(تلخیص از کتاب بازخوانی کاپیتال، جلد دوم)

روند دورپیمائی سرمایه در سه مرحله به شرح زیر انجام می‌پذیرد.

اول: سرمایه‌دار با پرداخت پول، کالای نیروی کار را می‌خرد و در اختیار می‌گیرد.

(تلخیص از کتاب بازخوانی کاپیتال، جلد دوم)

روند دورپیمائی سرمایه در سه مرحله به شرح زیر انجام می‌پذیرد.

اول: سرمایه‌دار با پرداخت پول، کالای نیروی کار را می‌خرد و در اختیار می‌گیرد.

دوم: نیروی کار خریداری شده در روند تولید مصرف می‌شود و کالائی می‌آفریند که ارزشی بالاتر از بهای خود دارد.

سوم: کالای جدید در بازار فروخته و تبدیل به پول می‌شود.

سرمایه در این دورپیمائی، یک مرحله تولیدی به شکل سرمایه مولد و دو مرحله گردشی شامل سرمایه پولی و سرمایه کالائی را طی می‌کند. کار صنعت حمل و نقل در این میان جا به جا کردن کالاها است. در اینجا محصول جدیدی تولید نمی‌شود، ارزش مبادله ای محصول در این جا نیز مانند ارزش هر کالای دیگر توسط ارزش عناصر مصرف شده در تولید تعیین می‌گردد. سرمایه‌ای که در سیر دورپیمائی کامل خود همه این شکلها را می‌پذیرد، و در هر کدام کارکرد متناسب با آن شکل را انجام می‌دهد سرمایه صنعتی است. سرمایه‌های پولی و کالائی که به مثابه عوامل شاخه‌های ویژه کسب و کار در جوار سرمایه صنعتی عمل می‌کنند، صرفاً اشکال وجودی گوناگون کارکردی هستند که سرمایه صنعتی در محیط گردش می‌پذیرد و کنار می‌گذارد. اینها شاخه هایی هستند که در پرتو تقسیم کار اجتماعی مستقل شده و به صورت جداگانه تکامل یافته‌اند. سرمایه صنعتی سرشت‌نمای شیوه تولید سرمایه‌داری است. به درجه‌ای که بر تولید اجتماعی مسلط می‌شود یا آن را در اختیار می‌گیرد، سازمان فنی و اجتماعی کار و لذا نوع اقتصادی، تاریخی جامعه دگرگون می‌شود. شکلهای دیگر سرمایه که قبلاً در چهارچوب شرایط تولیدی پیشین، پدیدار شده بودند، نه تنها تابع آن می‌شوند، نه فقط کارکردشان با آن منطبق می‌گردد، که بر پایه آن حرکت می‌نمایند، زندگی می‌کنند، می‌میرند، می‌مانند، فرو می‌ریزند.

نکات بالا جایگاهی کلیدی در تعیین ماهیت شیوه تولید مسلط هر جامعه و تشخیص ماهیت اقتصادی – تاریخی جوامع دارد. در قرن بیستم شاهد آرایش جدیدی از اقتصاد سیاسی بورژوازی بودیم که در زنجیره­ای از تئوریهای گمراه کننده مانند «سرمایه‌داری وابسته!!، پیرامونی!!، تحت سلطه!!، تجاری!!، رانتی!!، تک پایه!!، نفتی!!» بازار امپریالیسم ستیزی ناسیونالیستی یک بخش بورژوازی را رونق بخشید، سلاح نظری مسموم بورژوازی برای تعطیل مبارزه طبقاتی توده‌های کارگر شد. این تئوریها پافشاری شدیدی در انکار و مخدوش نمودن تسلط شیوه تولید سرمایه‌داری در بخش عظیمی از دنیا داشتند. غالب این تئوریها و تئوریسینها، به این استنتاج می‌آویختند که سرمایه‌داری در برخی جوامع رشد کرده، اما این رشد نه در گذار انباشت گسترده صنعتی!! که به یمن «سرمایه تجاری» شریک سرمایه‌های مالی امپریالیستی رخ داده است!! و بر همین مبنی آنچه توسعه یافته و مسلط شده، نه سرمایه‌داری صنعتی که سرمایه‌داری تجاری است!!! و از این طریق برای بیرون راندن طبقه کارگر جوامع از سنگر واقعی کارزار طبقاتی و ضد سرمایه‌داری تلاش می‌کردند.

