چیزی به انتخابات نمانده و تکاپوی جناح‌های مختلف بورژوازی برای جلب آرای بیشتر و علی الخصوص رأی  توده کارگر که بخش عمده جامعه را تشکیل می‌دهند، افزون‌تر شده است. شدت رقابت‌ها در حدی است که طرفین خواسته یا ناخواسته، از رسوا سازی کل رژیم جمهوری اسلامی هم ابا نمی ورزند، البته فقط به این خاطر که ما توده‌های کارگر را موجودات فاقد شعور، زبون و بی تأثیر می‌پندارند. آنچنان که به زعم آنها آنچه می‌گویند و می‌کنند، نه مایه خطر آفرینی ما برای نظام که باعث رونق بازار انتخابات و کثرت آراء آنها خواهد شد.  به همین خاطر مناظره‌های تلویزیونی تبدیل به عرصه‌ای برای افشاگری و برملاسازی چپاول‌های پنهان باندهای مختلف سرمایه شده است. از صحبت‌ها به وضوح می‌توان دریافت و همه ما از پیش می‌دانستیم که حجم و ابعاد این دزدی‌ها بسیار بیشتر از آن چیزهایی است که خودشان بازگو می‌کنند. در صحبت‌ها بارها به یاد هم می‌آورند که اگر مصالح نظام سرمایه‌داری ایران نبود موارد دیگری را هم عنوان می‌کردند. توده  کارگر همه اینها را می‌شنود، عمق بی شرمی و بی آبرویی هر کدامشان را می‌بیند، می‌فهمد که همه شان سر و ته یک کرباسند و سگ زرد برادر شغال است اما باز هم به امید ایجاد تغییری در وضعیت خود، در جستجوی تمیز میان بد و بدتر و گزینش بد هستند.

