کارگران راه آهن در طول روزهای اخیر خطوط حمل و نقل ریلی سرمایه داری را در بیشترین نقاط کشور به ورطه تعطیل رانده اند. این اولین بار نیست که ریل بانان و قطار رانان به طور همزمان شبکه سراسری راه آهن سرمایه داری را مختل می کنند و از کار می اندازند. در سال پیش و نیمه اول همین سال نیز شاهد این رخداد شگون آمیز درس آموز بودیم. کارگران راه آهن درگشایش پهنه همرزمی ها، در فروریزی حصار حائل سر راه همپیوندی جوخه ها و گردانهای پراکنده کارگری تنها نبوده اند. رانندگان کامیونها در حمل و نقل زمینی، کارگران شهرداری ها، توده کارگر شاغل در برخی فازها و سکوهای پارس جنوبی نیز کم یا بیش همین مسیر را پیش گرفته اند و هرچند حلزون وار اما محسوس و عریان، برای سراسری نمودن اعتراضات خود، برای همسنگری و همصدائی طبقاتی گام برداشته اند. یک چیز روشن است، آنچه اتفاق افتاده است هنوزهیچ نشانی از اتحاد و همرزمی سازمانیافته سرمایه ستیز طبقاتی بر جبین ندارد. جنبش کارگری برای عروج به چنان سطحی از کارزار، راه بسیار طولانی، آکنده از انبوه فراز و فرودها و پیچ و خم ها در پیش دارد. در این شکی نیست. بحث بر سر رویدادهای روز درون این جنبش، رصد رادیکال و سرمایه ستیز آن ها، تلاش برای پالایش راهبردهای رفرمیستی و اثرگذاری فعال ضد سرمایه داری بر روند کارزار جاری توده های کارگر است. کارگران راه آهن سیرجان، کرج و اندیمشک هیچ گامی درسازمانیابی طبقاتی جنبش خود بر نداشته اند اما دردها، رنجها، فشار خردکننده استثمار، گرسنگی کشنده فرزند، آوارگی، بی داروئی یا سایر مصیبت های آوار بر سر خویش و مولود نظام گند و وحشت بردگی مزدی را همزمان، از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق جهنم سرمایه داری، همصدا، همنواز و همساز فریاد نموده اند. درست برعکس معلمان کارگر که در اجرای فرمان مطاع «کانون صنفی»!! اساس چون و چرای خویش برای مزد بیشتر را بر تضمین محتوم ثبات، امنیت و آرامش سرمایه داری و لاجرم مثله کردن قدرت اعتراض سراسری خود قرار می دهند!!! اینان با شروع همزمان پیکار در جاهای مختلف سطحی از همصدائی، همسنگری و همرزمی طبقاتی را به نمایش نهاده اند. همین خود می تواند و باید گامی در گشایش راه سازمانیابی شورائی سرمایه ستیز گردد. باید آن را از این منظر کاوید و برای انکشاف، تعمیق و تشدید رادیکال آن قدم برداشت. وقتی که کارگران راه آهن می توانند در سراسر ایران با صدائی واحد و همزمان وارد میدان کارزار برای تحقق خواست خود شوند، زمانی که کارگران شبکه سراسری حمل و نقل همین کار را انجام داده و انجام می دهند. هنگامی که توده کارگر شاغل در شهرداریها همین شیوه ابراز قدرت را اتخاذ می کنند سؤال اساسی آنست: چرا کل کارگران ایران قادر به ایفای این نقش نباشند؟. چرا کارگران بخش آموزش، بهداشت، درمان، نفت، گاز، همه معادن، خودروسازی ها، فولاد، ذوب آهن، بنادر، شیلات، نساجی ها، صنایع غذائی، آب و برق و حوزه های دیگر نتوانند مبارزه متحد، همصدا، همزمان و همسنگر را دستور کار کنند؟ قطعا می توانند و در پویه انجام این کار، نه فقط هیچ چیز را از دست نمی دهند که فقط بر توان خود می افزایند. قدرت پیکار خود را میلیون برابر می کنند، شکست ناپذیر می شوند، راه سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری را می کوبند و پیروزیهای عظیم دیگر به دست می ارند.

از بدیها، کاستی ها و ضعفها بگوئیم. کارگران در همه جا خواستار پرداخت دستمزدهای معوقه خود شده اند. مطالبه ای که بدبختانه از چند دهه پیش تا امروز جنبش کارگری را به طور کامل در خود دفن کرده است. آنسان که گوئی هدف مبارزه طبقاتی کارگران جایگزینی کار بدون هیچ مزد با کار مزدی است!! باید بر این وضع رقت بار فاجعه آلود نقطه پایان گذاشت. ما به ارتشی بسیار عظیم با توان کاملا نامحدود می مانیم که زیر فشار رفرمیسم، گمراه رفتن و برهوت پیمودن، هر نوع استفاده رادیکال طبقاتی و سرمایه ستیز از این قدرت را به گونه ای وحشتناک از یاد برده ایم. این قدرت را به تمام و کمال تسلیم دشمن هار و درنده طبقاتی نموده ایم، شکست خورده ایم، شکست پشت سر شکست را تحمل نموده ایم، عقب نشسته و باز هم عقب نشینی کرده ایم. در این عقب نشینی ها از کلیه دار و ندارها ساقط شده ایم. هیچ، پوچ و فاقد هر میزان موجودیت گردیده ایم. به جائی رسیده ایم که دیگر حتی امکان عقب نشستن نیز نداریم. یا باید از این پسگردها دست برداریم یا باید تسلیم بدون قید و شرط نابودی گردیم. با آنان که اهل گزینه دوم هستند حرفی نداریم. سخن ما با همزنجیرانی است که اهل عدول از عقب نشینی هستند، که خوب می دانند هر گام عقب نشینی تنگ تر نمودن طناب دار بر حلقوم است. حرف ما با آنان اینست: اینکه صدر و ذیل مبارزه خویش را به حصول مزدهای معوقه موکول کنیم مخوف ترین و مرگبارترین شکل تنگ سازی طناب دار سرمایه بر گلوی هستی خویش است. این طناب را پاره باید کرد. به جای خواست دریافت دستمزدهای عقب افتاده، همصدا، همرزم و همسنگر در سراسر جهنم سرمایه داری فریاد برکشیم که: ما هر ماه برای هر فرد ساکن دوزخ خونین سرمایه داری معادل هفت میلیون تومان حاصل کار و تولید تحویل طبقه سرمایه دار و دولت هار و هولوکاست آفرین سرمایه می دهیم. چرا باید خود زمین و زمان انتظار و مبارزه خویش را به حصول مزدهای معوقه موکول سازیم!!! این یکی از عظیم ترین فاجعه های تاریخ است. ما کل حاصل کار و تولید خویش را می خواهیم. خواستار تعیین سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش توسط خود هستیم. برای این کار مجبوریم همصدائی ها را به همرزمی های سازمان یافته، شورائی و سرمایه ستیزو سراسری ارتقاد دهیم

کارگران ضد سرمایه داری

 

Tog