کار خانگی که معمولا در رابطه با زنان مطرح می‌شود، آیا کاری ضروری است و انجام آن لازم است؟

انسان همان‌گونه که به هوا برای زنده ماندن نیاز دارد به خانه، لباس، نظافت و غذا نیز نیاز دارد. زمانی انسان نیاز خود به غذا را مستقیم از طبیعت تامین می‌کرد و محصولات طبیعی چون میوه‌ها و گیاهان تازه، منبع تامین این نیاز بودند. با کشف آتش دوران خام‌خواری به پایان رسید و می‌باید غذای پخته تهیه می‌شد. سپس گیاه‌خواری با گوشت‌خواری همراه شد و پخت ساده غذا با امکانات و سلایق تدریجا شکل پیچیده‌تری پیدا کرد که تهیه‌اش به وقت بیش‌تری نیاز داشت. زمانی که انسان بالای درخت‌ها زندگی می‌کرد، از نظافت خانه، تزیین آن و نگهداشتن آن به عنوان مکانی راحت برای تمدید نیرو و آرامش و حتی وسیله‌ی تفاخر چنان که امروز برای بعضی مطرح است، حرفی در میان نبود، اما زمانی که انسان اسکان یافت و اولین دهکده‌ها و سپس شهرها و کلان شهرها ایجاد شد، تدریجا خانه به مفهوم امروزی پیدا شد و تکامل یافت. کارخانگی در این گذر تاریخی زندگی بشر چگونه انجام می‌شد و در کجای تقسیم کار اجتماعی قرار گرفت؟

در کمون اولیه تقسیم کار بین زنان ومردان منشا امتیاز و اختلاف نبود. گردآوری آذوقه و تهیه غذا توسط زنان با نقش تولید مثل آن‌ها و مراقبت از کودکان، هماهنگ‌تر بود و اصولا از کار شکار که توسط مردان با ابزار ابتدائی انجام می‌شد، مهم‌تر بود. گرداندن خانه در این دوران مثل تهیه غذا توسط مردان از طریق شکار، یک صنعت طبیعی و اجتماعا لازم بود. با تکامل ابزار تولید و فسخ مادر‌سالاری، پیدایش تک‌همسری از طرف زنان و برده‌داری اولیه، اداره خانه به صورت امری خصوصی و در خدمت مرد درآمد. دیگر کار خانگی امری عمومی نبود و با آن زن به اولین خدمتکار خانگی تبدیل شد. اکنون ما در قرن بیست و یکم، شاهد اشکال پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر آن هستیم به نحوی که کار خانگی زنان به یک منبع عمده‌ی کاهش مخارج سرمایه و به بیان دیگر به یک منبع مهم جلوگیری کننده از خارج شدن ارزش اضافی تولید شده از دست سرمایه‌دار تبدیل شده است که می‌شود گفت نقش مهمی را در افزایش سرمایه بازی می‌کند. به همین دلیل همه‌ی دلسوزان سرمایه از شیخ و امام و پاپ در باره‌ی اهمیت کارخانگی زنان صحبت می‌کنند و آن را به عنوان مهم‌ترین وظیفه‌ی زن مورد ستایش قرار می‌دهند تا حدی که کلید بهشت ندیده را، زیر پای زنان مادران – قرار می‌دهند اما حاضر نمی‌شوند در ازای کار همین مادران پشیزی مخارج روی دست سرمایه بگذارند. تنها بیش از نیم قرن است که مساله کار خانگی توسط خود زنان به چالش اجتماعی کشانده شد و به مساله روز زنان در اروپا و آمریکا تبدیل شد. مسلم است که تمام زنان را شامل نشد و هنوز تا به امروز میلیون‌ها زن در سراسر جهان حتی از حقوق پذیرفته شده‌ی خود در جامعه هم اطلاع ندارند تا برسد به این که کار خانگی را به زیر سئوال ببرند.

