دی ماه امسال اوج طوفان مبارزه طبقه کارگر ایران در خیابان‌ها و محلات بود و کارگران در خیابان‌های شهر‌های مختلف صحنه‌هایی حماسی آفریدند. اما مبارزه کارگران درون کارخانه‌ها و موسسات حوزه‌های پیش ریز سرمایه نیز در این ماه هم چنان مانند گذشته و حتی شدید‌تر ادامه داشت. اوج گرفتن اعتصاب در این ماه نسبت به سایر حرکات کارگری که در رقم 37 درصد نشان داده شده، 36 اعتصاب را شامل می‌شود که در دو سال گذشته بی‌نظیر بوده است. این در حالی است که در هفت روز طوفانی اعتراضات خیابانی هیچ گزارشی از هیچ اعتصابی داده نشده است.

 

20 1 2

 

با وجودی که رژیم تا دندان مسلح سرمایه تمامی تلاش خود را کرد که نه تنها هیچ اعتصابی صورت نگیرد بلکه اعتصابات با شورش توده‌های کارگر بیکار و گرسنه که به خیابان‌ها آمده‌اند، پیوند نخورد. اما نبرد کارگران در عرصه کار همچنان ادامه داشت. فقدان گزارش در این مدت به معنی سکوت کارگران درون موسسات سرمایه نبوده است. بلکه برعکس در این مدت اعتصاباتی به وقوع پیوسته که برخی از مهم‌ترین آنها را که در کار خانه‌های بزرگ رخ داده‌اند می‌توان ذکر کرد: کارگران مجتمع نی‌شکر هفت تپه، فاز‌های 13، 14، 15، 19، 22، ۲۳ و 24 پارس جنوبی، شرکت کشت و صنعت آستان قدس در مشهد، سازمان راهداری و حمل و نقل جاده‌ای، کارگران شرکت پیمانکاری «تراورس» در خطوط راه‌آهن شمال شرق وکارگران نیروگاه یزد . همانگونه که می‌بینیم مبارزات کارگران در مراکز تولید و کار در این ماه نه تنها کاهشی نداشت بلکه از شدت و حدت بیشتری برخوردار بود. اما چگونه است که تاثیرات متقابل این دو یعنی جنبش کارگری در مراکز کار و تولید و کارگران معترض در خیابان‌ها کم و ناچیز است. ما به این مسئله کمی پائین‌تر خواهیم پرداخت اما قبل از این ابتدا به سراغ طوفان اعتراضات خیابانی توده‌های کارگر گرسنه، بیکار و بی‌خانمان برویم. از ارقام فوق که بگذریم تمامی گزارشات نشان می‌دهد که توده عظیمی از کارگران با تجمع و تظاهرات بر علیه گرانی، گرسنگی، بیکاری، و ستم طبقاتی رژیم اسلامی سرمایه در ایران به خیابان‌ها آمدند و فریاد خشم خودرا در طول هفت روز پر فراز و نشیب سردادند. در این مدت کوتاه طبق گزارشات مقامات سرمایه در ایران 595 تظاهرات در 91 شهر صورت گرفت. این‌ها شامل شهرهای بزرگ تا شهرستان‌های کوچکی بود که تا مقطع تظاهرات کمتر کسی از وجودشان با خبر بود و‌ نامشان برای نخستین‌بار شنیده می‌شد. در کمتر از یک هفته دامنه اعتراضات از چند شهر در استان خراسان به سراسر ایران گسترش یافت. توده‌های کارگر شهرها ستون فقرات این اعتراضات بودند. نیروی جوان کارگری و فرزندان خانواده‌های کارگر سلسله جنبان، انتشار دهنده و پیش برنده آن بودند. این جنبش دست رد بر سینه همه کسان، رهبران و سازمان‌های مدعی العمومی زد که در این مواقع بصورت قارچ از زمین سبز می‌شوند و ادعای رهبری دارند. همه جناح‌های طبقه حاکم از اصلاح‌طلبان تا اصول‌گرا احساس خطر کردند و به همین دلیل همه جناح‌های درون ساختار قدرت سرمایه با همه توان خود کوشیدند تا خیزش‌های عظیم خیابانی دی ماه توده‌های کارگر را و نیز استمرار این پیکارها و سرکوب قهرآمیز و توحش‌بار این اعتراضات توسط ماشین جنایت و کشتار سرمایه را از ساحت ذهن‌ها و خاطره‌ها خارج سازند و به حاشیه رانند. زنان و دختران به همراه پسران و مردان صنحه‌آفرینان این جنبش بودند و مبارزه در خیابان‌ها، ادامه مستقیم پیکارهای پیشین آنان در