با درود به دوستان گرامی. البته نمیخواستم اظهار نظر بکنم ولی برای چندمین بار مشابه این متن را دیدم و خواستم نظرم را بدهم. اینکه تلویزیون های «بی بی سی»، «من و تو»، «ایران –اینترنشنال» وغیره مال بورژوازی، آمریکا و انگلیس و غیره وذالک بوده وهست، قبول دارم ولی چرا ما با وجود اینکه تمام مردم، در حال حاضر قصد اتحاد دارند و بعد از 43 سال نفاق وتفرقه وجدایی ودوری ودشمنی و پدر کشتگی با هم متحد شده اند، باز حاضر نیستیم با آنان همراه شویم، تا تکلیف روشن شود. اگر هرکدام از رسانه ها، افراد، گروهها، جریانات را دشمن بدانیم و به آنان پشت کنیم در واقع خودمان را منزوی کرده ایم، من هم چون شما آنان را تایید نمی کنم ولی در این برهه با آنان دشمنی هم نمی کنم. بالاخره هر جریان و تفکر و رسانه ایی نقاط ضعف وقوت خودش را دارد، خوب بیایید ما فعلا نقاط قوت هر کدام را هم ببینیم. همین رسانه اینترنشنال با تمام ضعفهایش منعکس کننده تمام اعتراضات و اعتصابات از همان روزای اول مرگ مهسا امینی تا امروز بوده وهست و دارد به درستی و شبانه روزی افشاگری می کند، با سلطنت طلبان مصاحبه میکند همچنانکه با جریانات دیگر همچون عبدالله مهتدی و سران وسخنگویان دمکرات و فعالین دانشجویی وکارگری و صنف معلمان و کانون وکلا و نویسندگان و….. هم مصاحبه می کند، با تمام جریانات دیگر هم من دیده ام که مصاحبه می کند و اگر چپ ها توانایی داشتند میتوانستند از این موقعیت صدایشان و تفکراتشان را به همه  مردم برسانند. باید قبول کنیم و اعتراف کنیم که اینک پربیننده ترین رسانه که منعکس کننده ترین اعتراضات در ایران وجهان هستند همین چند رسانه و بخصوص اینترنشنال است.

پاسخ «علیه سرمایه»

رسانه ها، تلویزیونها، غولهای عظیم خبری، مطبوعاتی، بدون استثنا ماشین کشتار شعور طبقه کارگر و مهندسی افکار کارگران دنیا با هدف دفن نمودن و منجمد ساختن آنها در نظم سرمایه داری هستند. یک امر حیاتی جنبش کارگری شناخت عمیق محتوا و ماهیت فعالیت هائی است که این رسانه ها در راستای تحمیق و سرکوب فکری طبقه کارگر به نفع سرمایه و برای ماندگارسازی سرمایه داری انجام می دهند. به نقش آنها در همین چند هفته خیزش اخیر خیابانی جوانان نگاه کنید. همه ما، هر کارگری که از کمترین شناخت و توان تشخیص طبقاتی برخوردار باشد، مشاهده می کند که جوانان عاصی روی آورده به اعتراضات خیابانی علی العموم فرزندان توده کارگرند، دانش آموزان، دانشجویان، زنان، مردان، دختران و پسران این طبقه اند. پدران و مادران آنها ما کارگران صنعتی، بخش های موسوم به «خدمات»، ساختمان، معدن، بندر، حمل و نقل، رستوران، هتل، ترافیک شهری، معلم، پرستار، بهیار، نظافتچی می باشیم. واقعیت زمخت زمینی جلو دیدگان ما این است. اما کل رسانه های دنیا از بی بی سی و گاردین، انگلیس تا اشپیگل و دوویچه وله آلمان، لیبراسیون، فیگارو فرانسه، نیوزویک، ان بی سی، نیویورک تایمز، واشنگتن پست امریکا، تا ایران نشنال، زمانه، من و تو، طوفان بر پا کرده اند که هر چه آدمیزاد در خیابان های ایران است افراد «طبقه متوسط» می باشند!! طبقه ای افسانه ای و رمزآلود که در جهان واقعی وجود خارجی ندارد. همزمان بدترین دروغ ها، تحریف ها را در مورد علل ریشه ای خیزش ها به شعور مردم کارگر ایران و دنیا تزریق نموده و می نمایند. در ذهن معترضان القاء می کنند که گویا تنها درد، رنج، علت طغیان آنها حجاب، ولایت، شریعت است!! گویا هیچ بارقه ای از فشار گرسنگی، فقر، فلاکت، محرومیت از دارو و درمان، کارتن خواهی و دنیای بدبختی های مولود نظام سرمایه داری در خیزش آنها نقش نداشته و ندارد!! کار رسانه ها در طول این دوره مثل همیشه دقیقا چنین بوده است، خبررسانی آنها نقش ساز و کار القاء این تحریفها را بازی می کرده است. بنگاههای خبری مورد گفتگو مثل کل غولهای رسانه ای جهان سرمایه داری کارشان این است. برای این به وجود آمده اند، تریبون سرمایه برای معماری فکر طبقه کارگر، متقاعد ساختن و راضی نمودن کارگران دنیا به قبول جاودانگی بردگی مزدی و مجبور ساختن آنها به قبول زندگی ذلت بار در سیطره سرمایه داری است. بورژوازی بخشی از اضافه ارزش های کهکشانی حاصل استثمار کارگران دنیا را صرف تأسیس، تغذیه، فعالیت و رونق کار آنها می کند. شش غول رسانه ای امریکا در سال بیش از 300 میلیارد دلار درآمد دارند. این رقم به طور تقریب 6 برابردستمزد سالانه کل طبقه کارگر ایران است. پیرایش رژیم اسلامی از بحران آفرینی ها و زیاد خواهی های منطقه ای، بین المللی و انطباق آن با الگوی قطب غربی سرمایه داری جهانی و مقدم بر همه امریکا تنها رسالتی است که این رسانه ها بر دوش می کشند.  

