این را همه می دانیم که سرمایه بارآوری نیروی کار را افزایش می دهد، نیاز خود به این نیرو را به صورت نسبی می کاهد، فرایند انحلال و اضمحلال کارگر در پویه تولید سود و جدائی او از کارش را هر چه پرشتاب تر و کوبنده تر می نماید و بالاخره هیچ بودن و بی ارزشی کارگر و زندگی وی حتی زنده بودن و نبودنش را در دائره محاسبات خود به اوج می رساند. تولید کالائی و پیشرفته ترین شکلش، تولید سرمایه داری، منشأ، محرک و آیینه تمام نمای نقش فیتیشیستی محصول کار انسانی است، نفس جایگزینی رابطه انسان ها با رابطه میان اشیاء و کالاها متضمن همه چیز شدن کالا یا سرمایه و هیچ چیز شدن انسان است. در عین حال سرمایه همه عالم را دانشگاه می کند ولی در این راستا که تکنیک را شکوفا سازد تا انباشت را سیل آسا، شط سود را غرنده و حجم نوین الحاقی خود را غول پیکر بنماید. نه فقط سلامتی کارگر، نه فقط سلامتی انسان که بنیاد وجود بشر در این نظام صرفا تابعی مضحک، بدون هیچ اراده، شیئی گونه، زبون، آلت فعل و کاملا مقهور و منفعل از نیازهای چرخه ارزش افزائی و سودپوئی سرمایه است. از دید هیچ کارگری که از حد اقل آگاهی طبقاتی برخوردار باشد، جنایات سرمایه، دولت های سرمایه داری در سراسر این جهنم در رابطه با شیوع کرونا (کووید-19) پوشیده نیست. ویروس کرونا از انسان به انسان منتقل می گردد و بر همین اساس اجتماع آدم ها در یک محیط با هر تعداد مهم ترین و فاحش ترین عامل انتقال ویروس و گسترش اپیدمیک بیماری است. با رجوع به این مشخصه اساسی ویروس در یک سو و فقدان هر نوع داروی علاج بیماری در سوی دیگر توضیح واضحات است که باید تعطیل مراکز کار و تولید در صدر تمامی چاره گری ها و راههای چالش کووید 19 قرار گیرد. کلیه دولت ها در سراسر دنیا نه فقط کمترین توجهی به این موضوع ننموده اند که دقیقا ضد آن را انجام داده اند.

از ابعاد کشته شدگان پاندمی کرونا در سراسر جهان همه ما اطلاع داریم اما آثار دراز مدت (آن چه بنام کرونای طولانی مدت نامیده می‌شود long COVID) و آن چه بنام بعد از کووید (Post Covid) مبتلا شدگان جان بدر برده بویژه توده های میلیونی، بلکه میلیاردی کارگر کمتر کسی هنوز از هیچ انیستیتو سرمایه بانگی شنیده است. زیرا جان کارگر برای سرمایه داری بسیار بی ارزش تر از آنست که در هیچ محاسبه ای مکانی احراز نماید.

کالبد شکافی افراد فوتی ناشی از کووید-19 نشان داده که این ویروس باعث آسیب جبران ناپذیری به ریه ها و سیستم ایمنی بدن می شود. حتی اگر بیمار نیز درمان شود، آسیب به بافت ریه تا ابد با او باقی خواهد ماند. یک عارضه احتمالی، تنگی نفس است. تأثیر کووید-19 بر روی بدن انسان شبیه به ترکیبی از عفونت های حاد تنفسی ویروسی زیرا هم به ریه ها و هم به سیستم ایمنی بدن آسیب می رساند. تغییراتی که به فیبروز ریوی و تشکیل بافت زخمی در ریه ها است که در تنفس آزاد اختلال ایجاد می کند.

دامنه آسیب‌ ویروس کرونا به ریه‌ها ختم نمی‌شود، بلکه لوزالمعده هم می‌تواند هدف حمله باشد. کووید-19 باعث آلوده شدن سلول‌های مولد انسولین در پانکراس و ایجاد اختلال در کار این ارگان می گردد. وجود علائم دیابت و یا وخیم ‌‌تر شدن سوخت و ساز قند در بیماران دیابتی از عواقب آن است.

طبق تحقیق انجام‌ شده در چین، دوسوم بیمارانی که به‌شدت به کووید ۱۹ مبتلا شده‌اند تا شش‌ ماه بعد از آلودگی به ویروس کرونا به عوارض درازمدتی مانند درد عضلانی، خستگی و اختلالات روانی دچارند.

کووید-19 موجب التهاب در سراسر بدن از جمله ریه ها، مغز و قلب می شود. یک اثر این بیماری روی قلب کاردیومیوپاتی است که در آن عضله قلب سفت، ضخیم یا کشیده می شود. این شرایط بر توانایی قلب در پمپاژ خون تاثیر می گذارد که می تواند موجب مسائلی با شدت کم مانند خستگی تا شدت زیاد مانند نارسایی اندام شود.