کار خانگی زنان چه محدوده‌هایی را در بر می‌گیرد؟ نگاهی اجمالی به مجموعه‌ی کارهایی که زنان به عنوان کارخانگی چه زمانی که خانه‌دار محسوب می‌شوند و چه زمانی که کار بیرون از خانه هم انجام می‌دهند، برعهده می‌گیرند، پهنه‌ی وسیع کاری را که بسیاری آن را کاری بی اهمیت تصور می‌کنند نشان می‌دهد:

 جارو کردن، شستن زمین، گردگیری، تمیز کردن در و دیوار، شستن توالت، لگن روشوئی، دوش، وان، جمع‌آوری و بردن آشغال، تمیز کردن ظرف‌های اشغال، تمیز کردن پنجره‌ها، آئینه‌ها، مبل، برق انداختن آن‌ها، تهیه طرح خرید روزانه، هفتگی یا ماهانه، مرتب و جا به جا کردن مواد خریده شده، پختن غذا و شیرینی، سرخ کردن مواد، گریل کردن، آماده کردن ظرف‌ها، آوردن، چیدن، جمع کردن، شستن، خشک کردن، مرتب کردن، آماده کرده لقمه برای فردای همه‌ی اهالی خانه که باید در بیرون خانه بمانند، تهیه چای و قهوه، آماده کردن صبحانه، تمیز و مرتب کردن یخچال، اجاق، فر، میکروویو، جمع کردن لباس‌های چرک، حوله، ملافه‌ها، پرده، رومیزی، شستن، پهن و جمع کردن و در صورت لزوم اتو کردن آن، تعمیرآن‌ها، مرتب کردن تخت‌ها و اتاق کودکان، مرتب کردن اتاق‌ها، قراردادن هرچیز سر جای خود که می‌تواند چند بار طی یک روز باشد، تزیین منزل، خرید سبزی، تمیز کردن، شستن، سرخ کردن، خشک کردن برای مصرف سالانه، کنترل داشته‌ها و نداشته‌ها، آب دادن به گل‌ها و مرتب کردن آن‌ها، مراقبت از حیوانات خانگی مثل مرغ و جوجه، سگ و گربه، رسیدگی به نظافت بچه‌های کوچک، به درس و مشق و انجام تکالیف آن‌ها، خرید وسایل لازم برای مدرسه، سرکشی به مدرسه و تماس با اولیا مدرسه، خرید کفش و لباس برای آن‌ها، جمع و جور کردن و مرتب کردن روزانه یا هفتگی اتاق بچه‌ها، حمام کردن بچه‌ها و ‌تر و خشک کردن آن ها، جمع و جور کردن روزانه لباس‌های پرتاپ شده به این طرف و آن طرف خانه، مراقبت و پرستاری از بیماران، مراقبت و پرستاری از افراد سالمند زمانی که با هم زندگی می‌کنند یا در مکانی جداگانه زندگی می‌کنند. مهمان داری و آماده کردن وسایل لازم برای یک مهمانی آبرومند. خرید هدیه‌ها برای موارد مختلف از تولید و عروسی و زایمان و غیره. برنامه ریزی دیدارها و …

وقتی به این لیست ناتمام نگاه شود می‌توان دید که کار چند نهاد اجتماعی باید توسط زنان به عهده گرفته شود. گذشته از توزیع غیرعادلانه وظایف بازتولیدی جنسیتی، که قانون، مذهب، عرف پشتیبان آن هستند و عادت و نقش تعین شده‌ی زنانه توسط آن‌ها، سوء استفاده‌ی دولت سرمایه‌داری و سرمایه از این موارد برای شانه خالی کردن از زیر بار وظایف خود و گذاشتن آن بر دوش طبقه کارگر، این بار را بر دوش زنان می‌گذارد. اگر ما به ازای پولی این خدمات زنانه نامیده شده محاسبه شود، شاهد صعود چشم‌گیر تولید ناخالص داخلی خواهیم بود. مثال‌های تحقیقی متعددی در این زمینه وجود دارد و ما در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم: «بی بی سی نیوز» 24 اپریل 2002: اگر کار خانگی زنان پرداخت می‌شد، مبلغ آن برابر با 700 بیلیون پوند برای اقتصاد انگیس بود.

طبق محاسبات «دیانه کوی له» در کتابش درباره‌ی محصول ناخالص داخلی در سال 2012، ارزش کار خانگی زنان در رابطه با لباس (شستن، اتوکردن، تعمیر) برابر با 97.2 بیلیون پوند بود که مساوی 5.9% تولید ناخالص داخلی می‌شد. در سال 2010 این سهم برای مراقبت از کودکان برابر 343 بیلیون پوند که مقدارش بیش از سه برابر سهم صنعت خدمات مالی بود.

طبق محاسبه آمار فدرال در آلمان در سال 2013، مبلغ 826 میلیارد یورو کار پرداخت نشده وجود داشت که صرف کار خانگی، مراقبت و نگهداری از فامیلان پیر و بیمار و کمک به همسایگان و کار افتخاری بود که مقدار آن از کل دست مزد‌های خالص همه‌ی شاغلان آلمان که مبلغ‌اش 780 میلیارد یورو بود، بیش‌تر بود.