کارخانه، بیمارستان، دانشگاه و سایر مراکز کار و تولید بود. این موضوع از گزارش وزارت کشور دولت سرمایه ایران به خوبی آشکار است. بنا به گزارش خبرگزاری دولتی “ایرنا”، “سلمان سامانی”، سخنگوی وزارت کشور، روز شنبه 23 دی ماه در یک نشست خبری اعتراف کرد که در طول مدت پنج سال اخیر 43 هزار تجمع اعتراضی در ایران صورت گرفته است. حال اگر ما ده درصد از این تجمعات را متعلق به جناحی و یا بخشی از طبقه حاکمه سرمایه‌دار ایران بر علیه بخش دیگر بدانیم، 21 اعتراض و تجمع کارگری در هر روز در طول این مدت 5 سال از سوی کارگران از شاغل و بیکار، زن و مرد، پیر و جوان، در سن کار یا بازنشسته، زیر فشار بیکاری، گرسنگی، بی‌مسکنی، بی‌داروئی و همه‌ی اشکال بی‌حقوقی و محرومیت‌های ناشی از روابط تولیدی سرمایه‌داری شکل گرفته است. ریشه این اعتراضات در وجود سرمایه است. ما نسل بعد از نسل کار کرده‌ایم و استثمار شده‌ایم و نتیجه آن کوه سرمایه طبقه سرمایه‌دار ایران و بنیان قدرت رژیم شده است. بنابراین جنبش اعتراضی دی ماه سال جاری بدون پیشینه اعتراضی طبقه کارگر ایران نبوده است. تا این جا از نقاط قوت جنبش کارگری اعم از آن چه که در مراکز کار شکل گرفته و نیز آنچه که در خیابان‌ها از جانب همین کارگران صورت می‌گیرد، گفتیم. آن زمان که از کار روزانه فارغ می‌شوند و اعتراض خود را به مناسبات غیر انسانی سرمایه‌داری در خیابان‌ها و به شکل دیگری نشان می‌دهند. اما اگر از نقاط ضعف جنبش کارگری بطور کلی و مشخصا ” ایران سخنی نگوییم نه تنها کم کاری کرده‌ایم بلکه انگار هیچ نگفته‌ایم. تمامی ارقام بالا از زنده بودن و جوش و خروش این جنبش حکایت دارد. نکته‌ای که آن را در تمامی دنیای سرمایه‌داری با حدود 5 میلیارد کارگر با جنبشی در سطوح مختلف، مستثنا می‌کند. بنابر این ما نمی‌توانیم از نبود و یا کمبود مبارزه کارگری علیه سرمایه بخصوص در ایران سخن به میان آوریم. جدال ما کارگران و ستیزمان با سرمایه‌داران و دولت آن‌ها بر محور ضد کار مزدی است زیرا جنبش ما در اساس ضد سرمایه‌داری است. به این ترتیب ما کارگران به حکم شرایط زندگی‌مان در مقابل سرمایه‌داران با هر اسم و شکلی که باشند ایستاده‌ایم. حال چگونه است که ما با این توان و با وجود ضدیت با سرمایه و مبارزه روزانه و حتی شدید به گونه‌ای که شاهد آن بوده‌ایم، ناموفق و بدون نتیجه راهی کار روزانه و تولید سود می‌شویم و سرمایه را هرچه فربه‌تر می‌کنیم. آیا این نیست که ما هنوز قادر به ایجاد سازمان خود برای برنامه‌ریزی مبارزه، جمع‌آوری نتایج هر حرکت، ادامه کار و بالاخره نمایش قدرت سازماندهی شده کارگری در مقابل سرمایه‌داران و به عقب راندن آن‌ها و در نهایت شکست نهایی آن‌ها نشده‌ایم. در جریان شورش‌ها و اعتراضات خیابانی همه از بی‌رهبری جنبش ما گفتند و بسیاری تلاش کردند رهبر ما باشند. حال آن که جنبش ما در هستی خود از ظرفیت کافی علیه نظام مزدی برخوردار است و ما قادریم سرنوشت زندگی و کار خود را در دست گیریم و احتیاجی به هیچ فرد، نیرو و سازمانی که بر ما فرمانروایی کند نداریم. کافی است ما سازمان‌های شورایی ضد سرمایه‌داری خود را در محل کار، محله، کوچه، مدرسه و هر جا که حضور داریم و در بستر نبرد طبقاتی علیه طبقه سرمایه‌دار و دولت آن بر پا کنیم تا سرنوشت زندگی خود را در دست گیریم. خیلی‌ها فکر می‌کنند که شوراها تنها هنگام تحولات انقلابی جامعه، در هنگامه انقلابی و وقتی دولت سرمایه‌داری و حافظ نظام مزدی در