هم‌زنجیران! تاریخ زندگی ما و طبقه ما فریاد می‌زند که ما برای گرفتن هر ریال اضافه مزد، برای داشتن حق فروش نیروی کار، برای هر چیز، برای زنده ماندن فقط یک راه داشته ایم. این فقط مبارزه ما بوده است که بورژوازی را اینجا و آنجا مجبور به عقب‌نشینی و قبول خواست‌های کوچک ما کرده است. مبارزه ما با سرمایه‌داری تعطیل بردار نیست. چه سرمایه در دوره رونق باشد و چه مانند شرایط حاضر در اوج بحران. چه مدیریت و برنامه‌ریزی کار و تولید و مالکیت سرمایه‌ها در دست این جناح، چه جناحی دیگر، چه مالکیت سرمایه‌ها خصوصی باشد و چه دولتی، هیچ کدام ما با هیچ چشمی قادر نیستیم لحظه‌ای را در تاریخ طبقه و جنبش خود پیدا کنیم که بدون تشدید مبارزه طبقاتی، بدون اعمال قدرت طبقاتی و به صرف دادن رأی به یک جناح بورژوازی توانسته باشیم مطالبه‌ای را محقق سازیم.  تا زمانی که سرمایه‌داری باقی است، تا وقتی که ما فروشنده نیروی کار هستیم. تا زمانی که از کار و محصول کار خود جدا هستیم وضع این است. اگر قرار است چیزی به دست آریم فقط باید بر قدرت پیکار خود بیافزائیم. با دادن رأی به این یا آن دولتمرد نه فقط هیچ چیز به دست نمی‌آوریم که آهنین‌ترین سدها را بر سر راه تحقق مطالبات خود می‌بندیم. به این دلیل بسیار روشن که قدرت خود را مفت و رایگان قدرت دشمن علیه خود می‌سازیم. صحبت ما با رفقای کارگر این است که  انتخابات عرصه جولان و مبارزه ما نیست. مبارزه ما آن جایی است که همپیوند و همراه با دیگر هم‌زنجیرانمان دوشادوش یکدیگر نظم تولید ارزش اضافی و استثمار را مختل می‌کنیم. مبارزه ما زمانی است که با رفقای کارگرمان در محل کار به همفکری و هم‌اندیشی می‌پردازیم تا چاره‌ای برای تحمیل مطالباتمان بر صاحبان سرمایه پیدا کنیم. آن وقتی است که با سر آگاه ضدسرمایه‌داری خودمان به نیروی دیگر هم طبقه‌ای هایمان اتکا می‌کنیم تا چرخ تولید را از حرکت باز داریم و به صاحبان سرمایه و دولتهایشان نشان دهیم که چه قدرت عظیم و بی مانندی هستیم. به دیگر رفقایمان بگوییم که این ماییم که هر آنچه تولید می‌شود و وجود دارد را خلق کرده ایم اما خود نه سهمی از آن داریم و نه نقشی در برنامه‌ریزی زندگی اجتماعی خودمان دارا هستیم. برخی می‌گویند، درست است، « سگ زرد برادر شغال است» اما کاری از دستمان ساخته نیست. رفقا، این حرف درست نیست. این نه سخن ما که حرف دل دشمنان ما است. بورژوازی و نمایندگان فکری و سیاسی اش این طور وانمود می‌کنند که انتخاب میان یکی از جناح‌های سرمایه تنها کاری است که می‌توانیم انجام دهیم. آنها به ما القاء می‌کنند که موجوداتی ذلیل و محکوم به استثمار شدن، بردگی مزدی و فرودست می‌باشیم. می‌گویند که وضع موجود سرنوشت مقدر ماست! آنها این را می‌گویند تا ما قبول کنیم که  که مبارزه طبقاتی بی نتیجه است. که بی‌حقوقی و فقر و فلاکت و بی بهره ماندن از ثروت هنگفتی که می‌آفرینیم امر محتوم و غیرقابل تغییر است. سرمایه‌داران از یک سوی هر نفس کشیدن ما، هر اعتراض ما را سرکوب می‌کنند و از سوی دیگر با تمامی امکانات ما را شستشوی مغزی می‌نمایند. به ما تلقین می‌کنند که یگانه راه زنده ماندن ما دست کشیدن از مبارزه و آویختن به بورژوازی، به این یا آن جناح از طبقه استثمارگر و حاکم است. هم‌زنجیران! ما زیر فشار قهر و سرکوب سرمایه و شستشوی مغزی و مهندسی افکار فاجعه باری که توسط سرمایه می‌شویم به بدترین شرایط ممکن سقوط کرده ایم. 50 میلیون سکنه ایران و میلیاردها انسان کارگر در کره خاکی غرق در فلاکت و درماندگی و فقر و گرسنگی و بی حقوقی است. جنبش کارگری در شرایط حاضر چنین وضعی دارد. اگر می‌خواهیم از این وضع خلاص شویم، اگر می‌خواهیم بساط فقر و گرسنگی و بیکاری و آوارگی را برای همیشه جمع کنیم و اگر می‌خواهیم به جنگ و جنایت و زندان پایان دهیم اگر بنا داریم فرزندانمان در دنیایی زندگی کنند که از تمام امکانات و ثروت‌های اجتماعی به طور برابر و یکسان بهره ببرند، کودک کار و خیابان به یک پدیده دهشتناک مربوط به گذشته تبدیل شود،  اگر می‌خواهیم ایمنی محیط‌های کار بدون هیچ قید و شرط به تمام و کمال رعایت شود و هیچ انسانی جانش را به خاطر عدم تامین تجهیزات ایمنی در حین کار از دست ندهد، اگر بهداشت و آموزش و درمان و نگهداری از سالمندان تماما رایگان را می‌خواهیم، راهش نه رفتن پای صندوق‌های رأی، نه بستن دخیل به این یا آن جناح قدرت سرمایه، نه منحل ساختن کل توان پیکار خود در قدرت دشمن، که فقط تکیه بر قدرت عظیم طبقاتی خود و اعمال این قدرت علیه سرمایه است. باید و باید راه و رسم درست مبارزه پیش گیریم. به سراغ دیگر هم‌زنجیرانمان رویم. با انها به شور و مشورت بپردازیم و باور کنیم که ما فروشندگان نیروی کار اگر بخواهیم و اگر متحد و متشکل شویم خواهیم توانست سرنوشت زندگی خویش را به دست گیریم.

