از تاریخ ۲۱ فوریه اولین موردهای ویروس کرونا در شمال ایتالیا در دو شهر کوچک و متوسط استان لومباردیا شناسایی شد، این بیماری به سرعت گسترش یافت. عکس العمل طبیعی دستگاه بهداشتی کشور این بود که به حالت آماده باش در آید. وزارت بهداشت شروع به تست کرونا بطور وسیع کرد و متوجه شد که این مسئله به حالت یک اپیدمی در آمده است. یکی دو شهرستان به همراه ۱۵ شهر قرنطینه شدند، مدارس و دانشگاه های آن شهرها تعطیل شدند ولی محیط های کار، فروشگاه های بزرگ و کارخانه ها و کارگاه ها و در نتیجه کل سیستم حمل و نقل شهری و بین شهری، مترو، قطار، تراموا و اتوبوس ها همچنان به کار خود ادامه دادند که نتیجه آن گسترش بیشتر ویروس در شهر های مزبور و دیگر شهرها شد. دولت مدارس و دانشگاه های کل کشور را تعطیل اعلام کرد و با فاصله یک یا دو روز همه فروشگاه های غیر حیاتی، رستوران ها، کافی شاپ ها و سالن های ورزشی تعطیل اعلام شدند.

اکنون ویروس تقریبا در همه استان ها پخش شده بود و هر روز بر تعداد مبتلایان و در نتیجه کشته شدگان اضافه می شد. در این دوران ایتالیا در وضعیت بد اقتصادی قرار گرفت، تمامی نمایشگاه های صنعتی و تجاری که ابزاری هستند برای فروش و بستن قراردادهای تجاری، بایکوت شده و تعطیل شدند. سرمایه داران و صاحبان صنایع به دست و پا افتاده و از طریق رادیوها و تلویزیون ها و روزنامه های شان تلاش کردند که این بحران را تا حدی لاپوشانی کنند و از دستگاه بهداشتی انتقاد کردند که چرا بر خلاف کشور های دیگر با تست وسیع جمعیت بدنبال بیماری گشته و به این وسیله باعث بروز مشکلات اقتصادی و اختلال در کسب سود آنها شده اند.

در همین حال ایتالیا به اولین کشور از لحاظ همه گیری ویروس کرونا تبدیل شده و هر روز آمار مبتلایان و کشته شدگان افزایش پیدا می کند ولی دولت ایتالیا به خواست صاحبان صنایع (سرمایه) با اینکه همه فعالیتهای دیگر اقتصادی و آموزشی و اجتماعی را تعطیل کرد ولی کارخانه ها و کارگاه ها را باز نگه داشت. کارگران مجبور به رفتن سر کار شدند. آنها شاهد مبتلا شدن همکاران خود در محل کار بودند و نگران خود و خانواده شان. این نگرانی تبدیل به خشم شد. کارگران می گفتند که جان کارگر برای دولت سرمایه ارزشی ندارد، کافیست که جریان تولید سود مختل نشود و به سرمایه آسیبی نرسد.

از روز ۱۱ مارس زمزمه اعتصاب بلند شد و از روز ۱۲ مارس در بسیاری از مراکز کار، کارگران دست از کار کشیدند. سندیکاها که با دولت توافق کرده بودند و تا این زمان اعتراضی نکرده بودند خود را در وضعیت بدی دیدند و بدنبال کارگران که دست به اقدام زده بودند شروع به پادرمیانی کردند.

این تصویری است که کم و بیش در همه جهان سرمایه داری به چشم می خورد. جان کارگران، خالقان تمامی ثروت جوامع بشری تا آنجایی ارزش دارد که قادر باشند تولید سود کنند. آنها یک ماشین هستند و اگر خراب شدند، ویروسی و بیمار شدند، جای آنان را یک ماشین دیگر می گیرد. این منطق سرمایه است.

بیماری ها، ویروسها، باکتریها و بلایای طبیعی همیشه وجود داشته اند، این نظم سرمایه است که مسئله را بغرنج تر می کند. به این دلیل که بخش بزرگی از سرمایه اجتماعی صرف مسائل نظم موجود می شود و حتی همین امکانات موجود هم به طور عادلانه تقسیم نمی شود. ما کارگران هر روز بیشتر در می یابیم که راه آزاد سازی نیروهای بشر در به مهار در آوردن نیروهای طبیعت از مسیر در هم کوبیدن نظم سرمایه و جامعه مبتنی بر طبقات می گذرد. یا ما کارگران متحد در صفوف طبقاتی مان سر خصم بکوبیم به سنگ یا او سر ما به دار سازد آونگ.