در شیوه تولید سرمایه‌داری همه اشکال پیشین سرمایه، از جمله تجاری و ربائی، نقش ذرات شناور در تولید جدید را پیدا می‌کنند، سرمایه پولی، کالائی، مولد، حلقه‌های ارگانیک دورپیمائی سرمایه می‌شوند. سرمایه‌ای که چشمه جوشان زاد و ولد و خودافزائی آن فقط حلقه تولید، فقط کار اضافی کارگر و استثمار کارگر مزدی است. در هر کجا که از سرمایه‌داری صحبت می‌کنیم، هویت‌نمای آن قطعاً و لاجرم سرمایه صنعتی است. به بیان دیگر آنچه شیوه تولید را تولید سرمایه‌داری می‌کند نقش سرمایه صنعتی است. بحث بر سر آن نیست که حجم سرمایه موجود، در هر یک از مراحل سامان‌پذیری سرمایه اجتماعی یک کشور چه اندازه است، سخن آنست که سرمایه حاضر در هر کدام این حلقه ها جزء ارگانیک سرمایه در حال ارزش‌افزائی از طریق استثمار نیروی کار است. سرمایه تجاری می‌تواند توسط تاجری مستقل از سرمایه صنعتی پیش‌ریز شود، اما فقط در این راستا که مجری نقشی در دورپیمائی سرمایه ارزش‌افزا یا سرمایه‌ای گردد که بخش متغیر آن ( نیروی کار) موجد کل ارزشها و اضافه ارزشها است. با توجه به این نکات، نفس اصطلاح «سرمایه‌داری تجاری» مقوله‌ای گمراهساز و فاقد هرگونه موضوعیت است. عین همین حکم در مورد تعابیری از قبیل «اقتصاد نفتی»!!، «سرمایه‌داری رانتی»!! و مثل اینها که آفریده اقتصاد سیاسی لیبرال ناسیونالیست یا ناسیونال چپ قرن بیستمی می باشد صادق است. سرچشمه کل این تئوری بافیها تلاش بورژوازی برای تعطیل مبارزه طبقاتی توده کارگر بوده است. همه کوشش را داشته تا القاء کنند که ریشه فقر، فلاکت، گرسنگی نه در وجود سرمایه بلکه در کمبود انکشاف صنعتی است!!. که معضل نه سرمایه‌داری بلکه صنعتی نبودن و تجاری بودن آن است!! که باید از مبارزه علیه سرمایه دست برداشت و اجازه داد تا «صنعت ملی» شکوفاتر گردد!! که باید همدوش سرمایه‌دار صنعتی علیه سرمایه‌دار تجاری جنگید!! 

سوم: کالای جدید در بازار فروخته و تبدیل به پول می‌شود.

سرمایه در این دورپیمائی، یک مرحله تولیدی به شکل سرمایه مولد و دو مرحله گردشی شامل سرمایه پولی و سرمایه کالائی را طی می‌کند. کار صنعت حمل و نقل در این میان جا به جا کردن کالاها است. در اینجا محصول جدیدی تولید نمی‌شود، ارزش مبادله ای محصول در این جا نیز مانند ارزش هر کالای دیگر توسط ارزش عناصر مصرف شده در تولید تعیین می‌گردد. سرمایه‌ای که در سیر دورپیمائی کامل خود همه این شکلها را می‌پذیرد، و در هر کدام کارکرد متناسب با آن شکل را انجام می‌دهد سرمایه صنعتی است. سرمایه‌های پولی و کالائی که به مثابه عوامل شاخه‌های ویژه کسب و کار در جوار سرمایه صنعتی عمل می‌کنند، صرفاً اشکال وجودی گوناگون کارکردی هستند که سرمایه صنعتی در محیط گردش می‌پذیرد و کنار می‌گذارد. اینها شاخه هایی هستند که در پرتو تقسیم کار اجتماعی مستقل شده و به صورت جداگانه تکامل یافته‌اند. سرمایه صنعتی سرشت‌نمای شیوه تولید سرمایه‌داری است. به درجه‌ای که بر تولید اجتماعی مسلط می‌شود یا آن را در اختیار می‌گیرد، سازمان فنی و اجتماعی کار و لذا نوع اقتصادی، تاریخی جامعه دگرگون می‌شود. شکلهای دیگر سرمایه که قبلاً در چهارچوب شرایط تولیدی پیشین، پدیدار شده بودند، نه تنها تابع آن می‌شوند، نه فقط کارکردشان با آن منطبق می‌گردد، که بر پایه آن حرکت می‌نمایند، زندگی می‌کنند، می‌میرند، می‌مانند، فرو می‌ریزند.