التهاب در مغز از اثرات دراز مدت ابتلاء به کووید-19 می تواند موجب مسائل روانی و عصبی مختلفی شود. در بیمارانی که علائم بلند مدت کووید-19 را تجربه می کنند، نه تنها علائم جسمانی مانند خستگی و ناراحتی تنفسی بلکه مواردی مانند شرایط حافظه، افسردگی، اضطراب و اختلالات خواب نیز بروز کند. حتی در افرادی که این بیماری را به صورت خفیف تجربه کرده‌اند، پس از بهبودی، اختلال عملکرد مغزی، سکته‌ مغزی یا مننژیت شدید بروز می‌کند.

ویروس کووید-19 می‌تواند به مغز و دستگاه عصبی انسان آسیب‌های جدی وارد کند، از جمله حمله سیستم ایمنی بدن به اعصاب می‌شود و موجب سکته مغزی، فلج‌ و از بین رفتن حافظه، که معمولا خیلی دیر تشخیص داده می‌شود. گونه‌ای از آسیب‌های مغزی مشاهده شده که می‌تواند درازمدت منجر به مشکلات حافظه و تمرکز حواس شود. این ویروس می‌تواند به طور مستقیم از طریق حفره‌های بینی بر مغز تأثیر بگذارد.

علائم دیگر شامل تنگی‌نفس، سرفه‌ای که خوب نمی‌شود، درد مفاصل، درد عضلات، مشکلات شنوایی و بینایی، سردرد، از بین رفتن حس بویایی و چشایی و همچنین آسیب به قلب، ریه، کلیه و روده هستند. مشکلات سلامت روان از جمله افسردگی، اضطراب و مِه‌‌ آلودگی فکر هم گزارش شده است. این‌ها تاثیر منفی شدیدی بر کیفیت زندگی افراد می‌گذارند.

ویروس کرونا می‌تواند مستقیما انواع زیادی از سلول‌ها را آلوده کند و باعث واکنش ایمنی بیش از حد و آسیب به تمام بدن شود.

کرونا بر خون هم تاثیر عجیبی می‌گذارد انعقاد غیرعادی و آسیب به شبکه مویرگهای بدن و پیری زودرس مویرگ‌هایی است که اکسیژن و مواد مغذی را به بافت‌ها می‌رسانند.

کلیه‌های فرد بیمار هم می‌توانند مورد حمله قرار بگیرند که در این صورت احتمال انفارکتوس کلیه و در نتیجه آن، احتمال آسیب‌های جبران ناپذیر به دیگر اندام‌های بدن زیاد خواهد شد.

سندرم گیلین باره اختلالی است که باعث حمله سیستم ایمنی بدن به اعصاب می‌شود که نتیجه آن فلج و در پنج درصد موارد کشنده است. آسیب‌هایی این چنین جدی حتی به بیمارانی وارد می‌شود که علائم بسیار خفیفی از بیماری را داشته‌اند، کاملا غیرعادی اما واقعی است. از نظر بیولوژیکی  بی‌حسی، ضعف و کاهش حافظه رنج بعد از ابتلا شباهت‌هایی با  بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) دارد.

حمله سیستم ایمنی بدن به سایر اعضای بدن که در کودکان متداول است و به (MIS-C) معروف است (multisystem inflammatory syndrome in children associated with covid-19

) موجب انعقاد خون، عفونت هیپر، تب بالا، درد شدید معده، از حال رفتن و گیجی، اختلال در کار قلب و حتی به مرگ نیز منجر شده است.

کرونا برای بسیاری، یک بیماری خفیف و کوتاه است ولی بعضی‌ها ماه‌ها با علائمی از جمله خستگی مفرط و درد مداوم و تنگی‌نفس دست و پنجه نرم می‌کنند. این نوع بیماری که به “کرونای طولانی” معروف است، تاثیر ناتوان‌کننده‌ای بر زندگی کسانی می‌گذارد که پس از بهبود، از خستگی شدید حتی با یک پیاده‌روی کوتاه شکایت می‌کنند.

شایع‌ترین ویژگی “کرونای طولانی” خستگی ناتوان‌کننده است. علائم دیگر شامل تنگی‌نفس، سرفه‌ای که خوب نمی‌شود، درد مفاصل، درد عضلات، مشکلات شنوایی و بینایی، سردرد، از بین رفتن حس بویایی و چشایی و همچنین آسیب به قلب، ریه، کلیه و روده هستند. مشکلات سلامت روان از جمله افسردگی، اضطراب و مِه‌‌آلودگی فکر هم گزارش شده است.

کرونای طولانی فقط مربوط به کسانی نیست که در بخش مراقبت‌های ویژه بستری می‌شوند و پس از ترخیص باید مدتی در خانه استراحت کنند. حتی مبتلایان به عفونت نسبتا خفیف هم ممکن است با مشکلات طولانی و شدید روبرو شوند.

