هر قرارداد اقتصادی، سیاسی، علمی، تجاری، بانکی، گردشگری، فن آوری، تکنیکی، نظامی، امنیتی، فرهنگی که در هر کجای جهان میان دو شرکت، دو تراست، دو غول صنعتی، دو بنگاه مالی سرمایه یا دو دولت سرمایه داری منعقد گردد، به یقین و بدون هیچ تردید، قراردادی در جهت تأمین هر چه بیشتر منافع هر دو طرف، منافع طبقه سرمایه دار هر دو کشور، در راستای پاسخ به نیازهای مبرم بورژوازی دو مملکت، تضمین کننده منافع مهم هر دو دولت و در همان حال قطعا در راستای بمباران معاش، حداقل امکانات زندگی، ابتدائی ترین حقوق انسانی، یا نازلترین خواست های اجتماعی توده های کارگر هر دو جامعه خواهد بود. این در زمره بدیهی ترین واقعیتهای جهان حاضر و تاریخ نظام بردگی مزدی است. اگر این یا آن نماینده بورژوازی بیرق انکار افرازد یگانه دلیلش سهم کمتر او در توزیع سهام سود، قدرت، حاکمیت سرمایه کلا از جمله حاصل همین قرارداد است، اما اگر کارگری در هرنقطه دنیا اعتراض و مبارزه اش را به چند و چون این قراردادها آویزد، فقط یک معنا دارد، کارگری جاهل، متوهم و عقب مانده است. کل این صفات ننگ آلود، در باره او صد چندان صدق خواهد کرد، اگر که در نهایت بلاهت پشت سر یک اپوزیسیون فرصت طلب، فریبکار و جنایت پیشه بورژوازی راه افتد، حرفهای او را تکرار کند، عمله بی مزد و مواجب قدرت جوئی و سهم طلبی افزون تر او گردد. فاجعه ای که در روزهای اخیر در سطحی نسبتا وسیع شاهد وقوع آن بوده و کماکان هم هستیم.

رژیم درنده اسلامی بورژوازی ایران با دولت هار سرمایه داری چین پروتکلی با نام «برنامه همکاری جامع 25 ساله» امضاء کرده است. بند، بند این قرارداد که متن آن در 18صفحه A4 منتشر شده است، نیازها، کمبودها، دلواپسی ها، انتظارات و اهداف کوتاه مدت و بلند مدت بخشهای مسلط بورژوازی دو کشور و دولتهای درنده روز چین و ایران را با بیشترین دقت ملحوظ و تصریح می کند. هر دو رژیم زیر فشار احتیاجات حال و آتی سرمایه اجتماعی کشورها ضرورت انعقاد این پروتکل را دریافته و برای هموارسازی راه اجرای آن به توافق رسیده اند. قرارداد بر خلاف پاره ای ادعاها عین معاهدات اقتصادی چین و عربستان، چین و امارات هم نیست، نوعی پیمان نامه استراتژیک درون یک بلوک بندی سرمایه در شرایط روز سرمایه داری است. وقتی در مقدمه تأکید می شود که «مشترکات فرهنگی، چند جانبه گرائی، حمایت از حق ملت ها برای برخورداری از حق حاکمیت برابر و مدل توسعه بومی، اشتراک دیدگاههای مشابه در مورد مسائل مختلف جهانی» شالوده کار است، تمایز خود با مقاوله نامه های اقتصادی چین – امریکا، اروپا یا کشورهای اقمار ایالات متحده را هم روشن می سازد. مشترکات فرهنگی در اینجا آداب غذا خوردن، شیوه معاشرت، رسم لباس پوشیدن نیست، نوع نگاه سرمایه به چگونگی سرکوب فیزیکی و فکری جنبش کارگری است، الگوی واحد توسعه بومی قرار نیست سوای شکل مالکیت سرمایه، نقش دولت، آنچه سرمایه «قانون کار»!!، «حقوق کارگر» یا نظم حقوقی، سیاسی و مدنی می خواند، معنای دیگری داشته باشد. تکلیف «نگاه واحد» به مسائل جهانی کاملا روشن است. در اینجا بحث بر سر چند معامله پاره وار تجاری یا سرمایه گذاریهای گسسته در صنعت نفت، پتروشیمی، گاز و تکنولوژی نمی باشد. سخن از اشتراک نسبی حتی المقدور در نوع برنامه ریزی نظم رابطه خرید و فروش نیروی کار است. «برنامه همکاری جامع 25 ساله» در بیشتر فصل ها، مواد و مندرجات خود اهمیت تأمین این اتفاق برای طرفین را تصریح می کند. بند اول بر طبل بین المللی و منطقه ای بودن آن می کوبد، بند دوم از قلمروهای دهگانه قابل بسط همکاری ها می گوید، بند سوم وارد حوزه مین گذاری می گردد. اینکه قرار است ارز مسلط حاضر دنیا آماج چالش قرار گیرد، همکاری بانکی با استاندارد بالا راهی برای عبور از خط قرمزهای مراکز بانکی قطب فائق فعلی باز نماید، مقابله با پولشوئی و تروریسم بازتعریف گردد و تعبیر ویژه خود را پیدا کند، دو کشور در تأمین امنیت حمل و پالایش نفت وظیفه بر دوش گیرند. نقش ایران در کمربند – جاده، برجستگی لازم را باز یابد و نکات زیاد دیگری که بنا نیست شرح یا حتی اشاره به آنها دل مشغولی ما باشد. بنمایه حرف روشن است. دو دولت هار سرمایه داری با محاسبه کاستیها، مشکلات، تنگناها و نیازهای اساسی سرمایه های دو کشور، با ارزیابی اشتراکات خود در پهنه چالش ها، رقابتها و هماوردیهای بین المللی، با هدف غلبه بر تناقضات سرشتی یا بحرانهای گریزناپذیر دامنگیر چرخه تولید سرمایه اجتماعی خود قراردادی را تنظیم و امضاء نموده اند. هر دو بدون شک به اندازه کامل برنده بازی هستند، این را هم هر کسی می داند که در داد و ستدهای میان وحوش سرمایه «هر که زورش بیش سهمش بیشتر»! برهمین مبنا کل جار و جنجالهای گوشخراش اپوزیسیون های سلطنت طلب، مجاهد، جمهوری خواه یا هر باند دیگر طبقه سرمایه دار، پیرامون «ایران فروشی»!! حاکمان درنده  روز سرمایه داری سوای عربده کشی ابتذال آمیز چندش بار هیچ چیز دیگر نیست. این مافیاها به چنین سناریوهائی می آویزند تا از این طریق: 1 – تنور تسویه حساب با رقبای طبقاتی حاکم را گرم نگه دارند، 2 – توده کارگر را هیزم خشک این تنور کنند، کارگران را از جنگ علیه استثمار و بشرستیزی سرمایه داری دور کنند، قدرت پیکار طبقاتی آنها را در باتلاق متعفن ناسیونالیسم دفن نمایند و جنبش کارگری را پیاده نظام شعورباخته رقابت های قدرت طلبانه خود سازند. 