نکات بالا جایگاهی کلیدی در تعیین ماهیت شیوه تولید مسلط هر جامعه و تشخیص ماهیت اقتصادی – تاریخی جوامع دارد. در قرن بیستم شاهد آرایش جدیدی از اقتصاد سیاسی بورژوازی بودیم که در زنجیره­ای از تئوریهای گمراه کننده مانند «سرمایه‌داری وابسته!!، پیرامونی!!، تحت سلطه!!، تجاری!!، رانتی!!، تک پایه!!، نفتی!!» بازار امپریالیسم ستیزی ناسیونالیستی یک بخش بورژوازی را رونق بخشید، سلاح نظری مسموم بورژوازی برای تعطیل مبارزه طبقاتی توده‌های کارگر شد. این تئوریها پافشاری شدیدی در انکار و مخدوش نمودن تسلط شیوه تولید سرمایه‌داری در بخش عظیمی از دنیا داشتند. غالب این تئوریها و تئوریسینها، به این استنتاج می‌آویختند که سرمایه‌داری در برخی جوامع رشد کرده، اما این رشد نه در گذار انباشت گسترده صنعتی!! که به یمن «سرمایه تجاری» شریک سرمایه‌های مالی امپریالیستی رخ داده است!! و بر همین مبنی آنچه توسعه یافته و مسلط شده، نه سرمایه‌داری صنعتی که سرمایه‌داری تجاری است!!! و از این طریق برای بیرون راندن طبقه کارگر جوامع از سنگر واقعی کارزار طبقاتی و ضد سرمایه‌داری تلاش می‌کردند.

در شیوه تولید سرمایه‌داری همه اشکال پیشین سرمایه، از جمله تجاری و ربائی، نقش ذرات شناور در تولید جدید را پیدا می‌کنند، سرمایه پولی، کالائی، مولد، حلقه‌های ارگانیک دورپیمائی سرمایه می‌شوند. سرمایه‌ای که چشمه جوشان زاد و ولد و خودافزائی آن فقط حلقه تولید، فقط کار اضافی کارگر و استثمار کارگر مزدی است. در هر کجا که از سرمایه‌داری صحبت می‌کنیم، هویت‌نمای آن قطعاً و لاجرم سرمایه صنعتی است. به بیان دیگر آنچه شیوه تولید را تولید سرمایه‌داری می‌کند نقش سرمایه صنعتی است. بحث بر سر آن نیست که حجم سرمایه موجود، در هر یک از مراحل سامان‌پذیری سرمایه اجتماعی یک کشور چه اندازه است، سخن آنست که سرمایه حاضر در هر کدام این حلقه ها جزء ارگانیک سرمایه در حال ارزش‌افزائی از طریق استثمار نیروی کار است. سرمایه تجاری می‌تواند توسط تاجری مستقل از سرمایه صنعتی پیش‌ریز شود، اما فقط در این راستا که مجری نقشی در دورپیمائی سرمایه ارزش‌افزا یا سرمایه‌ای گردد که بخش متغیر آن ( نیروی کار) موجد کل ارزشها و اضافه ارزشها است. با توجه به این نکات، نفس اصطلاح «سرمایه‌داری تجاری» مقوله‌ای گمراهساز و فاقد هرگونه موضوعیت است. عین همین حکم در مورد تعابیری از قبیل «اقتصاد نفتی»!!، «سرمایه‌داری رانتی»!! و مثل اینها که آفریده اقتصاد سیاسی لیبرال ناسیونالیست یا ناسیونال چپ قرن بیستمی می باشد صادق است. سرچشمه کل این تئوری بافیها تلاش بورژوازی برای تعطیل مبارزه طبقاتی توده کارگر بوده است. همه کوشش را داشته تا القاء کنند که ریشه فقر، فلاکت، گرسنگی نه در وجود سرمایه بلکه در کمبود انکشاف صنعتی است!!. که معضل نه سرمایه‌داری بلکه صنعتی نبودن و تجاری بودن آن است!! که باید از مبارزه علیه سرمایه دست برداشت و اجازه داد تا «صنعت ملی» شکوفاتر گردد!! که باید همدوش سرمایه‌دار صنعتی علیه سرمایه‌دار تجاری جنگید!!