رانندگان شبکه حمل و نقل، روز هشتم از دور سوم اعتصاب عظیم سراسری خود را پشت سر می گذارند. آنان نستوه و استوار در مقابل همه اشکال تهدید، سرکوب و سبعیت دولت بورژوازی مقاومت نموده و بر خواسته های خویش پای می فشارند. تا اینجا کارگران راننده حمل میوه در شهر زاهدان، رانندگان شرکت های مسافربری ایران پیما، تی بی تی، همسفر و رویال سفر با تعطیل کار، به حمایت از مبارزات آنها برخاسته اند. جرقه ای از همدلی، همزنجیری و همبستگی که بسیار شکوهمند و پرارج است. جرقه ای که بارقه آگاهی به استثمار وحشیانه مشترک کل طبقه خود توسط سرمایه، پرتوی از شناخت قدرت اتحاد و همبستگی طبقاتی و گامی مهم برای به میدان آوردن این قدرت علیه سرمایه داری است. این جرقه باید زبانه کشد، باید در کلیه مراکز و کار و تولید، عملا و با همه توان به پشتیبای از اعتصاب همزنجیران برخیزیم. این نقشی است که ایفای آن اکنون بر دوش همه ما سنگینی می کند. آنچه رانندگان را به اعتراض و سر دادن فریاد واداشته است تشدید هر چه مرگبارتر فشار استثمار و سبعیت ها و جنایاتی است که طبقه سرمایه دار ایران، رژیم اسلامی سرمایه، طبقه سرمایه دار دنیا، بورژوازی درنده امریکا و کلا نظام انسان ستیز سرمایه داری بر سر این کارگران آورده است. آتش شدت استثمار، فقر، بی خانمانی، بی درمانی و فلاکتی که سرمایه داران ایران و دنیا بر جان این همزنجیران افکنده اند، آتشی است که همین حالا، حی و حاضر همه ما آحاد طبقه کارگر به هولناک ترین شکلی در میان شعله هایش می سوزیم. درد رانندگان درد همه ما است، اعتراضشان فریاد قهر کل ما فروشندگان نیروی کار است. برای لحظه ای از خود سؤال کنیم که چرا نشسته ایم، چرا دست همرزمی انها را فشار نمی دهیم، چرا در هر کجا که هستیم چرخه کار و تولید سرمایه داری را از کار نمی اندازیم، چرا تمامی مدارس و مؤسسات آموزشی را به حمایت از مبارزات روز رانندگان تعطیل نمی کنیم؟، چرا از درون شبکه برق سراسری به بورژوازی اخطار نمی دهیم که اگر همه خواسته های رانندگان را نپذیرد، کل چرخه کار سرمایه داری را به ورطه تاریکی و تعطیل خواهیم انداخت؟ چرا در تمامی عرصه های دیگر کار و تولید راه ابراز و اعمال این حمایت ها را پیش نمی گیریم؟؟ مگر نه این است که همه ما در میان شعله های همان آتشی می سوزیم که بر خرمن هستی آنها افتاده است. اجازه دهید این پرسش را کوبنده تر و جانخراش تر مطرح کنیم، چرا در سال 57 با اینکه از سالیان متمادی پیش در حال جنگ و ستیز با سرمایه داران بودیم اما نهایتا به فرمان بخشی از ارتجاع بورژوازی آماده سرنگونی بخشی دیگر شدیم؟!! چرا در سال 76 باز هم پس از سال ها پیکار علیه شدت استثمار و بربریت سرمایه داری نهایتا کل دار و ندار خود را وثیقه تسلط بیشتر یک باند ارتجاع بورژوازی در مقابل بخشی دیگر کردیم؟!! چرا در سال 88 کل جامعه را میدان نمایش قدرت خود به نفع یک بخش از حاکمان درنده سرمایه داری نمودیم؟!! چرا نسل های پیشین ما به محض شنیدن صدای مصدق و حزب توده از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب را نمایشگاه عظیم قدرت کردند؟!! چرا، چرا و هزاران بار چرا ما هیچ گاه برای خود، با آگاهی و شعور و شناخت طبقاتی خود، وارد عرصه کارزار نمی شویم؟! چرا