باز هم روز یکشنبه تعدادی از کارگران آموزشی بازنشسته جلوی نهاد ریاست جمهوری سرمایه تجمع کردند. که چه کنند؟ در عالم واقع هیچ چیز!!، زبونی و استیصال خویش را به نمایش بگذارند. در مقابل کاخ قدرت سرمایه به نیایش پردازند. دست نیاز به آستان دلتمردان و حاکمان سرمایه داری دراز نمایند. میثاق پای بندی دیرین خود به نظم بردگی مزدی، به قانون و قرار و دولت و مجلس و همه چیز این نظام را بزرگ دارند و تجدید کنند. از دولت سرمایه بخواهند تا گره از مشکلات تلنبار کار و زندگیشان بگشاید. برای دعاهای خود طلب اجابت بنمایند و مطالباتشان را در قالب شعارها و سرودهای رایج نیایشی به سمع متولیان عظام اماکن متبرکه حکومتی برسانند. اینها مسلما اهانت به دوستان نیست. بیان واقعیت کاری است که انجام می دهند. ببینیم در همین یکشنبه چه کردند. شعارهای همیشگی خود را تکرار نمودند. محبوبه فرحزادی یکی از شرکت کنندگان در گزارش خود گفته است. پلیس و نیروی سرکوب از کارگران بیشتر بودند. او نمی گوید چرا شمار اجتماع کنندگان تا این حد اندک بود. نمی گوید که سترونی و بی نتیجه بودن این نوع جمع شدن ها مایه بی رغبتی جمعیت کثیر بازنشستگان یا سایر لایه ها و قشرهای کارگری به برگزاری این نوع تحصن ها و تظلم خواهی ها گردیده است. محبوبه نمی گوید که «اشک کباب موجب طغیان آتش است» به ویژه که این اشک از دیدگان جنبش کارگری و آتش نیز شعله های قهر، کوب و قتل عام دولت سرمایه داری باشد. اجازه دهید چند نکته را صریح تر در میان گذاریم. سالهاست که این تجمع ها به وفور برگزار گردیده است. مطالبات و خواست ها در قطعنامه های ختم تجمعات قرائت و فریاد شده است. محتوای بیانیه ها تماما درماندگی بوده است. از دولت سرمایه یعنی ساختار قدرت و حاکمیت مناسباتی که بانی، باعث و سرچشمه کل استثمار، فقر، فلاکت، کارتن خوابی، کشتار آزادی ها، سلاخی ابتدائی ترین حقوق انسانی، سیه روزی ها و ذلت های ماست خواسته ایم تا به ما نان ارزانی دارد!! آب رساند!! آزادی دهد!! حقوق مدنی عطا فرماید!! کرامت انسانی بخشد!! به قوانین خودش وفادار ماند!!! حق اعتصاب دهد!! راستی، راستی اینها حرف ها، کنش ها و کارهای آدمهای جدی، زمینی و سکنه جهنم گند و دهشت سرمایه داری است؟. چرا باید سرمایه داران و دولت آنها چنین کنند؟. مگر سرمایه محصول مستقیم کار و عین اضافه ارزش های حاصل استثمار ما نیست؟ مگر نه این است که هدف تولید سرمایه داری صرفا سود، سود، سرمایه و باز هم سرمایه است؟ مگر نه این است که دولت سرمایه فقط سرمایه حلول نموده در نهادهای برنامه ریزی و سیاستگذاری نظم رابطه خرید و فروش نیروی کار یا دستگاههای اعمال قهر فیزیکی و فکری علیه ما کارگران است. چرا باید دولت سرمایه خواستار کاهش سود و سرمایه طبقه سرمایه دار با هدف بهبود شرایط کار و زندگی ما گردد؟!!. آیا این سوای توهم، جهل، سفاهت و خودفریبی اسم دیگری دارد؟!. آیا شناخت و دانش فوق العاده ای می خواهد تا درک کنیم که سرمایه دار، طبقه او و دولتش صرفا و صرفا زمانی حاضر به قبول نازل ترین خواست های ماست که با قدرت پیکار پرخروش و حادثه آفرین ما مواجه گردد؟. آیا واقعا فهم این حقیقت دشوار است که قدرت سرمایه داران و دولت آنها را فقط با قدرت سازمان یافته ضد سرمایه داری توده کارگر می توان پاسخ داد. به نظر می رسد که پاسخ کل سؤالات منفی است. مشکل در دشواری فهم این حقایق نیست. معضل عزم مصمم تشکیل دهندگان این نوع اجتماعات برای تداوم غوطه وری تاریخی در باتلاق رفرمیسم و سازشکاری است. مشکل جدی اینجاست و بدون حل این مشکل هیچ کاری پیش نمی رود.

بپذیریم که تجمعات قانونسالار آویزان به نظم سرمایه و اهل دخیل بندی به نهادهای قدرت سرمایه داری هیچ دستاوردی نداشته است. ما کارگران بخش آموزش نه فقط از برگزاری این اجتماعات هیچ نتیجه ای به دست نیاورده ایم که به صورت وحشتناکی شریک جنایات سرمایه در شستشوی مغزی سایر همزنجیران خویش شده ایم. به ذهن و پویه پیکار توده وسیع همدرد، همرنج و هم زنجیر تزریق کرده ایم که راستی، راستی می توان از طریق تحصن نشینی و دراز کردن دست نیاز به پیشگاه قدرت سرمایه می توان معضلات معیشتی و اجتماعی خود را کاهش داد!!! به دروغ گفته ایم که دولت گره گشای کار ماست. توسل به قوانین نظام بردگی مزدی را عملا ترویج کرده ایم. از اینها که بگذریم هیچ گاه حاضر به اعلام حمایت مؤثر جنبشی و طبقاتی از مبارزات همیشه جاری هیچ بخش طبقه خود نشده ایم و این بسیار رعب انگیز است. به حمایت شایسته از خیزش عظیم کارگران هفت تپه، فولاد، شهرداری ها و جاهای دیگر برنخاستیم. بیائید نقد رادیکال طبقاتی و ضد سرمایه داری این کارنامه غیرقابل دفاع را دستور زندگی روز خود کنیم. بیائید ریل پیکار را تغییر دهیم، رفرمیسم را به اپوزیسون های مرتجع بورژوازی بسپاریم. رادیکال و سرمایه ستیز وارد میدان مبارزه طبقاتی گردیم.

امید خرم

آذر 97