در کشورهای در حال رشد هم اگر کار پرداخت شده و نشده را با هم جمع کنیم زنان بیش‌تر از مردان کار می‌کنند. یکی از پژوهش‌های انجام ‌شده در ایران نیز نشان می‌دهد “در سال 2008 و با محاسبه دلار هزار تومان، ارزش کار خانگی زنان 26.069 میلیارد دلار بوده که این رقم 61.8 درصد کل تولید ناخالص داخلی غیرنفتی را در بر می‌گیرد. این ارقام در سال 2009 به به 29.026 میلیارد دلار و 69.8 درصد افزایش داشته است. این پژوهش همچنین نشان می‌دهد که زنان ایرانی به طور متوسط 5 ساعت در روز را صرف کار خانگی، 36 دقیقه را صرف نگه‌داری از کودکان، 4 دقیقه را صرف نگه‌داری ازبزرگسالان و 6 دقیقه را صرف آموزش بچه‌ها می‌کنند. همچنین، نتایج مطالعه‌ای دیگر نشان می‌دهد که ارزش اقتصادی ایجاد شده توسط کار خانگی زنان متأهل در جامعه ما، تقریباً معادل 32 درصد محصول ناخالص داخلی و 39 درصد محصول ناخالص داخلی بدون نفت در سال 1390 است، … “. (محاسبه ارزش کار خانگی زنان و سهم آن در تولید ملی (مطالعه موردی زنان متأهل شهر اهواز)؛ صادق مجدم؛ محمد جلالی)

مساله پردازش و محاسبه کار پرداخت نشده امروزه به طور منظم توسط مراکز آمار در کشورهای صنعتی برای هر سال انجام می‌گیرد و اعلام می‌گردد. در کشورهای در حال رشد از جمله در ایران مساله تقریبا تازه است و نه توسط مرکز آمار کشور، که حاصل کار تحقیقی دانشجویان است که معمولا با مطالعه کتاب‌های خارجی به آن ترغیب شده‌اند که مساله قابل توجه‌ای است. در ایران طرح ارزش‌گذاری کار خانگی برای اولین‌بار در سال 83 با همکاری دانشگاه شهید بهشتی و مرکز امور مشارکت زنان ریاست ‌جمهوری انجام شد و جامعه آماری آن شهر تهران بود. مساله پرداخت دست مزد به کار خانگی زنان در ایران به مضحکه تبدیل شد و بحث در مجلس به آن جا کشانده شد که طبق قوانین اسلامی زنان وظیفه‌ای در قبال انجام کار خانگی و شیر دادن کودک ندارند و می‌توانند از همسران خود در ازای انجام این کار تقاضای دست مزد کنند یعنی مساله‌ای اجتماعی به مساله‌ای خانوادگی تبدیل شد و تدریجا از بحث خارج شد. در تیرماه سال 93 شهیندخت مولاوردی؛ معاون رییس‌جمهور در امور زنان و خانواده خبر کوشش برای ارزش‌گذاری کار خانگی داد و گفت:  ما در حال فراتحلیل و یافتن راهی برای محاسبه ارزش کار خانگی هستیم و مراحل نهایی این کار را طی می‌کنیم. وی گفت اما محاسبه ارزش کار خانگی زنان موجب پرداخت حقوق و مستمری به زنان خانه‌دار نمی‌شود، بلکه منجر به تغییر بسیاری از مناسبات، مقررات و قوانین خواهد شد. با وجود این عده‌ای با این استدلال که ارزش‌گذاری کار خانگی سبب می‌شود مطالبات اقتصادی وارد زندگی خانوادگی شود، با آن مخالفت کردند. نمونه‌ای ازاین مخالفت‌ها را که در قالب موافقت مطرح شده در نوشته‌ای که در پی می‌آید می‌بینیم: “این مهم یعنی شفاف‌سازی نقش اقتصادی زنان خانه‌دار و اهمیت آن، یکی از اهداف اصلی سازمان ملل و فعالان جنبش زنان در پیگیری این مسئله بوده است و برای کشور ما نیز کارکرد دارد، اما در این زمینه باید یک نکته مهم را مد نظر قرار داد. در فرهنگ اسلامی ‌بر خلاف فرهنگ حاکم بر جهان مدرن، ارزش حقیقی هر کار براساس نسبت آن با رضایت الهی سنجیده می‌شود. در چنین فرهنگی که علاوه بر رعایت حقوق اعضای خانواده؛ بر فداکاری، انسجام و حاکمیت مهر و محبت در آن تأکید می‌کند، کار خانگی داوطلبانه زنان بسیار مهم‌تر و ارزشمندتر از آن است که تنها با ارزش‌گذاری اقتصادی، سنجیده شود. تربیت فرزند و فراهم آوردن محیطی سالم، پویا و بانشاط برای حیات یک خانواده و ثمرات آن برای جامعه را نمی‌توان با هیچ سازوکار اقتصادی به درستی سنجید؛ اگر چه روش‌های این ارزش‌گذاری اقتصادی به مرور زمان دقیق شده و بعضاً ارزش فعالیت اقتصادی زن در صورتی‌که بیرون از خانه به یک شغل پردرآمد اشتغال داشته باشد را نیز محاسبه کرده است، اما در نهایت ارزش‌گذاری اقتصادی در دقیق‌ترین حالت فرضی نیز نمی‌تواند ارزش حقیقی کار خانگی و مدیریت خانه را نشان دهد. لذا محاسبه ارزش کار خانگی زنان در ایران و تبلیغ آن در جامعه باید به نحوی صورت گیرد که ارزش‌های غیرمادی این کار زیر سایه اعداد و ارقام اقتصادی محو نشود. احتساب خانه‌داری به عنوان یک شغل، می‌تواند این پیوند بین همسران و اعضای خانواده را با ورود نابه‌جای محاسبات مالی و مادی،‌ تضعیف کند.”