کمپین ماوراء ارتجاعی باندهای سیاه بورژوازی بر سر سود و زیان قرارداد موسوم به «برنامه همکاری 25 ساله ایران و چین هدف دیگری را دنبال نمی کند، هرگام همسوئی هر کارگر با این سناریو سازیها گامی در راستای تحکیم پایه های قدرت این یا آن بخش بورژوازی و تضعیف هر چه بیشتر جبهه پیکار طبقاتی خود در مقابل سرمایه داری است. وحوش بورژوازی با وقاحت زاید الوصفی ما را از فروش ایران، «میهن»!!، «وطن» می ترسانند!!. ایران برای ما سوای جهنم سوزان استثمار، گرسنگی، فقر، سیه روزی هیچ چیز دیگر نیست، کارگران وطن ندارند، واژه میهن برای آنان سخت چندش زا است. وطن برای ما دنیای عاری از استثمار، طبقات، دولت، جهان فاقد هر نوع ملیت، قومیت و نژاد، سرزمین زندگی آکنده از آزادی، رفاه، برابری و بی نیازی بشر است. قرارداد ایران- چین پیمان نامه بورژوازی دو کشور است. این قرارداد به همین دلیل و تنها برهمین اساس پیمان نامه ای جنایت آمیز، سیاه و فاجعه زا، علیه معیشت، کار، پیکار و زندگی ما است. بر قدرت سرمایه می افزاید، موقعیت طبقه سرمایه دار را تحکیم می کند، دولت سرمایه داری را توان ماندگاری افزون تر می بخشد، به وحوش سرمایه دار امکان می دهد که فشار استثمار ما را مضاعف سازند، جنبش ضد بردگی مزدی ما را سهمگین تر سرکوب نمایند، ما را باز هم گرسنه تر، آواره تر، مفلوک تر و فقیرتر سازند، محرومیت توده های همزنجیر ما از دارو و درمان و حداقل مایحتاج معیشتی را عمق و وسعت بخشند، محیط زندگی ما را دهها بار آلودتر و بیماری زا تر کنند. آیا کل این حوادث شوم به این دلیل در انتظار ماست که قرارداد مورد بحث میان ایران و چین منعقد می گردد!!! این کثیف ترین تعبیری است که ممکن است بر موضوع بار شود، ماجرا هیچ ربطی به چین، امریکا، روسیه، اروپا یا ژاپن یا هر طرف دیگر قرارداد ندارد. بحث اساسا نه بر سر پیمان ها، مقاوله نامه ها و معاهدات که فقط بر سر سرمایه است. جوهر کلام آنست که هر جنب و جوش سرمایه کلا و در شرایط تاریخی روز بیشتر از همیشه تهاجمی علیه شیرازه معیشت و اساس هستی ما است. هر پروتکل میان هر دو دولت، هر دو سرمایه دار در هر عرصه ای، سوای آنچه گفته شد عوارض دیگری برای ما نخواهد داشت. کارگری که این را قبول ننماید نه فقط متوهم و ناآگاه است که با خود عهد بسته است از زندگی خویش هیچ نیاموزد. شاید عده ای به خود وعده دهند که سیل سرمایه های چینی با خود اشتغال خواهد آورد، شاید آنان پندارند که سرمایه داران چینی مزدها را آخر هر ماه پرداخت کنند. کل اینها خیال بافی های زبونانه استهزاء آمیز است. جمعیت بیکار چین حتی به طور نسبی کمتر از سایر جاهای دنیا نیست. پرداخت مزد کارگران در چین نیز همراه با تعویقهای طولانی مدت است. آنچه می تواند به فریاد ما رسد نه کرامت سرمایه و سرمایه داران، نه پیمان ها و پروتکلهای دولتها یا صاحبان سرمایه که فقط یک چیز است. سازمانیابی شورائی، سراسری و ضد کار مزدی قدرت طبقه خویش علیه سرمایه، این تنها سفینه نجات است. همین و بس.

مزدک