«کارگران مخابرات روستائی سراسر کشور در مقابل ستاد اجرائی فرمان خمینی»!!!

پرسش بالا نه فقط مبین هیچ اهانتی به هیچ کارگری نیست که صرفا هشداری حیاتی و ضروری به کل همزنجیران کارگر برای فرار هر چه بیشتر از دام ذلت، وهن و ننگی است که رفرمیسم راست منحط آویزان به فاشیسم درنده اسلامی سرمایه داری بر سر راه مبارزات آنها پهن کرده است. تا چند ماه پیش ترجیع بند کلام غالب در میان توده کارگر آن بود که دوران بست نشینی در مقابل بارگاه قدرت سرمایه داران و دخیل بندی به نهادهای دولت سرمایه به انتها رسیده است. بحث بر سر میزان دقت و ابعاد پختگی، عینیت، واقعی بودن یا نبودن آن قول، در آن روزها نیست. صدور این نوع احکام بدون شک جای هزاران گفتگو دارد، آنچه مورد تأکید است، واقعیتی است که شمار کثیری از کارگران دخالتگر و آگاه تر را به سمت آن استنباط یا داوری سوق می داد. سخن از میدانداری جنبش کارگری است که جمعیت وسیعی را وا می داشت تا مطمئن و راسخ به چنان جمعبندی دست یازند. جنبشی که همه جا حضور داشت. در طول چند روز چرخه کار و تولید سود 114 مرکز کار و تولید را به طور مرتبط از چرخش فرو می انداخت. سراسر خوزستان را در خروش خود غرق می کرد، هر سال چندهزار اعتصاب را سازمان می داد، چندین هزار تظاهرات راه می انداخت، سیستم حمل و نقل سراسری را به ورطه تعطیل می کشید، راه آهن سراسری کشور را از چرخش باز می داشت. شکی نیست که در همان ایام نیز لایه ای بسیار نازک و محدود از کارگران راه دیگر می رفتند. باز هم بست نشینی می کردند، به این و آن نهاد دولتی توسل می جستند. نقش عمله رفرمیسم منحل در قانون و قدرت سرمایه را ایفاء می نمودند، به جای اعتصاب، تعطیل چرخه تولید و اتکاء به قدرت پیکار طبقاتی، جنجال مبارزه قانونی برپا می کردند.

مسأله مهم اینست که آنچه آن روزها کمیاب بود، مذموم، ننگ آلود و عقیم به حساب می آمد، در طول هفته ها و ماههای اخیر با شتاب چشمگیری افزون گردیده است و اقدام امروز کارگران مخابرات روستائی، رکورد تازه ای در این شتاب است. طومار کار این دوستان از همه لحاظ سؤال انگیز، اسفناک و به طور واقعی غمبار و رقت آور است. این جماعت از روستاهای مختلف اطراف شهرها و استان ها، از اکناف و اقصی نقاط این جهنم به سوی تهران حرکت نموده اند، این کار را در یک روز معین انجام داده اند و به دنبال همه این کارها در مقابل ستاد فرمان خمینی جمع شده اند، تا خواستنار افزایش دستمزد شوند!!!! کارنامه اجتماع آنان می گوید که با هم تماس داشته اند، مسافرت به تهران و اجتماع در مقابل کاخ قدرت سرمایه را برنامه ریزی نموده اند، گروههای اعزامی از قبل با همزنجیران خویش شور و مشورت کرده اند، نمایندگی خواست و اعتراض آنها را بر دوش گرفته اند، هزینه های این سفرها را با همراهی و همدلی تأمین نموده اند و انبوهی از کارهای دیگر را انجام داده اند که چه کنند؟ که در مقابل ستاد فرمان خمینی بست بنشینند و شروع به استغاثه کنند. اگر این کار ننگ و خفت نیست چه نام دیگری باید بر آن نهاد؟؟!! سؤال ما از این کارگران آنست: شما که توانستید از اعماق روستاها، از دهات دوردست، از ساحل خلیج تا خزر، سرخس، چاه بهار با هم تماس بگیرید، با هم مشورت کنید، همراهی و همنظری همزنجیران در روستای خود را تأمین کنید. توانستید راه افتید و خود را به تهران برسانید چرا به جای این کار با هماهنگی، همرزمی و همسنگری، کل مخابرات روستائی کشور را از کار باز نداشتید؟؟!! چرا مصمم، همرزم، هم پیمان، قدرت متحد طبقاتی خود را علیه سرمایه، طبقه سرمایه دار و دولتش اعمال نکردید. چرا سلاح قدرت بر دوش نگرفتید، به سینه دشمن نشانه نرفتید و خواستار تحقق بلادرنگ خواست های خویش نشدید؟؟!! شما که می توانید به جای محصور ساختن خود در چهاردیواری این و آن مخابرات، به جای ناله های حقارت آمیز خفه در پراکندگی ها و تشتت ها، یک صدای واحد شوید، دست به دست هم دهید و یک اعتراض جمعی راه اندازید چرا کل این توانائی ها را در دخیل بندی و بست نشینی و آویختن به قدرت سرمایه تباه کردید، مضمحل ساختید و کفن و دفن نمودید. چرا این توان را قدرت نساختید و با اعمال آن دست به کار تسلیم دشمن در مقابل انتظارات خود نگردیدید؟؟!! کاش پاسخ می گفتید.

کارگران ضد سرمایه داری . مهر 1400