معرض سقوط و درهم پاشی است شکل می‌گیرد. آن چه احزابی که خود را نماینده طبقه کارگر می‌نامند در بوق کرنا می‌کنند که کارگران در هنگامه انقلاب و شورش‌های اجتماعی برای شکست سرمایه احتیاج به نیروی متمرکزی دارند که جای حاکمیت قبلی را بگیرد چیزی جز انتقال دستگاه حافظ روابط طبقاتی به شکلی جدید نیست. شوراهای کارگری هیچگاه ارگان قدرت طبقه کارگر جهت تعویض دولت نیستند. بعکس آن‌ها نه تنها نابود کننده هرگونه دولتی‌اند بلکه از این مهم‌تر ظرف مبارزه، آموزش خودگردانی جامعه، سازماندهی مبارزه روزمره بر اساس لغو کار مزدی‌اند. ما نه تنها قادریم شوراهای کارگری لغو کار مزدی را از هم اکنون بر پا داریم بلکه این تنها راه برون رفت از چارچوب قوانین روابط تولیدی سرمایه‌داری است. سرمایه‌دار‌ها و عمله و اکره آنان همواره تلاش دارند تخم عدم اعتماد در میان ما پراکنند و به ما اینگونه القاء کنند که ما قادر به فهم و درک روابط تولیدی و اجتماعی سرمایه‌داری نیستیم، و این که ما احتیاج به منجیان و پیامبرانی داریم که رهبر ما باشند و شرایط کار و جامعه گردانی را به ما دیکته کنند. این کار آن‌ها فقط جهت حفظ موقعیت طبقاتی خود آن‌ها در جامعه است. برای آن‌ها نابودی نظام مزدی معنی ندارد. شوراهای کارگری بر متن تضاد کار و سرمایه شکل می‌گیرند و تنها شوراهایی که با دخالتگری آگاهانه همگی ما تشکیل شده‌اند ظرف حقیقی مبارزه ما می‌باشند. خواسته‌های فوری، عملی و سیاسی کارگران همواره توام است و این شمولیت در ظرف شوراها انعکاس دارد. اساس این تفکر که کارگران مبارزه اقتصادی و فوری خودرا در محدوده سندیکا انجام می‌دهند و مبارزه سیاسی را به نخبگان حزبی و کسانی که در احزاب سوسیالیستی سازماندهی شده‌اند واگذار می‌کنند توسط روشنفکران و فرهیختگان طبقه سرمایه‌دار در میان ما رواج یافته و هنوز در بوق و کرنا می‌شود. کسانی که تخم ناامیدی، عدم اطمینان به خود و عدم قابلیت جامعه گردانی را در میان ما می‌پاشند فقط برای تسلط جدیدی تلاش می‌کنند که نتایج آن را در تاریخ مبارزات خود دیده‌ایم. تاریخ مبارزات کارگری و انقلابات ، عکس این را نشان می‌دهند. در انقلاب کمون پاریس و در هر دو انقلاب روسیه این کارگران بودند که با تشکیل شوراهای نیم بند خود فراتر و جلو‌تر از نخبگان حرکت کردند. کارگران همواره در مبارزات روزمره خود از قوانین کار سرمایه فراتر می‌روند .لذا سندیکا و همه سازمان‌هایی که در چارچوب قوانین کار سرمایه‌داری عمل می‌کنند دست و پای کارگران را در عمل روزانه‌شان می‌بندند. کارگران در روند مبارزات روزمره خود علیه سرمایه و روابط کار مزدی به کسب تجربیاتی نایل می‌گردند که امکان کسب آن‌ها را در دوره‌های انقلابی که عموما از نظر زمانی بسیار محدود و فشرده اند، ندارند. اگر ما مبارزات روزمره خود در زمینه دستمزد ، ساعات کار و کاهش آن، تامین یک زندگی با امکان معاش کافی در بازنشستگی و از کارافتادگی، سهم هرچه بیشتری برای سیستم درمانی بهتر، مدارس با کیفیت بهتر و کاملا مجانی و غیره را از طریق سازمان‌های شورایی ضد کار مزدی خود انجام دهیم آن‌گاه که برآمد‌هایی نظیر مبارزات دی ماه به وقوع می‌پیوندند از نبود سازمان قدرتمند طبقاتی خود محروم نخواهیم شد و بدیهی است که هیچ امکان و فرصتی را به لاشخوران سلطنت طلب وانواع اصلاح طلبان داخلی و خارجی نخواهیم داد که بر امواج توفنده جنبش ما سوار شوند و دستاورد‌های ما را به یغما برند.

ابراهیم پاینده

دی 1396