد زنیم که ما کارگران علیه هم نخواهیم جنگید و پیاده نظام بورژوازی هیچ کشوری نخواهیم شد.

2- این صدا را در سراسر حوزه خلیج و خاورمیانه و دنیا طنین انداز سازیم که ما کارگر هستیم، فروشنده نیروی کاریم. آحاد یک طبقه هستیم. طبقه‌ای که توسط سرمایه و زیر فشار قهر و بربریت سرمایه، از کار و محصول کار و روند تعیین سرنوشت زندگی خود به طور کامل جدا شده است. طبقه‌ای که خالق کل سرمایه‌ها و ثروت‌ها و قدرت‌ها و همه چیز است اما در سیطره نظام بردگی مزدی سوای فقر، گرسنگی، فلاکت، آوارگی، کارتن خوابی، جنگ، تحمل بمباران‌های شیمیایی، آلودگی‌های مرگ آفرین زیست محیطی، بی آموزشی، بی داروئی و همه مصیبت‌ها و محرومیت‌های شناخته شده تاریخ هیچ نصیب دیگری ندارد. فریاد بر آوریم که ایرانی و عراقی و عربستانی و مصری و اماراتی و قطری و لبنانی و امریکایی و اروپایی و پارس و عرب و ترک و روس و مسلمان و مسیحی و سنی و شیعه و هیچ یک از اینها نیستیم، در عوض فقط طبقه کارگر، طبقه ضد سرمایه می‌باشیم. اعلام داریم که دشمن واقعی و ریشه‌ای و ماهیتی ما سرمایه و نظام سرمایه‌دار و بورژوازی کل دنیا است. اما فریاد به خودی خود هیچ نیست و دوای هیچ دردی نمی‌باشد، فریاد ما باید صدای قدرت طبقه ما، صدای جنبش نیرومند طبقاتی کارگری، صدای ضد سرمایه‌داری طبقه و جنبش ما شود. برای این کار باید هر کجا که هستیم همدیگر را پیدا کنیم، با هم به گفتگو بنشینیم، آنچه را که بر سر ما آوار است مورد گفتگو قرار دهیم، ریشه‌های واقعی وضعیت فاجعه بار موجود را چراغ اندازیم. به گذشته‌ها و حال خود، به آنچه انجام داده ایم و می‌دهیم فکر کنیم، این گذشته و حال را با شعور یک کارگر، شعور یک انسان اسیر استثمار و همه سیه روزی‌های سرمایه‌داری مورد نقد قرار دهیم. در هر کجا هستیم، در ایران، عراق، افغانستان، عربستان، اسرائیل، اروپا یا امریکا تلاش کنیم تا یک قدرت سرنوشت ساز قادر به مقاومت در مقابل سرمایه داران و دولت‌ها و آماده مبارزه با نظام بردگی مزدی شویم.

کارگران ضد سرمایه‌داری

آذر 1396