روز 24 مهر 40 کارگر راننده ماشین های نیمه سنگین استیجاری که توسط شرکت تناتیر در پارس 2 استثمار می شوند دست به تظاهرات و اعتراض زدند. کارگران می گویند که فاقد هر نوع قرارداد افزایش دستمزد هستند!!، خواستار مزد بیشتر می باشند و سایر مطالباتشان نیز یک به یک نکول شده و نامحقق مانده است. آنان برای حصول این خواستها در مقابل فرمانداری اجتماع کردند. ساعاتی بعد کارکنان فرمانداری با کارگران به گفتگو پرداختند و 40 کارگر معترض با دریافت مشتی وعده و وعید به سر کار بازگشتند!!! واقعه ای غم انگیز که آکنده از پرسش ها است. قرارداد افزایش دستمزد یعنی چه؟!! کارگران چه استنباطی از مزد و افزایش آن دارند؟ چرا برای حصول خواست خود راه فرمانداری را پیش گرفته اند؟!! از دنیای وعده های قبلی چه نتیجه ای گرفته اند که به محض استماع مجدد آن ها، به سر کار باز می گردند؟ اساس ماجرا غم انگیز است، هیچ کارگری از خود و از همزنجیران نمی پرسد که:

1 – چرا؟ به چه دلیل و زیر فشار کدام شرائط به قبول قرارداد فاقد تضمین افزایش دستمزد تن داده اند. اساسا مگر بناست افزایش مزد نیازمند تصریح در مفاد پروتکل باشد؟؟!! مگر بناست کارگران هر هفته مایحتاج معیشتی خود را دو برابر هفته پیش خرید کنند اما مزد آنها طی سالها ثابت ماند؟؟!!

2 – چرا اساس جدال با کارفرما روی چند و چون قرارداد متمرکز است؟؟!! قرارداد میان سرمایه دار و کارگر، استثمارگر و استثمار شونده، حاکم و فرودست، میان موجودی که کل سرمایه و دار و ندارش کار پرداخت نشده کارگر است و کارگری که کل گوشت، پوست، خون، حاصل کارش سرمایه وحوش سرمایه دار می شود، میان موجودی که سراسر جهان را طعمه آتش می سازد تا ریالی از سودهایش نکاهد و کارگری که برای گرفتن هر ریال بهای نیروی کار باید آماج گلوله باران، تحمل زندان، اعدام، وحشیانه ترین شکنجه ها، نسل کشیهای دی96، آبان98، دهه 60، هولوکاست 67 و قتل عام های همه روزه باشد، قرارداد میان این دو موجود، دو موجودی که یکی سرمایه در لباس آدمیزاد و دیگری کار مزدی متعین شده است چه می باشد؟؟!!

3 – فرض کنیم همین امروز در همین اجتماع مقابل فرمانداری کنگان، با خواستها موافقت می شد. مزدها بالا می رفتند، طول عمر آثار یا نقش این افزایش در زندگی شما چند روز است؟؟ جز این است که همان روز وقتی به خانه برمی گردید هیچ رد پائی از هیچ افزایشی در سفره بی نان خود نمی یابید. به همین دو سال اخیر زندگی خویش نظر اندازید. مزدها ظاهرا چند صد هزار، شاید میلیون تومان بالاتر رفته است اما بهای خورد و خوراک، دارو، درمان، اجاره بهای کومه مسکونی که نیاز محتوم بازتولید نیروی کار شما برای ادامه فروش آن به صاحبان سرمایه است بسیار بیشتر، شتابناکتر و جهشی تر صعود کرده است. آیا سخت است درک کنیم که افزایش مزد سوای طناب فریب سرمایه بر گلوی شعور ما هیچ چیز دیگر نیست؟؟

4 – چرا برای حصول خواست های خود راه فرمانداری را پیش می گیرید؟ چند نسل از طبقه ما باید با تیغ تیز گرسنگی، فقر، فلاکت، بی خانمانی، سیه روزی درو گردد تا قبول کنیم که آویختن به قدرت سرمایه یا نهادهای دولت سرمایه داری صرفا کشیدن آتش بر خرمن قدرت پیکار طبقاتی رهائی آفرین خویش است؟ چرا به جای تحصن، بست نشینی و خواندن دعای توسل در حرم اقتدار و یکه تازی سرمایه به قدرت کارزار طبقه خود اتکاء نمی کنید؟!! چرا به سوی کارگران سایر شرکتها، فازها، سکوها، کارخانه ها، تراست ها، بنگاهها، مدرسه ها، بیمارستان ها، راهها، بندرها، معدن ها، مزرعه ها، مؤسسات آب و برق، نفت و گاز و جاهای دیگر نمی روید؟ چرا از آنها کمک نمی گیرید و بر سرشان فریاد نمی کشید که بیائیم، دست به دست هم دهیم، یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری گردیم؟!! این قدرت، هر مقدار این قدرت را علیه صاحبان سرمایه و دولت اعمال کنیم، سرمایه داران و ماشین قهر آن ها را به عقب رانیم، خواست های خود را بر دشمن تا بن دندان مسلح تحمیل نمائیم، این قدرت را افزون تر، شورائی تر، سازمان یافته تر سازیم و کل نظام بردگی مزدی را راهی گورستان تاریخ کنیم چرا در این راه گام بر نمی دارید؟