آلاینده ها و امراض مغزی و روانی ناشی از آلاینده های هوایی

آذر 1392 سازمان بهداشت جهانی، هوای اهواز را برای دومین بار به عنوان آلوده ترین شهر جهان شناخت سنندج و کرمانشاه هم در میان آلوده ترین ده شهر دنیا قرا داشتند. همین سازمان در سپتامبر 2021 می‌گوید ابتلاء به دمانس به شکلی هشداردهنده‌ رو به فزونی است و آمارها تا سال 2030 شمار مبتلایان 40 درصد بیشتر می‌شوند. هم اینک حدود 48 میلیون از اختلال‌های ناشی از این سندروم رنج می‌برند. یک سال پیش (سپتامبر 2020 ) بر پایه پژوهش آژانس محیط زیست اروپا سالی چند صد هزار نفر بر اثر پیامدهای آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند. در این پژوهش عوامل زیست‌محیطی دیگر که سلامت شهروندان را تهدید می‌کنند نیز بررسی شده‌اند. آژانس محیط زیست اروپا (EEA) گزارش سالانه خود درباره چالش‌های زیست‌محیطی کشورهای عضو اتحادیه اروپا را در کپنهاگ، پایتخت دانمارک منتشر کرد. آلودگی هوا عامل یک هشتم مرگ‌های زودرس : بر پایه بررسی‌های آژانس، آلودگی هوا همچنان اصلی‌ترین علت مرگ‌های زودهنگام در اتحادیه اروپا به شمار می‌رود و حدود یک هشتم موارد مرگ و میر ناشی از پیامدهای آن است. گزارش آژانس می‌گوید آلودگی منابع آب و استفاده بیش از حد از آنتی‌بیوتیک‌ها که باعث مقاوم شدن عوامل بیماری‌زا می‌شوند نیز از اختلال‌های زیست‌محیطی هستند که در مرگ‌های زودرس نقش دارند. تحقیقات اداره هواشناسی بریتانیا نشان می‌دهد غلظت گاز دی اکسید کربن در جو زمین در سال جاری میلادی به بالاترین حد خود از آغاز ثبت این اطلاعات در سال ۱۹۵۸ به این طرف برسد. خبرگزاری رویترز روز جمعه 4 بهمن 1399 در گزارشی نوشت، در این تحقیقات بخشی از دلایل افزایش غلظت گاز دی اکسید کربن در اتمسفر زمین، آتش سوزی‌های گسترده اخیر در استرالیا عنوان شده است. طبق پیش‌بینی این نهاد بریتانیایی، این غلظت در ماه مه از مرز 417 ذره در میلیون (یا بخش در میلیون، واحد سنجش غلظت مواد ppm) فراتر خواهد رفت. همچنین میانگین سالانه آن به حدود 414 ذره در میلیون (ppm) خواهد رسید که این مقدار 3 ذره در میلیون از میانگین سال قبل بیشتر است. توجه داشته باشید که در گزارش نهم سپتامبر 2014 سازمان جهانی هوا شناسی (WMO) میزان افزایش غلظت گاز کربنیک در جو زمین را 2.9 ppm در سال 2013  یعنی بیشترین افزایش تا این تاریخ در دوره بعد از آغاز سرمایه داری نشان می دهد. این رقم باعث افزایش کل غلظت این گاز به میزان 396 ppm یعنی فقط 4 ppm کمتر از مرزی که IPCC آنرا نقطه عطفی در تاریخ افزایش این گاز می دانسته بوده است!! از آن تاریخ 8 سال می گذرد و ما شاهد عبور 17 ذره در میلیون گاز کربنیک جو زمین هستیم و این تازه یکی از گازهای گلخانه ایست، میزان گاز متان، بخار آب، اکسید ازت یا نیتروز اکسید، اوزون،ترکیبات فلور (Fluor) را در این افزایش آلاینده ها محاسبه نکردیم.

تاریخ کسب این افتخارات را می توان در دهه های گذشته دنبال کرد (از زمانی که رژِیم سرمایه شاه خشک کردن تالاب هورالعظیم را برای دسترسی به منابع نفت و گاز آغاز کرد) اما و ضعیت روز هوای شهرهای ایران فقط گوشه ای از سبعیت و پوسیدگی رژیم سرمایه داری ایران را برملا می کند. نور، آب و هوای تازه، که حیاتی ترین مایحتاج انسانند دیگر پدیده‌های طبیعی در دسترس بشر نیستند. همه آن‌ها حول محور ارزش افزائی و سوددهی سرمایه می چرخند و هر میزان دسترسی کارگران به آنها یا سالم بودن و نبودن آن‌ها تابع اراده جبار و قاهر سرمایه است.

بر اساس آخرین مطالعات آلودگی هوای اهواز، صنایع نفتی به دلیل سوزاندن مقادیر عظیمی از گازهای حاوی سولفور (2SO) و نیز مایعات زاید در گودال‌های آتش، انتشار آلاینده مونوکسید کربن (CO) و ذرات، بیشترین سهم را در ایجاد آلایند‌ههای زیست محیطی و انتشار آن‌ها در فضای اطراف اهواز به عهده دارند. در رتبه بعدی بیشترین بار آلودگی ناشی از آلاینده دی اکسیدگوگرد (2SO) در صنایع برق و به ویژه نیروگاه رامین است که در نتیجه مصرف سوخت‌های فسیلی سنگین است.