ما کارگران با تجربه طولانی نسل بعد از نسل، با گوشت، پوست، استخوان خود فهمیده ایم که مجرد اصلاح یا سرنگونی

یک رژیم و آوردن رژیم سیاسی دیگر علاج درد نیست. رژیم درنده شاه را ساقط کردیم، رژیمی درنده تر و جنایتکارتر جمهوری اسلامی بر جای آن نشست. نه فقط هیچ بهبودی در زندگیمان حاصل نشد که همه چیز بدتر شد. توده کارگر لیبی با نسخه پیچی دولت های غربی و شرکای داخلی آنها، رژیم جنایتکار قذافی را به زیر کشید، به جای بهبود، اسیر کوره های آدم سوزی فجر لیبی، خلیفه حفتر، محمدالمنفی و جنگ داخلی بشریت سوز گردید. فاجعه عظیم دامنگیر ما طبقه کارگر بین المللی و از جمله توده کارگر ایران این است که به دنبال چند نسل تجربه، با تاریخی مالامال از آزمون، با یقین به اینکه مجرد عروج و افول دولت ها هیچ ذره ای از دردهای ما نمی کاهد باز هم حاضر نیستیم قبول کنیم که سرچشمه، بانی و باعث کلیه سیه روزیها، گرسنگیها، کارتن خوابیها، بی دارو و درمانی ها، ریشه همه دردها در وجود سرمایه داری است، ما اصرار داریم که چشمان خویش را بر این حقیقت زمخت ببندیم، طوق آهنین توهم به این یا آن بخش بورژوازی، گمراهه آفرینی این یا آن اپوزیسیون سودجوی شکارچی قدرت را بر گردن خود سنگین سازیم، سقوط یک رژیم سیاسی و رژیم دیگر را نوشداوری حیات پنداریم. بورژوازی چند قرن است که با منجمد نمودن شعور ما در این باور پوشالی ما را از گذاشتن سنگی روی سنگ برای بنای قدرت متحد شورائی ضد سرمایه داری و پیکار واقعی ضد بردگی مزدی منصرف ساخته است. غول های رسانه ای جهانی سرمایه داری، از جمله تلویزیون های فارسی زبان معلوم الحال نیز همین نقش را بازی می کنند.

آیا حرف های بالا به این معنا است که توده کارگر باید بهره گیری از دنیای وسائل ارتباط جمعی، رسانه ها، شبکه های خبر، اینترنت، تلویزیون ها را مهر حرام کوبد و مشمول «پرهیز از مواضع تهمت زا» قرار دهد!! این انگاره ای دینی و ارتجاعی است. کل این امکانات، غول های رسانه ای، تراست های خبری، شبکه های در هیچ پیچیده ارتباطات حاصل مستقیم کار و استثمار ما است. سرمایه هائی است که توسط ما تولید گردیده است. بحث بر سر تحریم بهره گیری از آنها نیست، سخن آنست که رابطه ما با آنها نمایش توانائی طبقه و جنبش ما در مجبور ساختن این شبکه ها به عقب نشینی در مقابل قدرت طبقاتی ما و تن دادن آن ها به انتشار حرفها و اخبار مبارزه طبقاتی ما باشد. هیچ کدام این رسانه ها مسلما هیچ رغبتی به انعکاس خروش ما علیه بنیاد هستی سرمایه داری ندارند، یقینا آن را «وحشیگری»، بی تمدنی»، خشونت، ضد دموکراتیک خواهند خواند!! اگر فریادهای عصیان آمیز ما در قالب «زن، زندگی، آزادی» را پخش می کنند، صرفا به این خاطر است که چنین شعاری، ما را در مشتی الفاظ محبوس می کند و سد راه مبارزه واقعی ما علیه بردگی مزدی می شود، اگر این نقش را ایفا نمی نمود، یقینا سر دادنش را گواه دموکراسی شکنی، نقض مدنیت اعلام می کردند. شعار مرگ بر خامنه ای، سرنگون باد جمهوری اسلامی را استقبال می کنند، زیرا تبلیغ جایگزینی این رژیم با یک الگوی حکومتی قطب غربی سرمایه جهانی جزء لایتجزای رسالت آنهاست، اما اگر همین شعار با نابود باد سرمایه داری تکمیل شود آنگاه کل جنبش ما از زمین و آسمان مهر دموکراسی ستیزی، تمدن گریزی و جنگ علیه آزادی خواهد خورد. در یک کلام آنها هیچ حرفی را که حرف واقعی مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری ما باشد منتشر نمی کنند و اگر تصادفا این یا آن خبر اعتراض ما را در تریبون های خود انتشار می دهند صرفا به این دلیل است که با تسویه حساب های درون طبقاتی آن ها انطباق دارد. اگر همه این نکات را مطمح نظر قرار دهیم آنگاه قبول خواهیم کرد. مشکل بهره گیری از رسانه ها یا تحریم آنها نیست، ما باید هر چه آگاه تر، گسترده تر، نیرومندتر بر طبل مبارزه طبقاتی کوبیم، باید قدرت طبقه خود را سازمان یافته و شورائی علیه بورژوازی، علیه بردگی مزدی وارد میدان کنیم و اگر چنین نمائیم با همین قدرت غول های رسانه ای را هم مجبور به انتشار حرف ها و اخبار جنبش خود خواهیم کرد.