تمسک به قداست خانواده و نقش مادری و همسری زن، همواره برای سرکوب حقوق زنان به عنوان انسان برابر با مرد، و یا اصولا برای خواست فرصت استفاده از امکانات اجتماعی برای مشارکت در امور جامعه و ارتقا اجتماعی، هم توسط خشک مغزان مذهبی و هم توسط سرمایه به خاطر حفظ نیروی کار ارزان زنان مورد استفاده قرار می‌گیرد. البته اولی‌ها به خاطر کمک‌های اصولی خود به سیاست‌های سرمایه، توسط سرمایه مورد حمایت مالی و اجتماعی قرار دارند. این مساله به ویژه در زمان بحران‌های اقتصادی چشم گیر‌تر می‌شود و زنان اولین گروهی هستند که با تمسک به نیاز خانواده و کودکان به مادر، اخراج می‌شوند. بسیاری از شخصیت‌های نظام سیاسی ایران در سخنان مکرر خود همواره از سياست خانه نشينی زنان حمايت کرده‌ اند. در نتيجه‌ی اين سياست‌ها تعداد زنان شاغل از حدود ۳.۹۶ ميليون در سال ۱۳۸۴ به حدود ۳.۱۴ ميليون نفر در سال ۱۳۹۲ رسيد. (ايسنا ۲۷ شهريور ۱۳۹۳)