در مورد انتشار آلاینده ذرات معلق بیشترین سهم انتشار متعلق به کارخانجات فولاد و بیشترین درصد انتشار آلاینده هیدروکربن‌ها نیز متعلق به فعالیت‌های تولیدی صنایع کانی غیرفلزی است.

در سال 1394 میانگین غلظت گرد و غبار کرمانشاه به 710 میکروگرم بر مترمکعب هوا رسید که این آلودگی چهار برابر حد استاندارد و بیانگر وضع بحران است.

در همین سال گفته شد با خشک شدن درياچه ارومیه، ريزگردها سلامت مردم را به شدت تهديد می کند. به گفته اورگان های سرمایه در ایران، مشکلاتی چون سوزش چشم، سرطان ريه ، بيماری های پوستی، تنفسی و فشار خون ازديگر پيامدهای اين واقعۀ زيست محيطی برای ساکنان نواحی اطراف بزرگترين درياچه داخلی ايران است.

علاوه بر اين موارد، خشکی درياچه اروميه به مهاجرت 7 ميليون نفر در نتيجه توفانهای نمک، بيابان زايی و گسترش ماسه ها انجاميده است.

در حال حاضر کشاورزی حاشیه شرقی و شمال غربی دریاچه ارومیه محو شده و ریزگردهای نمک، زندگی مردم را از لحاظ بهداشتی و سلامتی در معرض خطر قرار داده است و سرطان پوست در حیوان و انسان بیش از 30 برابر شده است.

این نکته نیز مهم و گفتنی است  که توده های مردم سیستان وبلوچستان با اینکه صدها کیلومتر دورتر از خوزستان زندگی می کنند از آلودگی هوا و افزایش غلظت گرد و غبار منطقه به شدت می نالند. در اینجا نیز میزان آلودگی هوا به 35 برابر استاندارد جهانی رسیده و طوفان‌های شن فاجعه می آفرینند.

علت همان است که در مورد خوزستان و آذربایجان گفتیم یعنی خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها که با شتاب ادامه دارد. وقوع این فاجعه ها دراستان های فارس، خوزستان، سیستان و بلوچستان و دیگر مناطق ایران نیز پدیده تازه ای نیست.

تاثیرات مخرب آلودگی هوا و افزایش آلاینده ها بر سلامت انسان و نقش این آلودگی ها در تولید بیماریهائی مانند عفونت ریه و مجاری تنفسی، بیماری مزمن انسداد ریه، سکته مغزی، سرطان ریه، سکته و امراض قلبی است.

اما در سال های اخیر، به موازات و پا به پای تهاجم هر چه سراسری تر سرمایه داری به تمامی زوایای زندگی بشر مدام گسترش یافته است و تا همین لحظه حاضر امراضی نظیر زوال حافظه (Dementia)، آلزایمر و پارکینسون یعنی امراض سیستم عصبی و مغز نیز به آن اضافه شده است.

علت را در انتشار و گسترش ذرات منتشر شده در هوا نظیر فلزات سنگین، ذرات کربن، ذرات استهلاک لاستیک و آسفالت، نانو ذره  (Nano particles)، ذرات شن و گرد و خاک  وغیره را نیز زیر باید جستجو کرد.

اگر قبلا از 10 هزار تا 100 هزار ذره در هر متر مکعب هوا صحبت می شد اکنون سخن از میلیون ذره در هر متر مکعب و تأثیر آنها در تولید بیماری ها است. ذراتی که نه فقط باعث امراض نام برده در بالا می شوند بلکه از دلایل مهم بروز و گسترش امراض پیچیده و تاکنون ناشناخته، یعنی انحطاط های مغزی (Degenerative brain diseases) می باشند.

در حالی که ذرات درشت از قسمت های فوقانی دستگاه تنفسی پائین تر نمی روند ذرات ریز و بسیار ریز (fine and ultra fine particles) از راه بینی و مجاری عصبی وارد مغز می شوند و بتدریج موجبات بروز امراض مغزی می گردند.

این ارتباط نزدیک و مستقیم با مغز باعث انتقال سریع ذرات ریز در هوا در امتداد تارهای عصبی بویایی مستقیما به مغز برسند و در آن نفوذ کنند. به عبارت دیگر همان طور که معتادان به کوکائین این پودر را از طریق استشمام بینی مستقیما به مغز می رسانند و ان را تحت تاثیر قرار می دهند ذرات آلاینده ریز نیز وارد این عضو مهم بدن می شوند. این مواد که از فلزات، فلزات سنگین، ذرات خرده های آسفالت و لاستیک، ذرات خاک که با مواد شیمیایی حاصل سوخت تشکیل شده اند وارد روندی می شوند که حاصل آن آسیب دیدن بافت ها و سلول های عصبی مغز است.

شواهد و پژوهش های گوناگون هم اکنون نشان می دهند که کووید-19 بهمین شکل به سلول های مغز و کل سیستم عصبی آسیب می رساند.

