جنبش کارگری ایران در شکل شکوه نامه نویسی اعتصاب و اعتراض در ماه مهر و نیمه اول آبان با شدتی بیشتر از شش ماه اول سال 1395 ادامه دارد. بطوری که در طول ماه مهر و 15 روز اول ماه آبان به طور میانگین هر روز 5 اعتراض کارگری در ایران صورت گرفته در حالی که این رقم در قیاس با مدت مشابه در نیمه اول سال 95، 36% رشد داشته است همین طور اعتصابات نیز درجا نزده و پیشرفت هر چند کمی داشته اند بطوری که در شش ماه اول سال 9 درصد از حرکات کارگری به اعتصاب کشیده شد و این رقم در این مدت یک ماه و نیمه به 12 درصد رسید. منابع این گزارشات عموما دولتی و یا وابسته به دولت سرمایه اند لذا ارقام واقعی حرکات کارگری بسیار بیش از اینهاست و این بخصوص در مورد اعتصابات بیشتر صادق است. منابع رژیم سرمایه عمدا اخبار مربوط به اعتصابات کارگری را از دید کارگران مخفی میکنند، به همین دلیل در بسیاری موارد برای اطلاع از واقعیت چگونگی یک حرکت اعتراضی و نتایج آن لازم است فعالانه در سایتهای اینترنتی و دیگر رسانهها کنکاش کرد. اعتصاب از آن روشها در مبارزات کارگری است که بیشترین تاثیر را بر عقب نشینی سرمایه داران و دولت آنها دارد لذا بی جهت نیست که ارگانهای خبری سرمایه وقوع آن را از دید سایر کارگران مخفی نگه میدارند. پیش از هر چیز و در ادامه گزارش ماه پیش ذکر نکات ویژه این جنبش ضروری است. یکی از این نکات، پیگیری و ادامه حرکات و اعتراضات در همان واحدهایی است که چندی پیش اولین جرقههای آن زده شده بود. بدین معنی که اعتراض ابتدا به ساکن و ناگهانی رخ نمی دهد بلکه روندی است که از پیش در شکلهای دیگری، نه لزوما پیش رفته، جریان داشته است. در دید نخست شاید این تکرار حرکات بنظر آید اما اگر به پیشینه آنها نگریسته شود بزودی افقی از جرقههای کارگری پیش روی باز میگردد که نشان از پیگیری در این حرکات دارد. در مواردی نیز رشدی در برخی از حرکات کارگری دیده میشود بطوری که از اعتراضی کوچک و حتی نامه نگاری به ارگان و مسئول دولتی آغاز شده اما کم کم به اعتراض و اعترضات جمعی کشیده شده است. در برخی موارد کارگران از همین راه یعنی پیگیری مبارزاتی خود به خواستهای اولیه، پرداخت دستمزد عقب افتاده و یا بازگشت به کار کارگران اخراج شده نایل شده اند. تمامی اینها از یک جنبش طبقاتی پیگیر حکایت دارد که به مثابه رودی خروشان از پستی و بلندیهای راه سخت خود عبور میکند و رشدی هرچند آهسته اما پیگیر دارد. اما همچنان که در شماره پیش نشریه «علیه سرمایه» گفتیم هنوز مبارزه طبقاتی ما زیر نفوذ سرمایه داران و ارگانهای خود خوانده کارگری آن نظیر خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و … است. مبارزه طبقاتی ما باید واقعی شود و آن وقت واقعی است که توده معترضی که در همسایگی ما در پیچ و تاب مبارزه با صاحب سرمایه ی خود است از تنهایی بدر آید و همرزم طبقاتی خود را پیدا کند. به این وسیله قدرت توده هم زنجیر خود را هر چه سراسری تر، هر چه شورایی تر و هر چه متشکل تر میکنیم. از این جاست که ما بدون آویختن به هیچ امام زاده ی بالای سر، بدون نامه نگاری به ارکان قدرت سرمایه اما با تکیه بر قدرت خود به تعطیل چرخه تولید سود و سرمایه، برای اختلال، اضمحلال و در هم کوبیدن شیرازه نظم و قدرت سرمایه وارد میدان میشویم. اگر چنین کنیم طومار وضع موجود را در هم میپیچیم و وارد تحولی میشویم که نتیجه ی مستقیم آن نه تنها رسیدن به خواستهایمان بلکه از آن مهمتر متشکل شدنمان به عنوان یک طبقه قدرتمند در صحنه است. آن وقت است که مبارزه واقعی خود را آغاز میکنیم. جنبش ما امروز تا این سطح فاصله دارد اما رسیدن به آن ناممکن نیست. اما دو پدیده بورژوایی در کمین جنبش کارگری ایران نشسته است تا آن را از راه بدر کند.
