در شرایط کنونی ما شاهد سلسله طولانی و پایان ناپذیر مبارزات پراکنده قشرهای مختلف کارگری حول محور خواست‌های معینی هستیم. این مبارزات لاینقطع، بدون وقفه و شدید کارگران و اعتصابات بی‌نظم و بدون سازماندهی آنان می‌بایست در نقطه‌ای منجر به یک سازماندهی ضد کارمزدی و ایجاد ستاد مستحکم و غیر قابل تسخیر کارگری از درون اعتصابات شود. نقطه روشن این آغاز چیزی غیر از بیرون آمدن جنبش‌های پراکنده کارگری از نطفه محلی، حدود یک کارخانه و موسسه سرمایه‌داری نیست. این نقطه عطف می‌بایست حاصل گردد. اعتصاب و اعتراض به اندازه کافی در جامعه کارگری ایران ریشه انداخته است. متوسط حرکات کارگری در روز در سه ماهه سوم سال 96 کمی بیشتر از 5/4 حرکت در روز بوده است که قابل مقایسه با مدت مشابه سال قبل (7/4 حرکت در روز بطور متوسط) می‌باشد. لذا اشکال در نبود تحرک طبقاتی نیست بلکه در این است که این اعتصابات منجر به همبستگی بخش‌های کارگری یک کارخانه، کارگران هرچه بیشتر یک شهر و صنایع بزرگ کشور نمی‌گردد. در مواردی بخش‌های مختلف کارگران یک کارخانه به صورت جدا و بدون هیچ هماهنگی و اعلام حمایت و همراهی با بخش‌های دیگر وارد اعتصاب و اعتراض می‌شوند و این بدترین شکل پراکندگی و در لاک خود بودن کارگران است.

کارگران موسسات عظیمی نظیر مجتمع نیشکر هفت تپه، هپکو اراک، صنایع خودروسازی، معلمان و صنایع نفت و گاز و غیره می‌بایست برای حل مسائل عاجل کارگری کمر همت به اعتصابی طولانی، پیگیر و یکپارچه ببندند که هدفی غیر از پیروزی نداشته باشد. نتیجه چنین عملی اعتماد به نفس طبقه کارگر، پیروی سایر کارگران حوزه‌های کوچکتر پیش‌ریز سرمایه و عاقبت شکل‌گیری هسته‌های سازمان کارگری ضد کار مزدی و رواج عمل سازمان یافته کارگری خواهد بود.

19 1 2

چرا ما خود نباید آستین‌ها را بالا زنیم، کارخانه‌ها و موسسات بیکار مانده و تهدید به تعطیلی را به تصرف خود در آوریم، تولید را آغاز کنیم، حاصل تولید را بعد از کنار گذاردن بهای استهلاک ماشین‌آلات و بهای خرید مواد اولیه، بین خود تقسیم کنیم. بجای دخیل بستن به این و آن نماینده سرمایه و دولت آن خود به طور فعال وارد عمل شویم و با نیروی متحد خود به ایجاد شوراهای کارگری تصرف کارخانه و موسسه دست زنیم و سرنوشت خود و خانواده خود را در دست گیریم. در این روند ما هیچ احتیاجی به دولت سرمایه و هیچ نهاد بالای سر خود نداریم. این تخصص و پشتکار ما است که انبوه سرمایه‌ها را آفریده آنرا برای منافع خود به کار گیریم و در این راه برای ایجاد آینده‌ای روشن به کسب تجربه‌ی خودگردانی دست زنیم. خیل انبوهی از معترضان و تجمع کنندگان فوق را بازنشستگان و عموما بازنشستگانی تشکیل می‌دهند که زودتر از موقع مجبور به ترک تولید شده‌اند تا جای آن‌ها را نیروی جوان با دستمزد کمتر بگیرد. بازنشستگان اگر نمی‌توانند اعتصاب کنند اما نیرویی مفید جهت راه‌اندازی و هدایت موسساتی هستند که کارگران شاغل تصرف می‌کنند. جمع این نیروهای شاغل و بازنشسته، قدرت عظیمی هستند که بر هر دولت سرمایه با هر میزان توان نظامی و سرکوب و مسلح به انواع شگردهای شستشوی مغزی کارگران غلبه خواهند نمود. ما احتیاج به هیچ میانجی برای تحقق این امر نداریم.

معضل و مشکل ما نه یک سرمایه‌دار خاص و نه حتی دولت سرمایه است! مسبب تمام آنچه بر سر ما رفته سرمایه است با تمام آنچه در ید اختیارش قرار دارد؛ از دولت و ارتش و سپاه گرفته تا سرمایه دارانی که صورت تشخص یافته سرمایه هستند. باید به ریشه زد تا از شر تمام فقر و بی‌مسکنی، فقدان امکانات بهداشتی، هوای آلوده، مصیبت های پس از زلزله و همه بلایای طبیعی، کار کودکان و نبود امکانات آموزشی و … رها شویم. ما نه «میدان عمل برای نظارت و اداره کارخانه» را از دولت سرمایه طلب می کنیم و نه این انتظار را از دولت داریم که ما را «در اداره کارخانه دخیل کند» و یا این امکان و اجازه را به ما بدهد تا در یک انتخابات «دموکراتیک» از بین نمایندگان جناح‌های مختلف سرمایه یکی را برای برنامه‌ریزی نظام مبتنی بر سود و انباشت سرمایه انتخاب کنیم. آنچه ما می‌خواهیم محو و نابودی کامل نظامی است که اس و اساس آن سود و سود و باز هم سود است.

ابراهیم پاینده

دی 1396