ذرات آلاینده در جو زمین، به طور یکسان پراکنده نمی شوند. ذرات ریز آلاینده (fine particles) تا شعاع  هزاران کیلومتر پیش می روند، بنابر این می توانند مسافت زیادی را آلوده کنند و از مناطق وسیعی عبور نمایند در حالی که ذرات بسیار ریز آلاینده (Ultrafine particles) مسافت محدودتری (10 کیلومتر) را همرا با باد طی می کنند. یعنی اگر ما درفاصله نسبتا کوتاهی از جاده پر رفت و آمد، دودکش کارخانه، تاسیسات نفتی، کارخانجات فلزکاری کار و زندگی می کنیم بیشترین آلودگی که همراه با هوا تنفس می کنیم همین ذرات بسیار ریز (Ultrafine particles) هستند.

با وجودیکه دولت سرمایه در ایران و موسسات رنگارنگ محیط زیستی آن حتی سکه سیاهی خرج پژوهش تخریبات هوا و اثرات مخرب آن بر سلامتی توده مردم نمی کنند. اما با توجه به آن چه تا این جا گفته شد نیازمند توضیح نیست که شرایط مشابه که در کلان شهرهای ایران از تهران با 165 روز هوای ناسالم، دود گرفته و تاریک در سال، کرمانشاه با 710 میکروگرم بر متر مکعب ذرات آلاینده درهوا در مدت طولانی چند ماه در سال، شهرهای خوزستان با 66 برابر حد مجاز بین المللی از آلاینده ها در هوا، آلودگی هوایی شدید شهرهای اطراف دریاچه رو به زوال ارومیه تا هوای شهرهای استان سیستان و بلوچستان که آلودگی آن ها 35 برابر استاندارد بین المللی است، از اصفهان دم کرده زیر دود ترافیک، کارخانجات و گرد و غبار، می توان نتایج بسیار تکان دهنده و اسفباری را به دست آورد.

پنج سال پیش سازمان جهانی بهداشت (WHO) گزارش می داد که در سراسر جهان 50 میلیون انسان از امراض پارکینسون و آلزایمر رنج می برند. در شهر های هند و چین وضع از این بدتر است طوری که همین سازمان میزان آلودگی هوای آنها را 3 تا 6 برابر استاندارد های خود ارزیابی می کند. ناگفته پیداست که اگر وضع هوا و آلودگی های آن در کلان شهرهای ایران نیز بدتر از شهر های چین و هند نباشد بهتر نخواهد بود.

سازمان بهداشت جهانی (WHO) در تابستان سال 2018 اعلام کرد که 400 میلیون مردم جهان از انواع آلرژی زجر می کشند و 339 میلیون نفر آسم دارند. آلرژی چهارمین بیماری شایع جهان شناخته می شود و به زودی به مقام سوم صعود خواهد کرد.

تا چنددهه  پیش فقط درصد ناچیزی از مردم شهرها مبتلا به آلرژی بودند. به طور مثال امروزه نیمی از کودکان در سن بلوغ مبتلا به نوعی آلرژی هستند. در حالی که 35 سال پیش این رقم در مورد همین گروه سنی فقط 3 درصد بود.

آلرژی یک التهاب یا بر افرختگی است و پاسخی است که سیستم دفاعی بدن در برابر حمله ماده خارجی بر روی پوست و یا داخل بدن بر جای می گذارد. این التهاب بصورت های گوناگون نظیر تورم، قرمزی، گرمی، خارش، سرفه، تنگی نفس ناشی از التهاب مجاری تنفسی بروز می کند.

نوع زندگی کنونی شهری بخصوص بعد از جنگ دوم امپریالیستی است که اپیدمی این بیماری را با خود آورده و گسترش می دهد. گسترش آلاینده ها و آلودگی فضای شهرها بر سیستم تنفسی تاثیر می گذارند.

در درون خانه آلودگی های مواد سبک شیمیایی بطور مثال چسب کف پوش ها، مواد شیمیایی موجود در لباس، پلاستیک، مواد شتشو و غیره هستیم. هوای درون خانه 5 برابر هوای خارج آلوده است با وجودی که هوای بیرون آلودگی های محیطی و گرده های گیاهی را نیز شامل می شود.

علاوه بر این  و یا مزید بر این زندگی تمیز تر و نظافت بیشتر منجر به تماس کمتر با باکتری ها و موجودات ریز می گردد و این بنوبه خود سیستم دفاعی بدن را از کسب اطلاعات لازم در رابطه با باکتری ها و سایر موجودات زنده باز می دارد و عدم اطلاع باعث شوکه شدن و بی دفاع شدن سیستم دفاعی بدن هنگام رویاروئی با مواد آلرژی زا ( آلرژن، Allergen) می گردد.

کل عمر نظام سرمایه داری در قیاس با تاریخ زندگی بشر دوره بسیار ناچیزی است اما در طول همین مدت اندک ما تبدیل به انسان هایی شده ایم که در محیط محدود و تنگ شهر ها، در آسمان خراش ها، میان دود و دم، زندگی مبتلایان مفلوک به صدها نوع بیماری شیمیائی محصول این شیوه تولید را تجربه می کنیم، اما مشکل فقط این نیست. میلیاردها کارگر همزنجیر ما در محیطی کار می کنند که مملو از مواد شیمیایی مضر برای بدن و باکتریهای مفید بدن است.