هرچه در جامعه‌ای استفاده از مردسالاری در مناسبات اجتماعی قوی‌تر باشد مثل کشورهای آسیایی، زمان کار بی مزد خانگی زنان افزایش می‌یابد در حالی که زمان کار بیرون از خانه‌ی آن‌ها با مردان برابر است و کاهشی در تعداد ساعات کار آن‌ها داده نمی‌شود و اگر هم تغییری اعلام شود به خاطر بی پشتوانه بودن آن زنان تمایلی به استفاده از آن ندارند؛ به طور مثال يکی از اين امتيازات مرخصی شش ماهه‌ی بعد از زايمان بود. اما بعد از ۱۸ ماه بررسی مشخص گرديد که از ميان ۱۴۵ هزار زنی که از مرخصی ۶ ماهه زايمان استفاده کرده‌اند پس از بازگشت به کار ۴۷ هزار نفر آنان از سوی کارفرمايان خود اخراج شده‌اند. (خبر آنلاين ۲۴ فروردين ۱۳۹۳)  در سال 95 نیز دو پیشنهاد از این نوع در مجلس مطرح شد که باید منتظر شد و نتایج آن را بررسی کرد اما در اولی به نظر می‌آید هدف حذف تدریجی زنان از کار بیرون از خانه باشد. مسلم است اگر زنان بخواهند نصف روز در خانه در کنترات با شرکت‌ها و مغازه‌ها و غیره کار کنند هیچ اعتراضی نمی‌شود و از آن به خاطر کمک به درآمد خانواده به نیکی تقدیر خواهد شد. نتایج مورد دوم را هم باید در عمل دید. “طرح کاهش ساعات کار مادران تا 12 سالگی فرزند به نصف و کاهش ساعات کار مادران با فرزندان کوچک‌تر از 6 سال از 44 ساعت به 36 ساعت بدون کاهش دست مزد”. اما هیچ یک ازاین دلسوزان لحظه‌ای هم به برداشتن بار کارخانگی از دوش زنان یا کاهش آن فکر نمی‌کنند؛ نه از جهت مشارکت مردان در کار خانگی زیرا آن را امری زنانه و برای مرد باعث خجالت و سرشکستگی می‌دادنند به طور مثال به عنوان مجازات و پایین آوردن ارزش مردان، بر سرشان روسری می‌پوشانند و در خیابان می‌گردانند و نه از جهت محاسبه‌ی کار خانگی به عنوان یک شغل که برایش باید دست مزد پرداخته شود. برای نشان اهمیت اقتصادی مساله برای سرمایه، مابه ازای اقتصادی کار خانگی زنان را با توجه با آمارهای رسمی ایران مورد توجه قرار می‌دهیم. طبق این آمارها، تعداد شاغلین در ایران 22 میلیون نفر است در حالی که 56 میلیون نفر از نظر اقتصادی در جمعیت فعال می‌گنجند. در این 22 میلیون نفر اما تعداد زنان شاغل در حالی که نصف جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند تنها اندکی بیش از 3 میلیون نفر است. براین اساس نرخ اشتغال در زنان کم‌تر از 11% می‌شود که از سال 55 کم‌تر است، این بیان گر نرخ بالای بیکاری زنان بدون در نظر گرفتن کار خانگی است؛ به نحوی که نرخ بیکاری برای زنان 15-24 ساله 46% و برای زنان با مدرک دانشگاهی بیش از 60% است. تعداد زنان 15-49 ساله در ایران در سال 90 برابر با 25.900.000 نفر بود که با توجه به سن 50 سالگی برای رسیدن به بازنشستگی در ایران این گروه به عنوان جمعیت فعال در نظر گرفته می‌شود. از این تعداد 18.800.000 نفر تحت عنوان زنان خانه‌دار غیر فعال محسوب می‌شوند؛ به دلیل نداشتن اطلاعات جدید همین مقدار را برای محاسبه مان در نظر می‌گیریم اما در واقع می‌تواند مقداری کم‌تر یا بیشتر باشد. اگر کارخانگی زنان را یک شیفت کاری در نظر بگیریم دستمزد ماهانه این زنان با حداقل دستمزد امروزی یعنی 812.000 تومان، مبلغ 15.265.600.000.000 تومان می‌شود (پانزده تریلیون و دویست و شصت و پنج میلیارد تومان).

اگر اطلاعات آماری کافی در رابطه با کودکان و افراد سالمند تحت پوشش خانواده‌ها را در دست داشته باشیم ارقام دیگری به آن اضافه می‌شود. در سال 90 ، تعداد جمعیت زیر 5 سال ایران برابر با 6.300.000 نفر است (مرکز آمار ایران، آمار سرشماری نفوس و مسکن سال 1390) که نسبت به سال 75 با توجه به نرخ موالید 1.4 درصدی 1.400.000 کم‌تر شده است. این کودکان باید در مهد کودک‌ها و کودکستان‌ها باشند. “در کل کشور در مجموع 19.000 مهد کودک به ترتیب 9.000 شهری و 8000 روستایی به اضافه‌ی 2000 مهد کودک غیرقانونی وجود دارد.” (گزارش جام جم، 21 اسفند 93 ) اگر ظرفیت متوسط مهد کودک‌ها را دست بالا بگیریم و 60 نفر حساب کنیم، این مجموعه می‌تواند 1.140.000 کودک را پوشش دهد، می‌ماند 5.160.000 کودک که با همین ظرفیت متوسط به 86.000 مهد کودک دیگر نیاز است. گذشته از این مدارس پیش دبستانی در ایران تنها 10% کودکان لازم التعلیم را پوشش می‌دهند در حالی که متوسط جهانی 70% است. مهد کودک‌ها از نظر قانونی زیر پوشش سازمان بهزیستی کشور قرار دارند و تعداد آن بیانگر این است که چقدر این سازمان در وظیفه‌ی خود در این رابطه کوتاهی می‌کند. هر مهد کودک نیاز به یک مدیر، یک معاون در صورت لزوم، حداقل 3 مربی، 3 کمک مربی، و حداقل یک خدمت کار دارد. که در مجموع برای 86.000 مهد کودک می‌شود 86000 مدیر، 258.000 مربی، 258.000 کمک مربی، 86.000 خدمتکار که در کل شامل 688.000 نفر می‌شود یعنی این تعداد از بیکاران، کار پیدا خواهند کرد. یعنی ماهانه اگر متوسط دستمزد آن‌ها را با توجه به تمام وقت نبودن همه‌ی آن‌ها، 500.000 تومان در نظر بگیریم می‌شود 344.000.000.000  تومان و طی یک سال 13 ماهه( 12 دست مزد + یک عیدی) برابر 4.472.000.000.000( 4  تریلیون و 472 میلیارد تومان).

