رسم عجیبی است! هر سخنی که بوی ضد سرمایه داری دهد، از سوی خیل «فعالان کارگری»!! و فاضل نمایان جبروت فروش دلسوز!! چراغ افروز!! جنبش کارگری، بلادرنگ مهر«کلی گوئی»، و «اتوپیک بودن» می خورد!! از منظر این «واقع بینان»!! مشخص جوی! هر نوع اشاره به ظرفیت «توده های کارگر» برای خارج سازی اعتصابات از چهاردیواری کارخانه ها، تصرف مراکزکار و تولید، کمپین رایگان سازی دارو، درمان، آموزش، مراقبتهای پزشکی، رفاهی و اجتماعی، گرفتن خانه های خالی سرمایه داران، سازمازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری، صف آرائی با بیرق پیکار برای تسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی، در یک کلام هر حرفی پیرامون ممکنی بسط کارزار روز، به مبارزه علیه موجودیت سرمایه داری حتما «کلی بافی» است!! اتوپی است!! باید به دور انداخته شود، مطرح کنندگانش همه مشتی خیالباف و اتوپی پردازند!، عکس ماجرا هم در مسلک یا دانرة المعارف اعتقادی این جماعت کاملا صادق است. همه آنچه رفرمیستی و سرمایه مدار است، از جمله رژیم ستیزی فاقد بار طبقاتی و ضد سرمایه داری، دخیل بستن به قانون و نظم بردگی مزدی، سندیکا سازی، تکدی حق اعتصاب و تظاهرات و تشکل و آزادی بیان از دولت سرمایه، همگی راهبردهای مشعشع و راه حلهای کنکرت، شفاف و قابل تقدیس هستند!! این ملاکها از کجا نازل گردیده است؟ پاسخ ساده است، از زمین احتیاج سرمایه به ارزش افزائی، ماندگارسازی و بقای حاکمیت، اما وفاداری ایدئولوژیک تا پای جان «فعالان کارگری»!! به این معیارها، هر چند قابل توضیح است اما به هر حال جای گفتگو دارد. حق کارگران است که پرسشهائی را با این «منجیان» ضد کلی گوئی!! و مشعلدار راه حلهای مشخص زمینی در میان گذارند. اولین سؤال این است. چرا توده کارگر قادر به کارهای بالا نیستند؟ چرا نمی توانند آماده گرفتن کارخانه ها شوند؟ چرا نمی توانند، تصرف مراکز کار و تولید را دستور روز مبارزه خود و حلقه ای از زنجیره سراسری کارزار طبقه خویش در جهنم سرمایه داری سازند؟! پاسخ تا کنونی این جماعت به این پرسش بسیار مشخص است. مقدم بر هر چیز گفته اند و تأکید داشته اند که توده کارگر توان انجام این کار را ندارد!! بسیارخوب! اینکه کارگران حی و حاضر قدرت انجام این کار را ندارند، توان برنامه ریزی کار وتولید، مقابله با ماشین اختاپوسی قهر سرمایه و تداوم تسلط بر سرنوشت کار و تولید را دارا نیستند، اینکه آنها با گرفتن یک یا چند کارخانه خود را از سلطه کار مزدی و حاکمیت سرمایه داری خارج نمی سازند یا ساختن جزیره چند وجبی سوسیالیسم در پنج اقیانوس و پنج قاره بردگی مزدی یک خیالبافی گمراهساز است و فراوان حرفهای مشابه همگی صد در صد درست هستند. بحث ما اصلا انکار این واقعیت ها نیست، کاملا برعکس، معضل اساسی آنست که اینان اولا همین مفروضات بدیهی تر از تمامی قضایای بدیهیه هندسی را دستاویز فرار از بحث اصلی می کنند، ثانیا و فاجعه بارتر آنکه آویختن به این بدیهیات را، آگاهانه و فریبکارانه مستمسک تعطیل مبارزه طبقاتی می سازند. اینها بیش از صد سال است که نسل بعد از نسل حول محور ناتوانی توده کارگر از تصرف مراکز کار و تولید یا تسلط بر سرنوشت کار و زندگی خود سنگر می گیرند، اما در این صد سال و چند دهه، نه فقط هیچ کلمه ای از اینکه کارگران چگونه، درمتن کدام کارزار، با عبور از کدامین مارپیچها و سنگلاخها قرار است این توانائی را به دست آرند، بر زبان نیاورده اند که اساسا گفتگوی آن را تحریم و تکفیر کرده اند. توده های کارگربه سادگی، بدون تدارک لازم، در غیاب دانش رادیکال طبقاتی، فاقد سازماندهی شورایی ضد کار مزدی، بدون داشتن یک جنبش متحد و متشکل ضد سرمایه داری قادر به رها ساختن خویش از سیطره بردگی مزدی نیستند، اما همین توده های فاقد این توانائی ها، سازمانیابی، شناخت و تدارک، بالاخره باید از این وضعیت عبور کنند، باید آنچه را که دارا نیستند به دست آرند، بر کل کاستی ها و ضعف ها و زمینگیری ها غلبه نمایند، پرسش حیاتی و بنیادی آنست که چگونه این کار را پی گیرند و از وضع فرومانده موجود به قدرتی سرنوشت ساز و تاریخ آفرین ارتقاء یابند؟؟ ایا جز این است که باید کل این راه را در فراز و فرود مبارزات روزمره خود و در قعر همین کارزارهای همیشه و همه جا جاری خود طی بنمایند. باید اعتصاب محصور در چهاردیواری شرکت ها را اعتصاب همزمان، همپیوند، هم هدف و متحد شمار هر چه عظیم تری از همزنجیران کنند، زنجیره همپیوندی و همرزمی را وسعت بخشند، به جای آویختن افزایش دستمزد به نرخ تورم، تصاحب سهم هر چه بیشتر از حاصل کار و اختصاص بخش هر چه سترگ تر کارشان به رفاه، آسایش، دارو و درمان، بهداشت، آموزش و سایرنیازهای زندگی را موضوع کارزار کنند، به جای خواست حق اعتصاب، عظیم ترین اعتصابات را سازمان دهد، به جای توسل به قدرت سرمایه داری، قدرت پیکار طبقاتی خویش را وارد میدان بنماید، به جای مطالبه حقوق مدنی زنان!! یا کاهش آلودگی های زیست محیطی از ارکان حاکمیت بورژوازی، سنگر امحاء کار خانگی و تعطیل کلیه اشکال کار آلودگی زا را طوفانی سازد. در همین راستا و بر متن همین کارزار، شناخت روز خود از استثمار سرمایه داری، وجود سرمایه به عنوان یک رابطه اجتماعی، سرنوشت کار و تولید خود در نظام بردگی مزدی، شناختش از سرمایه درتشخص های گوناگون سیاسی، مدنی، حقوقی و دولتی، جهانی بودن سرمایه، استثمار پیوسته کل طبقه کارگر بین المللی توسط سرمایه جهانی، راههای اعمال قدرت واقعی علیه سرمایه در کلیه حوزه های زندگی اجتماعی و صدها مسأله دیگر را عمیق تر و رادیکال تر سازد. اگر بناست کارگران از این وضعیت بیرون آیند آیاچاره دیگری دارند؟ مسلما ندارند و درست همین جاست که دم خروس ازلای عبای «فعالان کارگری»!! مخالف «کلی بافی»!، مروج راه حلهای مشخص!، آمران به معروف رفرمیسم و ناهیان از منکر ضد سرمایه داری بیرون می آید. جماعت «کنکرت سالار»!! مورد گفتگو ضد هر نوع تلاش کارگران برای انجام کارهای بالا هستند. آنها اساسا توده های طبقه خود را آدم نمی دانند!!، شایسته مبارزه طبقاتی علیه سرمایه داری نمی بینند!! در تمامی عمر چشم به راه ظهور منجیان بوده اند!!، همه آرزو و آمالشان آن بوده که همزانوی این و آن رهبر باشند، نقش ویترین نشینان احزاب را بازی کنند، از همزنجیران خویش بخواهند تا پشت سر بالانشینان صف بندند و هر مقدار بهبود زندگی خود را در آویختن به منجیان و اطاعت پذیری از اوامر آنها جستجو کنند!! معضل بنیادی این «فعالان کارگری»!! ضد «کلی گوئی»!! آنست که هیچ گاه فعال جنبش ضد سرمایه داری طبقه خود نشده اند و در این طریق گام برنداشته اند. این حرف که توده کارگر می تواند خود را شورانی و ضد بردگی مزدی سازمان دهد برای آن ها از همه لحاظ نامأنوس و غیرقابل قبول است. این که کارگران قادر به تصرف کارخانه ها و پیشبرد جنبش  گسترده خارج سازی مراکز کار از چنگال سرمایه اند، در شعور آنان قابل هضم نیست. اینکه مبارزات روز همزنجیران می تواند توسط خود آنان به یک قدرت سازمان یافته سراسری ضد کار مزدی ارتقاء یابد مورد قبولشان نیست، اینکه بالاخره خود همین کارگران هستند که باید راهبرد، راهکار، پیچ و خم ها و راه حلهای پیکار خویش را شناسائی بنمایند و جنبش سازند برای آنها کلی گوئی است!! در زیج رصد این جماعت فقط احزاب و اندیشمندان و منجیان هستند که باید جنبش کارگری را سفینه بانی کنند و کشتی رهائی طبقه کارگر را به ساحل برسانند. زیر فشار این باورها است که «فعالان کارگری»!! ما هر گونه کلام پیرامون جهتگیری رادیکال طبقاتی توده کارگر را «کلی گوئی» می پندارند!!