حشرات، جوندگان، علف های هرز، قارچ ها، باکتری ها، کرمها، پارازیت ها و حتی عنکبوت ها و پرندگان موجوداتی هستند که توسط سموم تولید شده کمپانی های کشاورزی و شیمیایی مورد حمله قرار می گیرند. و این یکی از بزرگترین هجوم های سرمایه داری به همین موجودات ریز طبیعت و بدن انسان است که باعث بی دفاعی انسان در مقابل اپیدمیهای آلرژی می گردد.

گذشته از موادی که با هدف کشتن و از بین بردن موجودات ریز و میکروب ها تولید و پخش می شوند امروزه حدود 10 میلیون ماده شیمیایی شناخته شده در جهان وجود دارد. از این حدود 50 هزار به طور فعال در کالاهای مختلف بکار می روند.

یک سوم کالای شیمیایی که مصرف عمومی دارد دارای یک یا چند ماده آلرژی زا هستند، در حالی که همین مواد در سال 1995 حدود 16 درصد بوده است.

مواد تکنیکی (Processing Aids ) که جهت افزایش طول عمر، تغیر رنگ، بو و مزه  غذاهای آماده و نیمه آماده، مورد استفاده واقع می شود. این ترکیبات دارای کد اروپایی «عدد ئی» (E number) هستند.

این مواد که شامل 22 گروه مختلف است چیزی در حدود 250 ماده  رسمی را در بر می گیرد. لازم به تذکر است که این کالاها فقط در حوزه تولید غذا بکار نمی روند بلکه در تهیه دارو، لوازم آرایش، شامپوها و صابون ها نیز به کار گرفته می شوند. 41 ماده رنگی، 49 ماده کنسرو کننده، 44 ماده آنتی اکسیدان، 12 ماده شیرین کننده و بیش از 100 ماده دیگر، از جمله پلی سوربات. گروه اخیر ایجاد حساسیت های پوستی می کنند، اشخاصی که به پروپیلن گلیکول که در مواد آرایش وجود دارد حساسیت دارند به مواد پلی سوربات که جهت حل چربی ها به مواد غذایی افزوده می شود نیز حساسند.

علاوه بر مواد رسمی هزاران ماده دیگر قانونی و غیر قانونی به غذاها اضافه می شود. از بین مواد رنگی استفاده شده ترکیبات آزو به خاطر اینکه آلرژی، آسما، اکسم، تغییرات پوستی نظیر کهیر ایجاد می کنند از همه مشهورترند. بطور مثال کارمینیک اسید همان رنگ قرمز جذابی که در شیرنیجات، شربت ها و آبنبات ها موجب افزایش فروش آنها می گردد ایجاد کم خوابی، بیش فعالی، ضایعات جنینی و پرخاشگری می نماید.

مواد شیرین کننده نظیر سوربیتول موجب مشکلات روده ای، عفونت روده، امراض مغزی، گرفتگی عضلات، پرخاشگری و دپرس می شوند. اکثریت قریب به اتفاق این مواد بصورت سنتز شیمیایی تولید شده و بنا بر این به محض ورود به بدن از طرف آنزیم هایی که جگر جهت مبارزه با مواد غریبه تولید می کند مورد حمله قرار می گیرند.

در اثر مصرف زیاد و یا طولانی مدت بعضی از مواد نام برده شده بدن انسان دچار اختلالاتی می گردد. حساسیت زیاد نظیر سردرد، عرق کردن زیاد، سوزش گلو و افزایش فشار در سینه از جمله این اختلال ها است. این علائم به سیندروم رستوران چینی معروف است. زیرا این مواد در تولید غذاهای آماده و نیمه آماده چینی و آسیایی مصرف زیاد دارد و از این طریق از دهه 1970 وارد حوزه مواد غذایی سایر بازار های جهان از جمله رستوران های زنجیره ای شده است.

مصرف بیش از حد این مواد تاثیرات مخربی بر جنین، جگر، سیستم عصبی و بینائی می گذارد و همچنین موجب شک های آسمی، دپرس و مشکلات رشد در جوانان و اختلالات هورمونی می شود.

موضوع دیگری که اهمیت ذکر دارد افزودن ترکیبات فسفری به غذاهای آماده و نیمه آماده است. این ماده به میزان بسیار زیادتر از احتیاج، جذب بدن می گردد. فسفات ها حتی جهت کنسرو کردن، ترش نمودن مزه غذا یا به عنوان متعادل کننده استفاده می شوند. تاثیرات مخرب افزایش مصرف ترکیبات فسفر بسیار زیاد بوده و امراض  قلبی، کاهش ظرفیت عملکرد کلیه ها و سرطان را می توان در زمره عوارض مصرف بیجای آن نام برد.

