خودروسازی سیتروئن در مالکیت سرمایه داران فرانسوی بود و سهامدار اصلی و مدیر عامل آن «آلفرد آیسه» نام داشت. این شرکت 1000 کارگر را استثمار می کرد، تا سال 1350 اکثریت قریب به اتفاق کارگران روزانه 85 ریال دستمزد می گرفتند. در سال 52 این رقم به حدود 11 تومان در روز رسید. محصول کار توده های کارگر هر بام تا شام بیش از 50 خودرو « ژیان» بود که فروش آن ها در بازار، حدود 900 هزار تومان نصیب صاحب کارخانه می ساخت. بر اساس گزارشات آن روزها از این مبلغ 550 هزار تومان را سود خالص روزانه شرکت تشکیل می داد که 150 هزار تومانش زیر نام مالیات عاید دولت بورژوازی ایران می گردید. دستمزد کل کارگران در روز با محاسبه سود ویژه سالانه، از 17 هزار تومان تجاوز نمی نمود که از یک نرخ استثمار تقریبی3200 درصدی حکایت می کرد!!

در شروع بهمن سال 1352 کارگران نارضائی عمیق خود از میزان اندک دستمزدها را با هم گفتگو کردند، گفتگوها جدی تر و جدی تر شد و در فاصله زمانی کوتاهی به اراده جمعی مصمم برای شروع اعتصاب تبدیل گردید. کارگران خواست افزایش دستمزد را در قالب بالا بردن میزان « سود ویژه» فرمولبندی کردند. صاحبان سرمایه بر اساس آنچه رژیم شاه زیر همین نام، ساز و برگ فریب توده های کارگر نموده بود هر سال معادل دو ماه مزد، سود ویژه به توده کارگر پرداخت می کردند. اعتصاب خواستار افزایش این بخش دستمزد به میزان 5 ماه در سال شد. کارفرما به 4 ماه رضایت می داد، به این دلیل بسیار روشن که حتی در این صورت هم نرخ استثمار تقریبی بالاتر از 2700 درصد را بر گرده کارگران بار می ساخت. اعتصاب 5 روز به درازا کشید و 1000 کارگر متحد و یکصدا بر 5 ماه سود ویژه پافشاری کردند. آنان همزمان خواستار اخراج رئیس کارگزینی شرکت گردیدند. دلیل این امر اخاذی وی از کارگران و سرقت بخشی از دستمزد اندک ماهانه آنان بود.

ساواک و قوای سرکوب سرمایه و وزارت کار رژیم شاه از همان روز نخست اعتصاب وارد میدان شدند. مأموران وزارتخانه کوشیدند تا در تشدید فضای تهدید و رعب و وحشت، کار نهادهای اختاپوسی همراه را تکمیل نمایند. آن ها بسیار مزورانه همزمانی اعتصاب با بروز کشمکشهای مرزی میان رژیم های ضد بشری ایران و عراق را حوزه مانور خود ساختند و بر جریمه شدن کارگران معترض پای فشردند. از کارفرما خواستند که نه فقط خواست کارگران را پاسخ منفی دهد که میزان سود ویژه سالانه را حتی تا یک ماه پائین آرد. وزیر کار شخصاً پای در ماجرا نهاد، نمایندگان کارگران را با اینکه بسیار هم سازشکار بودند مجبور به استعفا کرد. ساواک هر روز 10 تا 12 نفر را زیر فرساینده ترین و آزار دهنده ترین بازجوئی ها قرار داد. عوامل رژیم نمایندگان مستعفی را موظف ساختند که به هر شکلی شده است 1000 کارگر معترض را به ختم اعتصاب راضی سازند. این به اصطلاح نمایندگان زیر فشار ساواک دست به دامان توده همزنجیر خود شدند و به گونه ای وقیح و بی شرمانه از آنها خواستند تا 4 ماه سود ویژه را قبول کنند و با «هورا برای شاه»!! اعتصاب را پایان دهند. پاسخ کارگران بسیار دندان شکن، محکم و مالامال از شجاعت و روحیه مقاومت بود. آنان به طور جمعی در مقابل چشم ساواکی ها و نیروهای انتظامی و عوامل وزارت کار فریاد سر دادند که نه 4 ماه را می پذیریم، نه هیچ هورائی برای شاه بر سر زبان می آریم و نه به کار باز می گردیم. پس از این بود که قوای قهر رژیم بر شدت تهاجم خود افزود. دستگیری ها شروع شد، ضرب و جرح کارگران دستور کار گردید، تهدیدها به اوج رفت. فضای رعب و وحشت بیش از پیش مستولی شد و در چنین وضعی کارگران به همان 4 ماه رضایت دادند و اعتصاب پایان یافت.

برگی از تاریخ جنبش کارگری (از کتاب “تاریخ جنبش کارگری ایران …” ن – پ)