دستاورد مبارزات کارگران ایران در سال 1395 را نباید به مجرد افزایش دستمزدها و کاهش ساعات کار محدود دانست. افزایش چشمگیر اعتصابات، رویکرد اتکاء به قدرت خود، اعتماد به امکان اعمال قدرت علیه سرمایه، درس‌آموزی از تجربه‌های خود در روند ایجاد هسته‌های شورایی کارگری در صدر دستاوردها قرار دارند. یکی از مسائلی که جنبش طبقه کارگر ایران از آن رنج می‌برد اختلاف بین کارگران بر اساس قراردادهای کار آن‌ها است. بورژوازی بسیار خوب می‌داند که چگونه بخش‌های مختلف کارگری در حوزه‌های متفاوت و حتی یک حوزه معین پیش‌ریز سرمایه را به جان یکدیگر بیاندازد بطوری که یک گروه کارگران دست به اعتصاب و اعتراض می‌زنند، دیگر کارگران حتی در همان واحد تولید منتهی با قراردادی دیگر نظیر موقت، سفید و غیره سکوت می‌کنند و از پشتیبانی کارگران معترض و اعتصابی خودداری می‌نمایند. این وضع اسفناک گاهی تا آن جا پیش می‌رود که هنگامی که نوبت به این گروه کارگران می‌رسد گروه اولی سکوت می‌کند. مسئله دیگر بی اعتنائی کامل کارگران یک شهر و یک جامعه محدود به اعتراضات کارگرانی است که وضعی به غایت اسفناک‌تر از دیگران دارند. بعنوان نمونه اعتراضات کارگران شهرداری‌ها که تعداد آن‌ها در سال گذشته کم نبود، بسیار به ندرت از پشتیبانی اهالی کارگر صنایع و موسسات برخوردار شدند. کارگران شهرداری‌ها تقریبا اغلب مفت و مجانی کار شاقی که از صبح سحر آغاز می‌شود را انجام می‌دهند و صدای اعتراضشان هیچ گوش شنوایی از جانب دیگر کارگران ندارد.

ایجاد قراردادهای رنگارنگ کار، تقسیم کردن کارگران به کارمندان، معلمان و غیره سیاست اختلاف بیانداز و حکومت کن طبقه حاکم ایران و کلا دولت‌های سرمایه‌داری است. این سیاست فقط برای کارگران ضرر می‌آفریند و آن‌ها را از همکاری و همیاری یکدیگر باز می‌دارد. تقسیم کارگران به گروه‌های مختلف که همواره سیاست طبقه حاکمه بوده است، در برخی از این گروه‌ها این احساس غرور را بوجود می‌آورد که گویا آن‌ها به طبقه خاصی غیر از طبقه کارگر تعلق دارند و این موقعیت برای آن‌ها مزیت ویژه‌ای می‌آفریند!! در حالی که این جز سراب چیز دیگری نیست و فقط یک احساس است که مبنای واقعی ندارد، تنها معنای آن هدفی است که طبقه حاکمه سرمایه‌دار و دولت آن در پراکندگی کارگران دنبال می‌کند. نامیدن بخشی از طبقه کارگر با عنوان کارمند، معلم، بهیار و غیره فقط نامی است که کارگران را دچار فریب و اغوای تعلق به طبقه‌ای واهی می‌کند که ثمره‌ی آن نصیب سرمایه‌داری می‌گردد. این در حالی است که ما همه کارگران مزدی یک نظام هستیم و به وسیله یک طبقه استثمار می‌شویم. بخش مهمی از طبقه کارگر ایران در حاشیه شهرها، کپر‌ها و حلبی آبادها زندگی و کار می‌کنند (20 میلیون حاشیه نشین شهر‌های ایران طبق سرشماری سال 1395، مجلس شورای اسلامی سرمایه). این توده عظیم ارزانترین نیروی کار ایران‌‌اند. بخش مهمی از آن‌ها سالیان دراز کاری نداشته‌‌اند. فقر تسلیم طلبانه این جمعیت عظیم طبقه کارگر ایران هیچ گونه همدردی و همیاری دیگر کارگران را به خود جلب نمی‌کند. این فرودست‌ترین و بی پشت و پناه‌ترین بخش طبقه کارگر که احتمالا نزدیک به نیمی از طبقه کار ایران را تشکیل می‌دهد جز حماسه‌های قبل یعنی شورش‌های سال‌های 54 تا 57 پشتوانه دیگری ندارند. کارگرانی که از هیچ چیز شانس نیاورده‌‌اند، نه کار ثابتی داشته و همیشه بدبخت‌ترین بوده‌‌اند و حتی از پشتیبانی هم‌زنجیران حوزه‌های دیگر سرمایه نصیبی نداشته‌‌اند. اگر این پائین‌ترین اقشار کارگر ایران همراه با کارگران شهرداری‌ها روزی متشکل شوند و دست به حرکت و اعتراض زنند آن وقت می‌توان از جنبش کل طبقه کارگر ایران سخن گفت و به آن امیدوار بود. زیرا ما نمونه آن را در دوران انقلاب که به شکست بهمن انجامید دیدیم که چگونه آغازگر جنبش انقلابی طبقه کارگر ایران بودند. بهمین دلیل و نیز به دلیل کثرت این نیروی عظیم و هم چنین فقر و بدبختی آن ها، طبقه کارگر ایران و بخصوص آن بخش آن که در کارخانه ها، موسسات تولیدی، توزیعی و خدماتی کار می‌کنند بدون کمک، همیاری و تشکل یابی این خیل عظیم قادر به هیچ حرکت موثر آجتماعی نخواهند بود.