حدود 70 درصد غذا های نیمه آماده نظیر چیپس، تاکو، شیلی و انواع شیرینی ها و نانهای ماشینی حاوی انواع ترکیبات فسفر می باشند. فسفات نقش مایه خمیر را نیز بازی می کند. با افزودن فسفات در مدت کوتاهی خمیر شکل طبیعی به خود می گیرد بدون اینکه پروسه آماده شدن چندین ساعته و در بعضی مواقع چند روزه ناشی از تأثیر خمیر ترش در خمیر نان سنگک را گذرانده باشد.

در روابط تولید سرمایه داری کارگران تولیدکنندگان همه کالاها و سرمایه ها هستند اما نه فقط قادر به هیچ دخالت و اثرگذاری بر فرایند و سرنوشت این تولیدات نیستند که سرمایه در پی کسب سودهای کهکشانی هر چه را می خواهد بر سر زندگی و جسم و سلامتی آنها میآورد.

سموم آفت کش ساخت سرمایه چنان بی رحمانه به جان طبیعت و گیاهان می افتند، از چنان ظرفیتی برای تولید مسمومیت برخوردارند، به ویژه عمر این مسمومیت چنان طولانی و پابرجاست که مقاوم ترین موجودات و پا ک کننده گان طبیعت یعنی قارچ ها، باکتری ها، میکروب ها و سایر موجودات ریز مفید نیز از عهده مقابله با آنها و بی خطر کردنشان بر نمی- آیند.

یک نمونه این سموم د. د. ت (T.D.D) است که از اواسط 1950 به عنوان حشره کش مورد استفاده قرار گرفت. با وجودی که استفاده از آن در بیشتر کشورها محدود شده اما اثرات وحشتناک مخربش بر جانوران آبزی، انسان وطبیعت هنوز که هنوز است باقی باشد. د. د. ت اثرات مخربی روی سلسله اعصاب، کاهش کلسیم استخوان و اختلال سیستم جنسی دارد و با توان مقاومت زیاد در خاک، آب و بدن جانوران باقی می ماند.  د. د. ت از همین طریق و به وسیله زنجیره غذایی، به موجودات دیگر و در نهایت به انسان منتقل می شود.  

تغییرات هورمونی، نازایی و باقی ماندن و دور چرخی طولانی مواد آفت کش در بدن انسان، حیوانات و گیاهان از عوارض آن ها است. پارچه ها در هنگام تولید و ترانسپورت با انتی باکتری ها ضد عفونی می شوند تا هم بوی خوش دهند و هم سالم به بازار برسند.

وجود زیست کش هایی که تاثیرات هورمونی بر موجودات می گذارند. این زیست کش ها نظیر سایر داروهای هورمونی نه فقط سبب اختلالات عضوی مصرف کنندگان مواد غذایی یا بروز بیماریهای مهلک در کارگران کشاورزی می شوند که زیاد شدنشان در طبیعت به ویژه با عمر نسبتا طولانی، نابسامانی های فراوانی را دامنگیر همه موجودات زنده می سازند.

در بیشتر موارد بیش از چندین زیست کش در هر واحد محصول استفاده می شود. در این صورت افزایش تصاعدی تأثیر زیست کش ها بریکدیگر پدیده ای کاملا روشن است و این می تواند حتی هنگامی که ما مواد غذایی مختلف از میوه، سبزی و غیره حاوی مواد مختلف آفت کش را مورد استفاده قرار می دهیم، اتفاق افتد.

نکته بسیار مهم دیگر زیست کش هایی هستند که تاثیرات هورمونی مخرب دارند. این ها سال به سال از نظر تعداد و شکل مولکولی تغییر می کنند. گزارش ها انگور را یکی از بدترین محصولات به لحاظ وجود مواد سرطان زا، عقیم ساز و هورمونی در سموم دفع آفات مصرف شده نام می برند. سرمایه داران  کشاورزی کشورهای فرانسه، ایتالیا و اسپانیا بزرگترین مصرف کنندگان زیست کش ها هستند. عوامل مهم دخیل در این جا کمپانی های تولید انگور و شراب این کشور هاهستند. بعضی از شراب ها حتی تا 10 زیست کش مختلف با خود همراه دارند و به طور متوسط چهار زیست کش مختلف در یک شیشه شراب تعجب آور نیست.

مواد آلرژی زا در کالاهای شیمیایی مصرفی. آلرژی چهارمین بیماری دنیاست و طبق گزارش ها در عرض چند دهه سومین بیماری شایع در جهان خواهد شد. هم اکنون صد ها میلیون انسان در سراسر جهان از انواع آلرژی رنج می برند.

هیچ عاملی بیشتر ازهوای آلوده، افزایش سرسام آور کاربرد مواد شیمیایی و زندگی بیگانه از طبیعت در همه جا گیر ساختن آنها نقش نداشته است. در طول ده های اخیر همزمان با افزایش تولید مواد شیمیایی تعداد مبتلایان به انواع آلرژی 7 برابر شده و حدود 40 درصد از مردم کشورهای صنعتی به انواع گوناگون آن مبتلا هستند.

همه تحقیقات به طور واقعی بر یک چیز انگشت می گذارند. نوعی زندگی که روابط تولیدی سرمایه داری با روایت خاص خود از مدرن سازی بر انسان ها تحمیل کرده است زندگی غرق در انبوهی از مواد شیمیایی غریبه برای بدن گردیده است.