جمعیت بالای 65 سال در سال 90 ، هفت و نیم درصد جمعیت 75 میلیونی ایران را تشکیل می‌داد که با توجه به این که امروز جمعیت به 80 میلیون نفر رسیده است، تعداد آن‌ها با همین درصد که البته به خاطر رو به میانسالی رفتن جمعیت ایران، بالاتر است به 6 میلیون نفر می‌رسد. از این تعداد 1.5 میلیون بازنشسته کشوری، 2.8 میلیون نفر بازنشسته تامین اجتماعی‌اند در مجموع با سایر بازنشستگان 4.5 میلیون در نظر می‌گیریم. این افراد دارای درآمدی هستند که می‌توانند به هر طریق با آن بسازند و محتاج خانواده نیستند اما این درآمد آن قدر نیست که بتوانند با آن هزینه‌ی یک کارگر خانگی را هم تقبل کنند در نتیجه در اکثریت موارد دختران آن‌ها این وظیفه را به عهده می‌گیرند. 1.5 میلیون نفر باقی مانده یا اصلا درآمدی ندارند و همه جانبه به کمک خانواده وابسته‌اند، یا بخشا درآمد ناچیزی را به عنوان مستمری از سازمان تامین اجتماعی دریافت می‌کنند. در هر دو صورت این شش میلیون نفر اکثریت‌شان نیاز به مراقبت و کمک دارند که بر دوش دختران‌شان می‌افتد که خود بار کار خانگی، تمدید و بازتولید نیروی کار فعلی و آتی مورد نیاز سرمایه را نیز به عهده دارند. اگر هر 8 نفر روزانه به مدت 1 ساعت کمک لازم داشته باشند می‌شود یک کارگر تمام وقت و در مجموع می‌شود با آن 750.000 نفر بیکار را به شغلی تمام وقت به کار گمارد که با درنظر گرفتن حداقل دست مزد برای آن‌ها می‌شود ماهانه 600.000.000.000 و سالانه 7.800.000.000.000 (7 تریلیون و 800 میلیارد تومان) . با این دو مورد که ذکر شد، اکنون بار همه‌ی این وظایف به دوش زنان است. به این طریق زنان با کار خانگی و مراقبتی که در مجموع به آن کار بازتولیدی می‌گویند، سالانه در مجموع 12.272.000.000.000 (12تریلیون و 272 میلیارد تومان) که با ارزش کار خانگی، مقدار آن به 27.537.600.000.000 (27 تریلیون و 537 میلیارد و 600 میلیون تومان) و به اندازه مقدار خود، تولید ناخالص داخلی را بالا می‌برد.

مجموعا 1.438.000 نفر از ارتش بیکاران که آمار ضد و نقیضی در باره آن وجود دارد- مرکز آمار ایران از 2.530.000 نفر، مشاور روحانی آقای ترکان از 3 میلیون نفر و وزیر کشور از 8 میلیون نفر و وزیر کار 6 میلیون نفر در حال گسترش به 10 میلیون نفر در صورت عدم اقدام موثر نام می‌برد- کاسته خواهد شد. اما در واقع به تعداد شاغلان نه فقط این 1.438.000 بلکه با در نظر گرفتن زنان خانه‌دار، 20.238.000  اضافه خواهد شد و تعداد شاغلان به نزدیک 43 میلیون نفر خواهد رسید. در قسمت دوم این نوشته به این خواهیم پرداخت که چرا این گونه است و این مقادیر چه می‌شوند و چه نقشی بازی می‌کنند. چه کسی باید آن را بپردازد و چرا پرداخته نمی‌شود و این که آیا کافی است که به کار خانگی و بازتولیدی زنان تنها دست مزد پرداخت شود.

نوشین کوشنده

اسفند 95