یکی از مواردی که امروزه و از مدتی پیش از جانب ارگانهای قدرت سرمایه نظیر خانه کارگر و دیگر تشکلهای خودساخته آن مطرح میشود قانون کار و تغییراتی که قرار است در آن انجام گیرد است. سرمایه همواره به ما کارگران اعلام میدارد که قانون، حقوق، ملاکها و اینکه چه درست است و چه غلط، چه چیز حق است و چه اعتراضی ناحق، حریم ما در امور اجتماعی از کجا آغاز میشود و مجازات عبور از این حقوق نیز توسط دولت سرمایه در قانون از جمله قانون کار تعیین میگردد. سرمایه به توده کارگر اخطار میدهد که فصلالخطاب، یکه تاز و بدون هیچ چون و چرای تمامی اینهاست و تمایل هر کارگر به هر ابراز رأی یا دخالت در این امور مستحق بدترین مجازاتها است. بنابر این انتظار ما از این که قانون کار جانب ما کارگران را بگیرد اساسا بیهوده است چه رسد به تغییر در این قوانین که همواره در جهت محکم کاری آن است. قانون کار را ارگانهای سرمایه مینویسند، صرفا و صرفا به این دلیل که ما را مانند گوسفندان رام راهی کارخانههای تولید ارزش اضافی کنند و تا زمانی که در چارچوب آن زندگی و کار میکنیم خطری در مسیر پویه تولید سود ایجاد نکنیم. بنابر این آنان که در محیط کار طرح میکنند که فلان مدیر کارخانه، فلان سرمایه دار در چارچوب قانون عمل نمی کند فقط آب به آسیاب سرمایه داران میریزند و میخواهند به ما گوشزد کنند که اگر کارفرما از چارچوب قانون تخطی نکند همه چیز بر وفق مراد ما خواهد چرخید. این زمزمه ای است که همه اتحادیهها و ارکان قدرت در سراسر جهان به گوش کارگران میخوانند در حالی که ما طی دههها و حتی سدهها پیروی از قانون کار این وضع را پیدا کرده ایم! با وجودی که ممکن است این اتحادیهها و ارگان کارگری سرمایه در چارچوب قانون به چانه زدن بر سر این یا آن دستمزد و وادار کردن این یا آن کار فرما به پرداخت دستمزدهای عقب مانده موفق شوند اما این هیچ تغییری در روند تولید و قدرت طبقاتی ما ایجاد نمی کند و فقط به تبلور استغاثه و ناله ی ما برای کسب مجوز زنده ماندن در دوزخ سیاه سرمایه میانجامد. ما را به تکرار راههای رفته گذشته بدون هیچ پیشرفتی در مبارزه طبقاتی و تکیه به نیروی خود میرساند حال آن که اتکاء به نیروی خود یعنی فریاد اعتراض علیه اساس هستی سرمایه است و به شکل گیری ارگان قدرت کارگری میانجامد. این ارگان قدرت کارگر، شوراهای ما قانون خود را داراست و آن توفندگی مبارزه طبقاتی ما است.
مسئله دیگری که جنبش کارگری ما را به چالش میکشد مسئله مبارزه با خصوصی سازی و هر آنچه تحت عنوان نئولیبرالیسم میگنجد است. این معضل همچون معضل محدود کردن مبارزات کارگران در چهارچوب قوانین نظام سرمایه از جانب نیروها و نهادهایی مطرح میشوند که عموما به سرمایه داران تعلق دارند و یا منافعشان در استحکام روابط سرمایه داری بطور کلی است. این مسئله نیز مانند مورد بالا بطور خود کار از جانب ما مطرح نمی شود بلکه به نام ما و گویا به نفع ما و برای به میدان کشیدن ما در مبارزه بین بخشهای مختلف سرمایه دام گذاری میگردد. آنها که این شعارها را به میان میآورند عموما با هدف سیاسی چانه زنی بر سر سهم بندی قدرت جناحهای مختلف سرمایه، اند.
در حالی برای ما هیچ فرقی بین مالکین سرمایه وجود ندارد، این که مالک و مدیر شرکت یک فرد خصوصی است یا از جانب دولت سرمایه است، در شرایط کار ما هیچ فرقی ایجاد نمی کند، ما همانطور کارگران مزدی تولید کنندگان ارزش اضافی در بیغولههای سرمایه داری هستیم و برای نان شب خود در هر دو این مکانها چه دولتی و چه خصوصی جان میکنیم. هدف از طرح این مسائل بطور تیتروار چنین است. 1- میخواهند وانمود کنند که دولت سرمایه بعنوان یک نیروی سوم بین سرمایه داران و کارگران قرار دارد لذا منشاء نوع برخوردی دگرگونه با کارگران است. 2- اینان همانهایی هستند که سرمایه را در دست دولت، چاره کارگران تعبیر میکنند که گویا سرمایه دولتی به توده مردم تعلق دارد!! 3- اینان زمانی ما را تحت عنوان مبارزه با امپرالیسم به خیابان میکشاندند اما از آن جا که این حربه دیگر کارآیی ندارد قصد دارند با عنوانی دیگر ما را در مبارزه بین جناحهای مختلف سرمایه و به نفع یکی به صف کنند. چنان که از موارد ذکر شده بر میآید تمامی تلاش در محدوده منافع یک جناح سرمایه بر علیه جناح دیگر است. حال آن که واقعیت بطور ساده چنین است که مالکیت سرمایه فقط یک پوشش حقوقی است و هیچ گونه نقشی در روند باز تولید سرمایه، میزان استثمار کار و حتی دستمزد ندارد. چنانکه برخی سرمایهها و موسسات که در بورس ثبت هستند ممکن است در طول سال مالکان مختلفی به خود ببینند اما آیا این در روابط کار و سرمایه تغییری ایجاد میکند؟!!
ابراهیم پاینده
آبان 1395