هم اکنون و در طول مدت بعد از جنگ دوم امپریالیستی بیش از 100 ماده خطرناک شیمیایی در بدن انسان گردش می کند، بدون آنکه نابود شود.

یک عرصه و حوزه جدید سرمایه تولید مواد به شکل نانو (نانو تکنولوژی)، یعنی مواد شیمیایی در اندازه های بسیار کوچک در حد اتم و مولکول (1 تا 100 نانومتر nanometre) است. دسترسی (وضعیت) زیستی مواد نانو با مواد متعارف فرق دارد بطوریکه براحتی از جدار سلولها و عروق عبور کرده ووارد آن می شوند.

عوارض سرطانی در جهان سیر سعودی نجومی دارد منابع رسمی جمهوری اسلامی سرمایه در سال 1397 نرخ ابتلا به سرطان در ایران را 158 در هر 100 هزار تن گزارش کرده‌اند. تحقیقات وزارت بهداشت سرمایه نشان می‌دهد که در 15 سال آینده سرطان در ایران دو برابر خواهد شد. وضعیت در تمامی دنیای سرمایه بر همین روال است تعداد مبتلایان به سرطان در سال 2011 در سوئد (پروگنوس سالیانه) 58000 مورد بوده است که این 644 در هر 100 هزار نفر است. طبق این گزارش سالیانه به این رقم 1,7 % اضافه می گردد که در سال 2017 به رقم 72000 نفر در هر 100 هزار نفر است یعنی 758 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت سوئد است.

در استان مرکزی ایران، در سال 97 افزایش سرطان، نازایی، جنین‌های بدون قلب، معلولیت‌های کودکان، بیماری‌های پوستی و در نهایت مرگ و میر گزارش شده است. آلودگی‌های ناشی از «پالایشگاه نفت، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی» را عامل همه‌گیر شدن بیماری‌های سخت در میان مردم این منطقه معرفی کرده اند. تخریبات محیط زیستی شامل بیماری اغلب مردم این منطقه، مسمومیت زمین‌های کشاورزی و دام‌ها نیز می شود.

بشریت طی دهه های اخیر شاهد بروز و افزایش سرسام آور انواع سرطان، آلرژی، اختلالات جنسی، زادوولد های ناقص و اختلالات هورمونی است. یکی از بزرگترین و مهمترین تغییرات ژنتیک و جنسی انسان در دوره پس از جنگ امپریالیستی دوم کاهش قدرت زاد ولد و بروز اختلالات جنسی است. بطوری که انسان بتدریج پس از جنگ مجبور به استفاده هر چه بیشتر از وسایل دیگر نظیر لقاح مصنوعی (In vitro fertilization ) و یا درون ‌کاشت مصنوعی (Artificial insemination) است. به طور مثال در دانمارک از هر ده کودک یکی به این شکل به دنیا می آید و پیش بینی می شود که این روند افزایش یابد. دلیل اولیه را پژوهشگران دانمارکی کاهش فعالیت سلول های جنسی مرد می دانند. همزمان با افزایش 400% سرطان بیضه بعد از جنگ امپریالیستی بین جوانان دانمارکی، محققان نتیجه گرفتند که این دو عامل کاهش فعالیت سلول های جنسی بعلاوه سرطان بیضه  بانی و باعث افزایش نازایی هستند. آنها در واکاوی های افزون تر خود، افزایش مواد شیمیایی مشابه هورمونی، نفوذ آن در جنین و وقوع تغییرات ژنتیکی در سلولهای جنسی پسران در سنین حدود 13 سال را علت اصلی همه این بیماری ها و اختلالات اعلام کردند. نتایج مشابه در نروژ، نیوزلند، اسکاتلند، فرانسه مشاهده شده است. دیگر عوارض ناشی از تغییرات هورمونی مربوط به مواد مشابه، سرطان کودکان، چاقی و دیابت آنهاست. در این میان تاثیر متقابل و افزایش تصاعدی تخریبی چند ماده شیمیایی (Cocktail effect) را نباید از نظر دور داشت.

آیا اینها پروسه محو سازی بشر و قربانی ساختن کل زندگی و زنده بودن میلیاردها کارگر در آستانه سوداندوزی انبوه تر سرمایه نمی باشد. آیا وقت آن فرا نرسیده است که روابط سرمایه داری و کار مزدی به زیر کشیده شود و روابطی مطابق نیازها و خواست های واقعی تمامی انسان ها بدور از هر گونه کار مزدوری و بر پایه ی حفظ و نگهداری طبیعت بر قرار گردد؟ مسلما اگر چنین تغییری به زودی انجام نگیرد و چه بسا هم اکنون دیر باشد، این سیستم و روابط تولیدی زیر فشار تنگناها، تناقضات و معضلات باز تولید خویش و از همه مهمتر تنگتر شدن امکان انباشت سرمایه به نابودی علنی زندگی میلیارها انسان دست خواهد زد.

به نقل از کتاب «سرمایه داری و فاجعه آلودگی محیط زیست» نوشته حسن عباسی