در عین حال نه تنها تاریخا هیچ نیروی خارج از طبقه کارگر و از بالای سر آن نتوانسته حتی قدمی آن را به اهدافش نزدیک کند، احساس بی نیازی به نیروی بالای سر در یک یک اعتصابات و اعتراضات سال گذشته به خوبی نمایش این احساس کارگران است. مبارزه ضد سرمایه‌داری خودپو حتی در آن جا که بی انسجام است، حتی آن جا که بر سر دستمزد و نان روزانه، بر سر دستمزد‌های عقب افتاده می‌باشد، ماهیت واقعی حرکات و مبارزه‌ی ضد کارمزدی است در یکایک این اعتراضات و اعتصابات علیه نظام مزدی بدون اتکاء و توجه به ‌های و هوی اتحادیه‌های رنگارنگ بالای سر خود و با اتکاء به نیروی طبقاتی خود برنامه ریزی و عمل کرده است.

10 1 1

نمودار تقسیم حرکات کارگری ایران بر اساس نوع حرکت و جنبش در شش ماه اول سال، سه ماهه سوم (مهر آبان و آذر) و سه ماهه چهارم (دی، بهمن و اسفند) سال 1395 (بر حسب درصد)

تعداد اعتصابات از نظر قدر مطلق نیز افزایش یافته است بطوری که در شش ماه اول سال، 71 اعتصاب (تقریبا 12 اعتصاب در ماه)، در سه ماهه سوم، 76 اعتصاب (25 اعتصاب در ماه) و سه ماهه چهارم، 40 اعتصاب در هر ماه صورت گرفته است که این خود نشان می‌دهد که تعداد اعتصاب‌ها در سه ماهه آخر سال 1.5 برابر تعداد آن در سه ماهه سوم بوده است. علاوه بر این کل حرکات کارگری نیز در همین سو افزایش داشته است بطوری که تعداد آن در شش ماه اول سال 666 حرکت، در سه ماهه دوم 426 و در سه ماهه چهارم 440 حرکت بوده است.

این روند مبارزه خود جوش طبقه کارگر در طول تاریخ آن و در سراسر جهان بوده و هست. این علیرغم همه‌ی تلاش‌های احزاب، اتحادیه‌های خود ساخته و نهاد‌های سرمایه‌داری در تحت کنترل در آوردن جنبش مستقل این طبقه بوده و هست. حال آن که بنمایه، روند اصلی و ماهوی جنبش کارگری ضد سرمایه‌داری و لغو کار مزدی است. این شرایط کار و زندگی کارگران است که آن‌ها را ضد سرمایه‌داری می‌نماید نه اینکه ضد سرمایه‌داری بودن آن‌ها ایده‌ای و یا سیاستی است که از بیرون تزریق می‌شود. این ایده‌ها نیستند که جهان را و روابط تولیدی-اجتماعی را بوجود می‌آورند و یا تغییر می‌دهند بلکه بعکس ایده‌ها و سیاست‌ها انعکاس فکری جهان و روابط بین انسان‌ها هستند و در این رابطه ایده‌ها و سیاست‌هایی که از بیرون طبقه کارگر تلاش در به کنترل درآوردن مبارزه طبقاتی آن می‌کنند لزوما و به ناچار چیزی خارج از این طبقه‌‌اند و به طبقه متضاد یعنی سرمایه‌داران تعلق دارند و لذا سرمایه مدارند و در پی استحکام این روابط هستند. آن چه که خودجوش از درون طبقه کارگر می‌روید ضد کارمزدی است. پیداست که رشد این جنبش همواره از جانب نیروهای سرمایه‌داری محدود می‌گردد. این جنبش در آن جائی که به دام اتحادیه‌ها و سازمان‌های رنگارنگ سرمایه‌داری می‌افتد و پرچم مبارزه ضد کار مزدی را به نفع این نهاد‌ها و منافع طبقه سرمایه‌دار بر زمین می‌گذارد به همان‌‌اندازه در مبارزه روزمره‌اش شکست خورده است. اما همانطور که همه می‌دانیم هرگز مطالبات امروزه کارگران خواسته‌های فردای آن‌ها نیست، زیرا این خواسته‌ها موقتی هستند و فردا به امور بدیهی تبدیل می‌شوندو مطالبات جدیدی جای آن‌ها را می‌گیرند. این روش مبارزه طبقه کارگر است. طبقه کارگر در مبارزه‌ی روزمره اش بلافاصله لغو کار مزدی را مطرح نمی‌کند اما بدون این که خود بداند همواره در این جهت حرکت می‌کند به همین دلیل همواره به تجربیات خودش تکیه می‌کند.

ابراهیم پاینده

اردیبهشت 1396