5 – چرا بحث مزدبگیری، کارگر ماندن، کارگر این و آن سرمایه دار بودن، زندگی در جهنم مشتعل سرمایه داری را سرنوشت محتوم، مقدر و مقدس خود می پندارید؟!! چرا حاضر نیستید به جای مزد و خواست افزایش دستمزد، به جای انتظار بهبود زندگی مزدبگیرانه!!، به جای اینها، تراز کار و تولید سالانه خود را مقابل سرمایه داران باز کنید، شما حتی با نازل ترین برآوردها، آنچه هر سال به صورت سود و سرمایه تحویل طبقه سرمایه دار و دولتش می دهید 15 برابر چیزی است که زیر نام مزد برای کل زندگی خود دریافت می دارید. چرا خواستار تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود نمی شوید؟ چرا راه واقعی دستیابی به این تسلط را جستجو نمی کنید، چرا یافتن این راه و پیمودن آن را از بیخ و بن محال تلقی نموده اید؟؟ این آیه منحط محال و انکار از کدامین آسمان کثیف خرافه نازل گردیده است؟ چرا ذلیل، فرومانده، مستأصل، زبون، فریاد تضرع سر می دهید که به ما مزد دهید تا مزدبگیر و برده مزدی جاویدان شما باشیم؟؟!! مگر نه این است که سرمایه داران حتی بر روی این تضرع زبونانه شما نیز تف لعنت می اندازند، هر لحظه که شما را نیاز حتمی سوداندوزی و سرمایه افزائی خود نبینند، میلیون، میلیون بیکار می کنند، به ورطه گرسنگی و مرگ قهری ناشی از فقر و بی خانمانی و بی داروئی می اندازند.

برای دانستن این واقعیت ها و یافتن پاسخ درست پرسش ها لازم نیست در زمره «دانشوران طبقات دارا» باشیم!!! کاملا بالعکس، همه آنچه اشاره رفت، کل کارهائی که نباید بکنید و می کنید، همه غلط اندیشی ها، تمامی آموزه های گمراهساز، همه و همه از چشمه سیاه و تباه سرمایه، توسط همان «دانشوران طبقات دارا» از ورای تئوری ها و رهنمودهای احزاب راست و چپ، از جمله نیروهای زیر بیرق دروغین «کمونیسم»!! به فکر، شناخت و شعور شما تزریق گردیده است. این آموزشها، راهبردها، رهنمودها، سیاست ها را باید از سر راه پیکار خود جاروب کرد. مواد و مصالح آموزشی لازم برای راه اندازی یک پیکار راستین رهائی آفرین ضد کار مزدی، تشخیص درست این راه، شناخت ژرف مسیر خروج از این وضعیت، همگی وجود دارد. ما در نقطه، نقطه این دوزخ درحال مبارزه ایم. نیروی متخاصم مقابل ما سرمایه، طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه داری است. ریشه مزدبگیری، کارگر بودن، استثمار شدن، فقر، فلاکت، بدبختی، تباهی، تبعیضات موحش جنسیتی، آلودگیهای زیست محیطی، کودک کشی و کل بلیه های دامنگیر ما در وجود سرمایه است. در تمامی این زمینه ها با سرمایه در جنگیم، اما این جنگ آکنده از گمراهه رفتن، بی افقی، تشتت، ناآگاهی، فروماندگی، سازشکاری، تسلیم طلبی و سایر پاشنه آشیل های مهلک شکست آمیز است. به صورت فاجعه باری پراکنده ایم و در صدد سازمانیابی قدرت پیکار خود به صورت یک جنبش نیرومند شورائی چاره گر نمی باشیم. به جای آنکه برای تسلط کامل شورائی بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود، برای خلاصی از شر وجود سرمایه داری مبارزه کنیم، راه بهبود زندگی در چهارچوب سرمایه داری را دنبال می کنیم!!، رویکردی که به طور وحشتناکی اتوپیک، محال، ارتجاعی و تباهساز است. ریشه گرسنگی، سیه روزی، بدبختی، دیکتاتوری، نبود آزادی، زن ستیزی، فقدان ابتدائی ترین حقوق انسانی را در وجود سرمایه نمی کاویم، جنگ علیه آنها را در سنگر توفنده پیکار علیه بردگی مزدی پی نمی گیریم، اینها و فراوان کاستی های اساسی دیگر ما را اسیر وضع موجود کرده است. توان غلبه بر این ضعف ها را داریم. باید راه افتیم، ریل مبارزه را عوض کنیم، اگر چنین نشود هر روز زبون تر و ورشکسته تر می شویم. به پا خیزیم، با گامهای استوار آماده برپائی جنبش سازمان یافته شورائی سراسری ضد کار مزدی خود گردیم.

کارگران ضد سرمایه داری – 25 مهر 1400