شرکت قطعات توربین شهریار در کیلومتر 7 جاده ملارد – کرج و در همجواری چندین کارخانه  متعلق به تراست عظیم مپنا مستقر است. حدود 300 پرسنل شاغل در بخش تولیدی، اداری و خدماتی دارد و کارگرانش کار تعمیر و بازسازی توربین های گازی مربوط به نیرو گاهها و پترو شیمی ها را انجام می دهند. با توجه به حجم عظیم کاری  که در این مجموعه صنعتی صورت می گیرد،  ارزش اضافی سالانه حاصل استثمار کارگران شرکت، سر به آسمان می ساید. در چند سال اخیر، با تشدید تحریم ها از سوی سرمایه داران امریکایی و بسته شدن راه ارسال قطعات نیازمند تعمیر به خارج کشور، تمامی نیرو گاهها و بخش عمده پتروشیمی ها کل قطعات خود را جهت بازسازی و تعمیر به این شرکت ارسال کرده اند. موضوعی که از یکسو فشار استثمار کارگران را حتی در قیاس با گذشته بسیار شدیدتر ساخته است و از سوی دیگر حجم سود شرکت و سهامدارانش را کوه آسا بالا برده است. نکته مهم آنکه در این مدت به رغم تمامی این سود آفرینیها، هر سال وضعیت معیشتی کارگران شرکت رو به افت رفته است، هر چه سرمایه و سرمایه داران فربه تر شده اند، کارگران مفلوک تر، فقیرتر و فرومانده تر گردیده اند، به طوریکه حتی بخشی از دستمزدهای ناچیز آنان که تحت عناوین مختلف پرداخت می شد در طول این چند سال حذف شده و تنزل یافته است. مشکل به همین حد یا در سطح تنزل مزدها هم محدود نمانده است. الان دو ماه است که هیچ کارگری هیچ ریالی مزد دریافت نکرده است.

اعتصاب 45 روزه کارگران شرکت در چند سال پیش منجر به تشدید فضایی امنیتی شد. از آن زمان به بعد هرگونه تحرک کارگران کنترل می گردد تا حدی که مدیران کارخانه، حتی شورای اسلامی کار را برنتابیدند و دستور به انحلال آن دادند. فشار فقر، فلاکت و موج نارضائی ناشی از کاهش و تعویق دستمزدها، این روزها، احتمال وقوع یک اعتراض وسیع جمعی را بالا برده است. همه چیز حاکی است که خیز دیگری از اعتراض و اعتصاب با مشارکت همه کارگران، در راه و قریب الوقوع است. نگاهی به حجم تولید شرکت در یک سال گذشته و سود سرشاری که از تشدید استثمار کارگران برده در یک سو و وخامت تحمل ناپذیر معاش، دارو و درمان توده کارگر در سوی دیگر، کاسه صبر حتی محافظه کارترین و تسلیم ترین کارگران را هم لبریز کرده است، آنان سنگ نیستند، برای اینکه علیه این وضعیت عاصی باشند نیازمند هیچ سواد، دانش و فضل بالائی هم نمی باشند، شکم گرسنه آنان و کودکانشان فریاد بر می دارد که چرا، سودها در طغیانند و آنان هر لحظه مزدی کمتر از لحظه پیش می گیرند؟ چرا حتی همین دستمزد آب رفته ناچیزشان هم پرداخت نمی گردد!!. اعلام اعتصاب و تعطیل چرخه کار از سوی کارگران، با توجه به شرایط موجود شرکت نه فقط دور از ذهن نیست که بسیار محتمل است. تمام صحبت بر سر چگونگی سازماندهی این حرکت و برنامه ریزی تداوم آن تا وصول کامل مطالبات است. تجربه اعتصاب پیشین کارگران شرکت و تجارب انبوه حاصل از زنجیره طویل اعتصابات چندین ساله و چندین دهه تمامی توده کارگر ایران یا جاهای دیگر، بانگ می زند که پاشنه آشیل کل این مبارزات و دلیل شکست خوردن همه آنها محدود ماندن اعتصاب در چهار دیواری کارخانه است. کمتر به یاد داریم که همزمان با اعتراض و اعتصاب کارگران یک کارخانه یا یک مجتمع، کارگران شاغل، یا بیکار شده سایر مراکز کار به حمایت راستین جنبشی از آنان دست زده باشند. در کارنامه ما کارگران هیچ ردی از این همبستگی های چاره ساز یافت نمی شود. حداکثر کاری که اتفاق افتاده است، صدور بیانیه و اطلاعیه بوده است. همدردیهای توخالی سنار یک غاز و حمایت های فرمایشی بدون خاصیت که عدمشان صدها بار از وجودشان بهتراست. چرا؟ زیرا اینها نه همبستگی، اتحاد و همرزمی کارگری که کاریکاتوری گمراه کننده و لاجرم زیانبار از مسأله حمایت است. همبستگی یعنی همسنگر شدن، یعنی قدرت مبارزه خود را یکی کردن، یعنی تواناتر و نیرومندتر در مقابل دشمن صف بستن، یعنی استوارتر و محکم تر قدرت جمعی خود را علیه سرمایه داران و دولت آنها اعمال کردن، با حمایتهای کاغذی و فرمایشی هیچ سر سوزنی از این قدرت نمائیها و به صف شدنها تأمین نمی گردد. کارنامه اعتصاب کارگران قطعات توربین شهریار در گذشته مشحون از فداکاری، استقامت، ازخوگذشتگی، شور کارگری، غلبه بر ترس از اخراج و دستگیری بود. اما این فداکاریها و تلاشها  هیچگاه با همدردی سایر کارگران، حتی کارگران شرکتهای همجوار همراه نشد. ماجرا یک سویه نیست. فراموش نکنیم که کارگران قطعات توربین شهریار هم هیچ گاه، در هیچ شرایطی و بر سر هیچ بزنگاهی آماده فشار دادن دست همزنجیران اعتصابی خود در این یا آن کارخانه نشدند. اگر کارگران توربین شهریار به جای مذاکره با نمایندگان اداره کار، استانداری، شورای تامین استان و .. به سراغ کارگران “تعمیرات نیروگاهی، پارس ژنراتور، توگا، پرتو، موادکاران” و کارگران سایر جاها می رفتند، اگر درب خانه آنها را می کوبیدند، اگر با آنها از نیاز به همجوشی و داشتن قدرت متحد جمعی می گفتند، اگر این کارها را می کردند، حتی با فرض اینکه در همان لحظه نتیجه چندانی نمی گرفتند، قطعا سنگی بر روی سنگ برای ساختن بنای وحدت و همسنگری می گذاشتند. اگر آن روز یا کلا در گذشته چنین می کردند، اگر همه کارگران ایران این راه را می رفتند قطعا جنبش کارگری ایران در این شرایط بسیار دردناک نبود. برای لحظه ای به آمار اعتصابها و اعتراضات منعکس در گزارشهای ماهانه “نشریه علیه سرمایه” تریبون کارگران ضد سرمایه داری نگاه کنید. شمار اعتصابات و اعتراضات، انبوه است. آنچه درهیچ کجا به هیچ میزان یافت نمی گردد، همراهی، همرزمی و همبستگی توده کارگر در مبارزه علیه سرمایه و سرمایه داران است.  اعتراضات کارگران هپکو، آذرآب، فولاد، شهرداریها ،معلمان، پرستاران، کامیونداران و بالاخره اعتصابات چندین دهه کارگران هفت تپه را نظر اندازید. غم انگیز، دردآور و فاجعه آمیز است. هر چند صد یا چند هزار کارگر فقط و فقط خودشان را می بینند، شعاع فکر و شعورشان فقط فواصل دیوارهای محل کار خود را «نور» می اندازد!! از دید همه اینها دیوارهای مراکز کار، دیوارهای حوزه اشتغال، آخر دنیا و انتهای تاریخ است، هیچ کس خواست خود را خواست میلیونها همزنجیر نمی بیند، اعتراض خود را اعتراض یک طبقه چند ده میلیونی نمی بیند، دشمن را فقط کارفرمای خود می پندارد (البته اگر دشمن بداند)  هیچ کس حاضر به سر دادن این فریاد نیست که نه یک کارگر تنها، بلکه فردی از یک طبقه عظیم با عظیم ترین قدرت تاریخ است. هیچ کس نمی اندیشد که جدال او نه جدال چند ده کارگر علیه یک کارفرما که جنگ یک طبقه بین المللی علیه کل نظام سرمایه داری است. هیچ کس به این فکر نمی کند که راه خروج وی از این همه فروماندگی و فقر و ذلت تبدیل شدن به یک قدرت سراسری طبقاتی و شورائی ضد سرمایه داری است. کارگران توربین به احتمال وارد اعتصاب خواهند شد اما اگر بناست شکست نخورند و از اعتصاب نتیجه ای برگیرند باید به سراغ کارگران مپنا از ابتدا تا انتهای بلوار بروند، به سراغ کارگران شمار هر چه بیشتر مراکز کار روند، بر سر کارگران آموزش و درمان فریاد زنند. از همه بخواهند تا دست در دست هم بگذارند و یک قدرت طبقاتی شورائی شکست ناپذیر ضد سرمایه داری گردند. اینها خواب و خیال نیست، حرافی روشنفکرانه هم نمی باشد، فریاد آگاهانه دردی است که در عمق خون و گوشت و استخوان هر کارگری می پیچد. هیچ چاره دیگری نیست. باید راه افتاد و آنچه را تا امروز زیر فشار سیاهترین آموزشها حرام دانسته ایم واجب و گریزناپذیر بشماریم. باید یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد بردگی مزدی گردیم.  

کارگران ضد سرمایه داری آبان 99