زمانی همه حرف ها حول این می چرخید که باید اعتصاب کرد، چرخ تولید را از چرخش باز داشت، شورش خیابانی راه انداخت، فریاد سرنگونی رژیم سر داد، دست به قیام زد و رژیم حاکم را ساقط ساخت. از سراسر قرن بیستم و کارنامه جنبش کارگری در آن سده که بگذریم، حتی درهمین چند دهه و چند سال اخیر کل این کارها را ما در جامعه ایران انجام داده ایم. اعتصابات ما غیرقابل شمارش است. هر چند وقت یک بار خیزشی عظیم ترتیب داده ایم، چند دهه قبل یکی از درنده ترین رژیم های تاریخ سرمایه داری را سرنگون ساختیم، همه این کارها را کرده ایم اما امروز وضعمان از گذشته بسیار بدتر و فاجعه بارتر است. فقر و گرسنگی و بی خانمانی و ویرانه نشینی و بی بهداشتی دامنگیر ما چند برابر شده است. فشار دیکتاتوری و بربریت و زندان و شکنجه و کشتار و حمام خون ها بر ما دهها بار سهمگین تر شده است. تبعیضات بشرستیزانه جنسیتی مستولی بر ما انفجارآمیز است، آلودگیهای زیست محیطی ما را در آستانه نابودی عاجل قرار داده است. چرا؟ و چه باید بکنیم؟ پاسخ ها بسیار متفاوت و گاه متضاد هستند. اکثریت قریب به اتفاق افراد و احزاب بر ادامه کارهای گذشته می کوبند، حرف های همیشگی را تکرار می کنند، سخن ما متضاد با  کل آنها است، نه فقط متضاد که ما راهبرد و راه حلهای آنها را بخشی از نسخه پردازی ارتجاع بورژوازی برای بقای وضع موجود، برای ماندگاری سرمایه داری می بینیم. از منظر ما مجرد اعتصاب کافی نیست، نفس راه اندازی شورش مشکلی را حل نمی کند، با آوردن و بردن رژیم ها نیز هیچ دردی چاره نمی گردد. باید اعصاب کرد، دست به شورش زد، رژیم ها را ساقط ساخت، اما باید حتما کل این کارها را حلقه های زنجیره سراسری مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری ساخت. باید اعتصابات محصور در چهاردیواری کارخانه ها را اعتصاب سراسری کل طبقه خود برای خارج سازی سهم هر چه عظیم تر حاصل استثمار و کار خویش از چنگال سرمایه کنیم، شورش های ما باید مکمل اعتصابات سراسری ما باشد و عقب نشینی هر چه عظیم تر طبقه سرمایه دار و دولتش از ادامه تسلط بر کار و تولید ما را هدف گیرد. رژیم ستیزی ما باید مظهر جنگ طبقاتی علیه کل سرمایه از جمله دولت سرمایه داری گردد. باید به جای مطالبه مزد بیشتر، تسلط کامل بر سرنوشت کار و تولید و زندگی را دورنمای عاجل پیکار خود سازیم. به جای خواست کاهش تبعیضات جنسیتی یا آلودگی های زیست محیطی، جنگ کل آحاد طبقه علیه بنیاد موجودیت بردگی مزدی، ریشه و اساس هر استثمار و آلودگی و تباهی و ستم و تبعیض را دستور حی و حاضر پیکار کنیم. تنها از این طریق است که می توانیم یک قدرت طبقاتی سازمان یافته تاریخساز شویم، با اعتصابات پراکنده، حول افزایش مزد یا حصول مطالبات معوقه، با شورشهای خیابانی فاقد استخوان بندی، انسجام، دورنما و راهبرد شفاف ضد سرمایه داری، با رژیم ستیزی کاملا توخالی بدون هیچ بار طبقاتی سرمایه ستیز نمی توان قدرت شد. ما در وضعیت موجود هیچ قدرتی نیستیم، هیچ تهدیدی برای هستی نظام بردگی مزدی نمی باشیم، هیچ خطری برای موجودیت سرمایه داری به حساب نمی آئیم، واقعیت روز جنبش ما این است و مادام که چنین است هیچ سرمایه دار یا دولت سرمایه به اعتراضات ما وقعی نمی گذارد. تلقی مشترک آنها این است که کارگران اعتصاب می کنند، نتیجه ای نمی گیرند، خسته می شوند و به سر کار باز می گردند، اگر هم تعطیل چرخه تولید را متضمن زیان سنگین بینند با مشاهده وضع روز جنبش ما اصلا دستپاچه نمی گردند، هزار، هزار کارگر بیکار آماده فروش هر چه بی بهاتر نیروی کار را در مقابل کارخانه می بینند. هیچ چاره ای نیست سوای آن که یک قدرت سازمان یافته شورائی سراسری ضد کار مزدی گردیم. راه احراز این قدرت نیز اعتصابات پراکنده روز، هر چند کثیر و بی شمار یا شورش های فاقد استخوان بندی و افق و آگاهی ضد سرمایه داری نیست. باید راه تصرف کارخانه ها را پیش گیریم، خانه های خالی سرمایه داران را به تصرف آریم، تسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی را افق پیش روی کنیم، برمتن مبارزه برای این اهداف است که نیاز به سازمانیابی سراسری شورائی ما را در خود خواهد پیچید، به سوی همدیگر خواهد راند، در این راستا ما یک قدرت طبقاتی تعیین کننده تاریخ آفرین خواهیم شد و به هر میزان که چنین گردیم. سرمایه داران و دولت آنها خود را مجبور به عقب نشینی در مقابل ما خواهند دید. با چنین جهتگیری است که آماده امحاء بردگی مزدی و برپائی جامعه نوین خواهیم شد.