به حمایت از مبارزات توده های همزنجیر طبقه خود علیه سرمایه، برای رهائی خود از شر سرمایه داری، با اراده و تصمیم جمعی خود وارد میدان اعتراض و جنگ نمی گردیم ؟!!! آیا این تقدیر ما است که همیشه به عنوان مشتی حلقه به گوش یک بخش از استثمارگران دژخیم قدرت جوی وارد مصاف با رقیبان طبقاتی آنها گردیم؟!! آیا سرنوشت ما فقط جنگیدن، کشته شدن و نابود شدن در پهنه مجادلات میان کرکسان مردار خوار استثمارگر حاکم و اپوزیسون است. آیا اینها پرسش هایی نیستند که باید تمامی تار و پود و رگ و پی و گوشت و پوست و استخوان ما را به درد آرد؟؟ آیا وقت آن نرسیده است که پاسخ به این سؤالات را اساسی ترین و حیاتی ترین موضوع روز زندگی و کار و پیکار خود سازیم. در همین رابطه نکته دیگری را نظر اندازیم. دهها هزار کارگر همزنجیر ما در شرایطی که کوه فقر، فلاکت، گرسنگی، بی خانمانی و سیه روزی مولود سرمایه داری را بر سر خود آوار دیده اند دست به اعتراض زده اند. اعتصاب آنها آماج یورش قوای قهر سرمایه قرار گرفته است. تا همین حالا دهها نفر از آنان دستگیر و راهی سیاهچال شده اند. گردانندگان بیدادگاههای دینی بورژوازی به این حد بسنده نکرده و از زمین و آسمان عربده می کشند که کشتار راه خواهند انداخت. کارگران عاصی در حال اعتصاب را «قطاع الطریق»!!، مفسد و مهدالدورالدم خوانده و و بر طبل تدارک قتل عام و اعدام معترضان می کوبند. چرا؟، باز هم چرا این حمام خون آفرینان، قاضیان و حاکمان طبقه ای که نسل بعد از نسل، لحظه به لحظه، از هر 12 تومان محصول مستقیم کار و تولید ما 11 تومان را به صورت اضافه ارزش از ما دزدیده اند و یک تومان باقی مانده را نیز از همه مجاری قدرت سرمایه آماج شبیخون گرفته اند، چرا اینان که به خاطر تداوم این استثمار سراسر توحش بار، این چپاول و تاراج طبقاتی انسان ستیزانه، همه جنایت ها را علیه ما اعمال می کنند، بسیار گستاخ و وقیح به خود اجازه می دهند که ما را قطاع الطریق، دزد و راهزن خوانند؟!! آیا جز این است که شاهد حمایت وسیع توده های طبقه ما از همزنجیران راننده خود نمی باشند؟ جز این است که ما را مشتی مفلوک، پراکنده، مستأصل و فاقد هر نوع قدرت پیکار می بینند؟ جز این است که ما را فقط مشتی عمله و اکره انتقال قدرت از یک بخش استثمارگران و حاکمان درنده به بخش دیگر به حساب می آورند. چرا باید شاهد منفعل این وضعیت بود؟!! آیا وقت آن نشده است که در تدارک تغییر این وضع افتیم؟ بیائید چنین کنیم، بیائید از همین لحظه شروع نمائیم، بیائید پرچم همبستگی با کارگران راننده شبکه سراسری حمل و نقل را در کلیه مراکز کار و تولید، در سراسر جهنم بردگی مزدی به اهتزار در آوریم. بیائید چرخ کار و تولید را همه جا در حمایت از مبارزات این همزنجیران از چرخش باز داریم. بیائید این همبستگی و پیکار را بستر زاینده و خروشان سازمانیابی شورائی سراسری جنبش ضد سرمایه داری طبقه خود کنیم؟ بیائید راه افتیم، دست ها را به سوی هم دراز کنیم، متحد شویم، شوراهای سرمایه ستیز طبقاتی خویش را بر پای داریم، یک قدرت سازمان یافته سراسری بسیار عظیم شورائی شویم. با این قدرت علیه سرمایه جنگ کنیم و در ادامه این جنگ سرمایه داری را راهی گورستان تاریخ سازیم.

کارگران ضد سرمایه داری