عده‌ای می‌گویند که جناح روحانی نسبت به جناح دیگر آزادی‌های اجتماعی و سیاسی بیشتری می‌دهد، ما از شما هم‌زنجیران می‌پرسیم که آیا این حرف درست است. دوستان بیش از یک قرن است که سرمایه‌داری بر جامعه ما، بر کل تار و پود زندگی ما مستولی است. دولت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی هم نزدیک چهار دهه است که بر هست و نیست ما حکم می‌راند. آیا واقعا این گونه بوده است که یک بخش بورژوازی برای ما معیشت بهتری یا آزادی‌های افزون‌تری به ارمغان آورده است؟!! بی‌شرمی و عوامفریبی هم حدی دارد. مگر نه این است که هر کدام این جناح‌ها به محض تسخیر اهرم‌های اساسی قدرت وضعیت زندگی ما را به مراتب از گذشته بدتر کرده‌اند. چرا این جماعت، این مدعیان کاچی بهتر از هیچی، این واعظان ارجحیت بد بر بدتر روز روشن بدترین دروغ‌ها و فریبکاری‌ها را به ما تحویل می‌دهند؟ به اینان  باید گفت که آنچه بر سر کارگران معدن زمستان یورت و دیگر کارخانه‌ها و معدنها آمد را نگاه کنید. کارگران معدن زمستان یورت حدود یک سال پیش بارها و بارها به عدم پرداخت حقوق‌هایشان و لحاظ نکردن سختی کار در بیمه و حقوقشان با زن و بچه جلو فرمانداری اعتراض کردند، بارها اعتصاب کردند، اما هر بار نیروهای امنیتی و نظامی آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. زمستان 95 همین جناح به اصطلاح معتدل، اعتراض کارگران شرکت واحد را مورد هجوم وحشیانه قرار داد و عده‌ای از این کارگران با سر و دست شکسته راهی بیمارستان شدند. در همین دوره اعتدال کارگران «معدن طلای آق دره» را به خاطر اعتراض علیه تعویق مزدهای خویش شلاق زدند! از اینها که بگذریم مگر در همین دوره نبود که دولت لایحه اصلاح قانون کار را به مجلس برد تا سن بازنشستگی را 60 سال کند، حقوق بازنشستگی را به جای میانگین دو سال تبدیل به پنچ سال نماید. اینها را اشاره می‌کنیم تا بگوییم که این کاچی نه فقط هیچ نیست که برنامه و سیاست‌های جدی و پیگیری برای رایگان کردن نیروی کار و افزایش هر چه بیشتر فشار بر طبقه کارگر دارد. تا بگوئیم که ریشه معضلات ما نه در این یا آن دولتمرد، نه در این یا آن جناح بورژوازی که در وجود سرمایه است. کار کل جناح‌های بورژوازی از هر مافیا و دار و دسته که باشند، اصلاح طلب یا اصول گرا، معتدل یا محافظه‌کار یا با هر اسم دیگر، تشدید فزاینده‌تر استثمار ما با هدف بالا بردن میزان اضافه ارزش‌ها، سودها و سرمایه‌ها است.  

این روزها مثل همیشه نیروها و جریاناتی از بورژوازی که در حاشیه قدرت یا بیرون از حکومت هستند، در داخل یا خارج رای دادن به روحانی را تبلیغ می‌کنند. بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران و دانشگاهیان سرمایه به طور مشخص و واضح از روحانی دفاع می‌کنند و سعی در جلب آرای توده‌های کارگر به نفع این جناح دارند. همین افراد و اقشار پس از حادثه پلاسکو برای آتشنشانان قربانی، شمع روشن کردند و اشک تمساح ریختند. آنها این کار را کردند تا یک جناح بورژوازی را در مقابل جناح دیگر تقویت کنند. اما همین جماعت برای 43 کارگر معدن زمستان یورت که در اعماق زمین دفن شدند، دم بر نیاوردند و حرفی بر زبان نراندند. این جناح و اقشار که کارگران را دعوت به حمایت از روحانی می‌کنند نشان داده اند که کمترین ارزشی برای کارگران قایل نیستند. آنها نوکر سرمایه اند و در چهارچوب تقسیم کار درونی بورژوازی ایفای نقش می‌کنند. کارشان مهندسی افکار توده‌های کارگر به نفع این یا آن جناح طبقه سرمایه‌دار است. آنها به خاطر تثبیت موقعیت خویش، بر روی زندگی و جان کارگران قمار می‌کنند. اینکه ما کارگران فریب این عوامفریب‌ها را بخوریم جای تأسف دارد.

در پایان به محور اصلی بحث باز گردیم. با رفتن پای صندوق‌های رأی فقط گور قدرت پیکار ضد سرمایه‌داری خود را می‌کنیم. این قدرت را به جای دفن در سناریوی انتخابات سرمایه، شورایی متشکل کنیم و علیه سرمایه به کار گیریم.

پویان مرادی

اردیبهشت 96