آنچه در سال گذشته بر ما، توده کارگر رفت، امتداد بربریت ها، انسان کشی ها، فقر و فلاکت ها، رنجها، حقارت ها، از هم گسیختگی ها و هیچ بودن های مولود سرمایه داری بود. نه تازگی داشت!! نه فراز و فرود چندانی دارد!! نه قرار است جایی متوقف گردد!! تا سرمایه حاکم است در مدار اوج سیر خواهد کرد.
از میانه سال قبل تا انتهای آن، شاهد طغیان خودجوش امواج قهر طبقاتی توده های طبقه خود، به ویژه زنان، دختران و جوانانش بودیم. شرح از شکوه حماسه آفرینی ها، جسارت ها شجاعت هایشان عاجز و بیان قادر به توصیف آنچه کردند و آنچه رژیم انسان کش اسلامی سرمایه بر آنها راند، نیست. این همه جانفدا شدن ها، اما نه تنها ماشین کشتار رژیم را متوقف نساخت بلکه سکان‌داران، سفینه بانانش را به تقویت، تجهیز، نوسازی، غول پیکرتر کردن و رعب آورتر ساختنش وادار ساخته است. برای تحکیم پایه های دوام و قدرتش به ائتلاف سازی های جدید منطقه ای رهنمون کرده است. در زمینه خورد و خوراک و درمان و ابتدایی‌ترین نیازهای معیشت هم، در بر همان پاشنه گذشته می چرخد. از بی شمار اعتصاب ها و اعتراض های کارگران در کل حوزه های کار و تولید هم نتیجه ای بدست نیامده است.چشم اندازی هولناک و زلزله آسا پیش روی طبقه کارگر قابل تجسم است. وضعیتی دشوار و پیچیده که قفل کردن همه امیدها و انتظارات به سرنگونی رژیم اسلامی، موجب گردیده تا سه مولفه متضاد اصلی درون آن به شکلی سرکش و فرساینده در شرایط جدال با یکدیگر قرار گیرند.
۱- امید و انتظار برای طغیان موج جدید خیزش و قهر منتهی به سقوط رژیم!!
۲- عدم اطمینان به تضعیف رژیم و وحشت از بازسازی و تقویت آن در داخل و در سطح منطقه ای و جهانی.
۳_پارادوکس کشنده نفرت و تمایل به اپوزیسیون بورژوازی و سرگردانی و فرسایش توده های کارگر در غیاب یک جنبش سازمان یافته، سراسری و آگاه ضد سرمایه داری.
آنچه مایه وحشت است، بازپردازی قوه توحش و بربریت ماوراء تصور رژیم نیست. این یکی همیشه بوده است و غیر از آن انتظاری دیگری نمی رود. هراس از اسیر گشتن در دام اپوزیسیون بورژوازی و همتای رژیم حاکم سرمایه، این بار با نام و نشان و رنگ دیگر که وحشت می آفریند.
عربده های نفرت بار مداحان دمکراسی، پان ایرانیسم، بازپسگیری ایران! همان ها که شعار مریخی زن، زندگی، آزادی را به هر چیزی ترجمه می کنند، الا آنچه به زندگی و زیست انسانی توده های کارگر مربوط است، اینها، این متکدیان قدرت و حاکمیت هستند که خطر واقعی پیش روی جنبش و مبارزه توده ها در شرائط کنونی به شمار می روند.
اگر کارگر آگاهی به یاد بیاورد که یک سال قبل از قیام بهمن ۵۷، جرثومه های نبش قبر شده قرون وسطایی اسلام مدار که مشغول شکار جنبش کارگران بودند، چه تصویر دلربایی از ایران پس از سقوط شاه و حاکمیت خود پیش چشم توده عاصی کارگر نقاشی می کردند، حتماً فریب اپوزیسیون دمکراسی گرا، رنگین کمانی و ایران، ایران گوی امروز را نخواهد خورد!! معنی تغییر رژیم در سرمایه داری، تغییر در زندگی، معاش، رفاه، گرسنگی، فقر، سرنوشت توده ها نیست. درست است که رژیم منحط اسلامی سرمایه یکجا کل شیوه ها و صور مختلف جنایت و حمام خون را به مورد اجرا گذاشته است، اما تغییر رژیم، صرفا جا به جایی لایه ای با لایه دیگر از طبقه سرمایه دار است. در فاز کنونی انحطاط سرمایه داری ، لایه های مختلف طبقه سرمایه دار، برای اعمال بربریت، و انهدام هست و نیست توده کارگر و انحراف آنها از مبارزه آگاه ضد سرمایه داری، نه تنها اختلافی با هم ندارند، که از تجربیات یکدیگر می آموزند و درس می گیرند. سخن کوتاه کنیم. اگر شکوهمندی جانفشانی ها، جسارتهای زنان و دختران و پسران و جوانان توده ها کارگر در طول ۶ ماه گذشته به نتیجه ای حتی پیرامون کمترین تغییر رفتار رژیم!! نرسیده است، اگر صدها و هزاران اعتصاب و اعتراض دستاوردی نداشته است، اگر رژیم گستاخ تر از پیش بر طبل حجاب اجباری و تضمین اجرای آن می کوبد، یک دلیل بیشتر ندارد: جنبش متحد، سازمان یافته، سراسری و ضد سرمایه داری طبقه کارگر را وارد میدان نمی بیند. تنها، به میزانی و در سطحی که این جنبش پا گیرد، ببالد، وارد میدان شود، اعمال قدرت کند می توان به آینده امیدوار شد، می توان به بارقه های طلوع یک زندگی آزاد، مرفه، انسانی چشم دوخت، دل بست، باور کرد. بدون تردید، در هم شکستن و سرنگونی رژیم اسلامی دستور کار مستمر پیکار ما است، اما سرنگونی واقعی این رژیم یا هر رژیم دیگر باید جزء پیوسته ای از کارزار آگاه و سازمان یافته طبقه ما علیه سرمایه داری باشد، در غیر این صورت سهم ما همچنان شکست و پیروزی از آن دشمنان ما خواهد بود. از تاریخ بیاموزیم و از سنگر جنگ ضد سرمایه داری با هر رژیم حاکم سرمایه از جمله جمهوری اسلامی سرمایه وارد جنگ شویم.
مصطفی حدائق
اول فروردین 1402