فاشیسم درنده اسلامی سرمایه داری با جمعبست داده ها، محاسبه سود و زیانها، تمرکز همه اینها حول تضمین ماندگاری ضدبشری خود عزم جزم نموده که وسیع ترین کشتار را دستور کار کند. ماشین همیشه چرخان اعدامها را با سرعتی سهمگین تر کار اندازد، به هر سبعیتی دست زند تا باقی ماند. آنچه رژیم را به این جمعبندی رانده و شالوده این تصمیم مخوف شده یک چیز است. با خود می گوید توده کارگر صامت است، چرخ کار سرمایه داری می چرخد، از تظاهرات دانشجویان، از جنب و جوشهای فاقد توان فلج سازی، نباید ترسید، این مخاطرات قابل چالش هستند، هر چه خطر هست در وجود طبقه ای است که آفریننده ارزش ها، اضافه ارزش ها، سرمایه ها، ثروت ها، امکانات، سرچشمه بنیان های مادی قدرت است. طبقه ای که دار و ندار جامعه و جهان موجود را تولید می کند، اگر اراده کند چرخ تولید کل اینها را از چرخش باز می دارد، هر چه قدرت هست اینجا است، قدرتی که تا مقهور، منحل در نظم سرمایه داری، مطیع حکم سرمایه داران و منقاد نسخه پیچیهای آنانست، قدرت دارنده خود نیست، قدرت طبقه کارگر نیست. برای دارنده اش نه قدرت که بی قدرتی، فلاکت، فاجعه است. سقوطش به این ورطه، کل وجودش، اعجازش، زلزله آفرینی اش، همه چیزش را مایملک طبقه دشمن، طبقه سرمایه دار می کند، به کام سرمایه و بر وفق مراد طبقه سرمایه دار می چرخد. عکس ماجرا وقتی است که طبقه دارنده اش آن را به درستی بشناسد، با آگاهی به دست گیرد، بیرق طغیان سازد، علیه سرمایه و در راستای محو سرمایه داری اعمال کند. در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی سلاح پیکار ضد بردگی مزدی نماید. آن را به یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری ارتقاء دهد. طبقه کارگر ایران تاریخا چنین نکرده و در جنبش جاری نشانی از چنین رویکردی به نمایش ننهاده است. همین مسأله، همین حالت مقهور و زمین گیر جنبش کارگری، جمهوری اسلامی را به این جمعبست رانده که اعدام در زندانها، گلوله باران در خیابانها می تواند کلید قفل مشکلاتش باشد، می تواند کفه توازن قوا را به سودش تغییر دهد، فضای میدانداری معترضان جوان را رعب آگین کند. رژیم با این محاسبه اعدام ها را ادامه می دهد و دقیقا همین جا است که طبقه کارگر ایران در آستانه یک آزمون عظیم انسانی قرار می گیرد. سکوت کارگران، امتناع آنان از تعطیل چرخه تولید، اصرارشان بر ادامه کار، قطعا مهر تأییدی است که بر اعدام هزاران جوان طبقه خود می کوبند، داغ ننگی است که بر سیمای جنبش کارگری ایران حک می گردد، برگ سیاه و شومی است که در کارنامه توده کارگر ثبت می شود. طبقه کارگر ایران با سکوت در قبال این جنایت فاشیستی سرمایه و رژیم اسلامی عملا شریک اعدام ها می گردد، این واقعیت خوفناکی است که هر کارگری باید آن را تعمق کند، به چالش رادیکال کشد، با سلول، سلول وجودش علیه آن برخیزد، راه خانه همرزمان پیش گیرد، دست به کار متقاعد کردن همزنجیرانش برای تعطیل سراسری چرخه تولید شود. جنبش کارگری ایران این توان را دارد، باید بشتابد تا از فاجعه سیاه دیگری شبیه حمام خون 67 جلو گیرد. تاریخ ،ایفای این نقش را به دوش جنبش کارگری ایران انداخته است، هیچ نیروی دیگر قادر به چنین کاری است. جنبش کارگری باید چنین کند و اگر با سر بیدار طبقاتی، با اراده استوار ضد سرمایه داری دست به این کار زند عملا وارد فاز پردرخششی از پروسه کارزار می شود، موقعیت جنبشی را می یابد که تجلی اراده آگاه کارگران به عنوان یک طبقه درمقابل قدرت طبقه سرمایه دار است. آغاز فاز شکوهمندی از پیکار که دروازه تدارک برای عروج به یک قدرت سازمانیافته، سراسری شورائی، ضد بردگی مزدی است. با ورود به این فاز می تواند آماده تصرف مراکز کار، تولید و خارج سازی حاصل کار نسلهای متوالی خود از چنگال طبقه سرمایه دار شود. توده های کارگر اگر از آزمون سترگ انسانی توقف اعدامها موفق بیرون آیند وارد آزمون پرشکوه رهائی خود و رهائی بشریت خواهند شد.

کارگران ضد سرمایه داری