رسانه های بورژوازی از موقعیت وخیم تر اقتصاد ایتالیا در قیاس با برخی کشورهای دیگر اروپای غربی می گویند. رکود اقتصادی، «لزوم اصلاحات ساختاری»!! بی ثباتی سیاسی، رشد منفی تولید سالانه یا رشد مثبت کاملا حلزونی، گرانی انفجارآمیز مایحتاج معیشتی، «دومین بدهکار منطقه یورو و پنجمین بدهکار کل دنیا در سال 2013» از جمله داده ها یا الفاظی هستند که اقتصاددانان برای توصیف این وضعیت به کار می برند و برای تغییر آن نسخه می پیچند!!. صاحبان نظر و تحلیل، این فاکتورها را لیست می کنند، فقط یک نکته «ناچیز»!! را از قلم می اندازند. این نکته که در همین کشور در طول 10 سال اخیر زائد بر 20 تریلیون دلار ارزش اضافی توسط طبقه کارگر تولید شده است. علمای صاحبنظر اقتصاد سیاسی، از راست تا چپ این داده ناقابل را شایسته گفتن نمی دانند، نه فقط آنها، که نظریه پردازان دارای بالاترین مدارج اجتهاد «مارکسیستی»!!، «نگری» ها هم به زبان آوردن این اقلام را دون شأن نظرپردازی و مایه سقوط منزلت دانشگاهی خود می بینند. ذکر این داده برای اولی ها متضمن تحمل زلزله در شیرازه کل تئوریها، تحلیلها و دکترین پاسدار بردگی مزدی است. مطابق گزارش ها نیروی کار شاغل ایتالیا حدود 20 میلیون نفر است. از این عده ظاهرا 14 میلیون کار تمام وقت دارند. مابقی از یک تا چند ساعت در ماه کار می کنند و سایر اوقات را در جستجوی کار می گذرانند. از میان شاغلان تمام وقت جمعیت چشمگیری بیکاران پنهانند، افرادی که در چهارچوب برنامه ریزیهای دولتی از محل مالیاتهای پرداختی طبقه کارگر، از کار پرداخت شده کارگران، مستمری محقری دریافت می کنند و در قبال آن با روزانه های کار طولانی به طور کاملا رایگان برای سرمایه داران کار کرده و اضافه ارزش تولید می نمایند. اگر همه این داده های را کنار هم چینیم شاید جمعیت واقعی کارگرانی که در قبال تولید 20 تریلیون دلار سرمایه و سود بالا، دستمزد می گیرند از 15 میلیون نفر تجاوز نکند. متوسط مزد واقعی سالانه کارگران، در این دوره حدود 1600 دلار بوده است. با یک محاسبه ساده سرانگشتی مشاهده می کنیم که 15 میلیون کارگر در همین ایتالیای بحران زده دارای رشد منفی اقتصادی، 6 میلیون گرسنه، جمعیت کثیر بی خانمانان، خیل کارگران درس خوانده، خیابان خواب و لشکر عظیم بیکاران مأیوس از یافتن کار، آری در همین جا،  15 میلیون کارگر هر سال 2 تریلیون تومان اضافه ارزش تسلیم صاحبان سرمایه کرده اند، در حالی که  مجموع مزد دریافتی کل آنان از 250 میلیارد دلار کمتر بوده است. اولی را بر دومی تقسیم کنیم شاهد یک نرخ اضافه ارزش بالاتر از 800 درصد می باشیم. فراموش نکنیم که در این محاسبه تخمینی، ما نه کارگران مولد بلکه کل کارگران شاغل در همه حوزه ها اعم از مولد یا غیرمولد را منظور داشته ایم. گفتیم که بیان این ارقام برای اقتصاددانان بورژوازی سقوط به دره افلاس تئوریها و نظرمداری ها است. سؤال پیش روی آنان، پیش روی کل مدافعان، پاسداران، دولتمردان این نظام آنست که طبقه کارگر ایتالیا در این 10 سال با تحمل کوبنده ترین و مرگزاترین فشار استثمار سرمایه داری، 20 تریلیون اضافه ارزش تولید کرده است. 20 تریلیون سرمایه بر کوه عظیم سرمایه ها افزوده است و حاصل مستقیم این سرمایه آفرینی ها و سرمایه افزائی های کهکشانی، 6 میلیون جمعیت گرسنه، 10 درصد بیکاری آشکار، بیش از این میزان بیکاری پنهان، 30 درصد بیکاری جوانان، بدهی دولتی 162 درصد تولید ناخالص داخلی، انبوه بی خانمانان، چندین میلیون بیکار مأیوس از یافتن کار و خیابان خواب و فاقد هر نوع آدرس پستی، سلاخی لحظه به لحظه دستمزدهای واقعی، برچیدن بیمارستان ها، بستن مدرسه ها، از بین بردن مراکز نگهداری پیران و معلولان و زنجیره طولانی فاجعه های دیگر بوده است. سؤال این است که با این وضع در سیطره این نظام خون و گرسنگی و دهشت، کدامین راه زندگی بر روی 40 میلیون نفوس کارگری نفرین شده دوزخ نشین باز است؟ قرار است این 40 میلیون در چهاردیوار بقای این کهنه رباط فقر و گرسنگی و بی خانمانی کدامین کوه تولیدات نوین، کدامین فاز جدید سرمایه آفرینی را دستورکار کنند تا شانس زنده ماندن، افتخار استثمار شدن و سعادت در ذلت غلطیدن را داشته باشند؟؟!! بدهی دولتی اصطلاح بسیار آشنائی است. اسم رمزی برای اقلام کهکشانی سرمایه هائی که دولت سرمایه داری به طور سیستماتیک و مستمر به طور کاملا رایگان به حساب طبقه سرمایه دار واریز می کند تا معادل آن را از طریق تعرض توحش آمیز به خورد و خوراک، پوشاک، سرپناه، آموزش، بهداشت، دارو و درمان یا سایر مایحتاج اولیه زیستی توده کارگر جبران نماید، این بدهی در سال 2000 به مرز 109 درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است و امروز با گذشت دو دهه از آن تاریخ مرز 162% را پشت سر نهاده است. دولت سرمایه برای سرشکن سازی بدهی 109 درصدی مذکور بر معیشت کارگران، 6 میلیون نفوس توده کارگر را به ورطه گرسنگی مطلق انداخته است. سؤال این است که برای سرریز این بدهی 160 درصدی به سفره بی نان آنان، چند ده میلیون کارگر را از هستی ساقط خواهد ساخت؟ پاسخ بورژوازی و دولتش بسیار شفاف است. این طبقه کارگر ایتالیا، اروپا و دنیا است که شکست خورده در قمار شنیع آویختگی به رفرمیسم منحط اتحادیه ای، دخیل بندی ارتجاعی به دولت و نهادهای نظم سرمایه، انحلال در مدنیت و پارلمانتاریسم سرمایه داری، فرسوده، تباه، زمینگیر و مستأصل، به دور خود می پیچد، طبقه ای که یک روز شبح کارزار رهائی آفرین کمونیستی و ضد بردگی مزدی او بر ارکان هستی سرمایه و سرمایه داران زلزله می انداخت امروز ذلیل و سرگردان زره جنگ رهائی از تن کنده، لباس «احرام» مناسک حج سرمایه پوشیده، مسخ، منجمد و شعور باخته برای ابتدائی ترین حاجات دنیوی خویش در باره خدای سرمایه «سعی میان صفا و مروه» به جا می آرد!!. این طبقه است که باید به خود، به شعور رادیکال طبقاتی خود، به سنگر جنگ ضد سرمایه داری خویش باز گردد. باید طومار ابدی پنداشتن سرمایه داری و ابدی دیدن بردگی مزدی خود را برای همیشه در هم پیچد. به جای حضور لرزان استیصال آمیز در اعتصابات محقر محصور در کارخانه ها اعلام موجودیت طبقاتی کند. فریاد طبقه کارگر بودن سر دهد، به جای مطالبه سنار مزد، خواستار تسلط کامل بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود شود، به جای اتحاد مرگ و دفن دستجمعی در گورستان اتحادیه ها، جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه داری بر پا دارد، به جای جنبش بیکاران مأیوس از کار فریاد اعتراض علیه اساس کار مزدی بر سپهر هستی سرمایه کوبد. به جای «جنبش زنان»!! داغدار نابرابری شمار دولتمردان زن و مرد سرمایه، قدرت سازمان یافته شورائی آماده استقرار جامعه رها شده از استثمار، طبقات و دولت گردد. کارگران ایتالیا، اروپا و دنیا اگر می خواهند زنده مانند و زندگی کنند هیچ راه دیگری پیش روی ندارند، همه راههای دیگر از جمله کل راههای مهندسی شده احزاب چپ نما، کمونیسم پوش و کارگرستا قطعا به گورستان است.

کارگران ضد سرمایه داری

آذر 1400