امروز دوشنبه یوسف مهراد و صدرالله فاضلی زارع  دو کارگر زندانی به جرم «سب‌النبی، اهانت و اتهام به مادر پیامبر، استخفاف قرآن و توهین به مقدسات» توسط رژیم بشرکش اسلامی سرمایه اعدام شدند. آنها به جرم  «سب النبی به قتل رسیدند. اما آیا رژیم به این دلیل آنها را اعدام کرد؟ پاسخ هر کارگر انسان به این سؤال مسلما منفی است.این تصور که گویا تمامی بربریت ها و جنایت های جمهوری اسلامی ریشه ایدئولوژیک دارد و به خاطر دفاع از کیان اسلام آنجام می گیرد، فقط شایسته رقبای معزول از قدرت و هم سرشت خود این رژیم از جمله نواندیشان دینی و رفرمیسم چپ نما است. موضوعی که این محافل از بدو استقرار رژیم تا امروز بر طبل آن کوبیده اند. هزاران رساله و کتاب در نقدش نوشته اند و میلیون ها بار راجع به آن دست به برپایی میزگرد و کنفرانس زده اند تا چشم توده های کارگر را  ازدیدن ریشه های واقعی قتل و جنایت و اعدام و هولوکاست آفرینی رژیم نابینا سازند.

جمهوری اسلامی به سان هر رژیم دیگر سرمایه هرچند با الگویی کمتر متعارف حتی پیش از آنکه پروسه شکل گیری و استخوان بندی و زاد و ولد منطقه ای و جهانی خود را طی کند، دست به کار طراحی و ساخت و ساز بنای ایدئولوژیک خود با مصالح قرون وسطایی فقه، احکام شرعی، آیات ناسخ و منسوخ قرآنی، کشف سنتز مجادلات  سکتاریستی اسلامی و روایات ماوراء ارتجاعی مذهب شیعه شد. دلیل این کار روشن بود. تضمین بقای سرمایه در جامعه ای با ویژگی های تاریخی، اقتصادی ، اجتماعی و تجربه قیامی عظیم همچون سال ۵۷، به سادگی میسر نبود. بقای سرمایه، بازتولید چرخه ارزش افزایی و خودگستری آن و چالش بحران های حتمی نظم سرمایه داری در چنین جامعه ای بدون سرکوب فکری و فیزیکی توده ها، آپارتاید جنسیتی، زن ستیز ی، کودک کشی، توسعه هر چه بیشتر دستگاه نظم پلیسی و میلیتاریستی و  سازماندهی فاشیستی و فراگیر لشکر لومپن پرولتاریای فاضلاب سرمایه ، امکان پذیر نبود. احکام ماوراء ارتجاعی اسلامی و شبکه سرمایه داران جدیدالولاده اطراف نقش دو  نیروی مکمل  ایدئولوژیک و مادی را در یک ترکیب پیچیده ارگانیک ایفا می کردند. این روند برخلاف همه تحلیل ها و خزعبلات ساخته و پرداخته متفکران و نمایندگان فکری و سیاسی بورژوازی ، هیچ ربطی به مذهبی بودن جامعه!! جاری بودن روح تشیع در فرهنگ ایرانی!! و این قبیل ترهات نداشت. همه چیز را موقعیت سرمایه داری ایران و مکانی که در تقسیم کار سرمایه جهانی اشغال می کرد تعیین می نمود. اگر در ممالک پیشرفته سرمایه داری، قدرت رقابت سرمایه ها، سهم بسیار افزون تر  آنها از اضافه ارزش های حاصل استثمار طبقه کارگر جهانی، سطح بالای بارآوری تاریخی کار  و توسعه حوزه های هر چه بیشتر انباشت و سهام سود و قدرت و مالکیت سرمایه ، به طبقه سرمایه دار و رژیم آنها ظرفیت عقب نشینی در برابر طبقه کارگر می داد و این عقب نشینی را به دار قانون و قرار دمکراسی و حقوق رای و تقدس ارزش های دمکراتیک!! می آویخت. سهم سرمایه داری ایران از اضافه ارزش های بین المللی محصول کار طبقه کارگر جهانی به اندازه اروپای غربی و اسکاندیناوی نبود. در همین راستا دموکراسی هم الگوی مطلوب سرمایه برای حکمرانی برآورد نمی شد، کما اینکه رژیم شاه نیز اعمال سفاکانه ترین و جنایت آمیزترین دیکتاتوری ها بر کارگران را شرط حتمی بقای خود می دید. در اینجا هر دولت سرمایه داری با هر مهر و نشان باید برای ماندگاری خود متوسل به درنده ترین دیکتاتوری ها گردد. این حکم سرمایه است، مذهب، فقه، شریعت، احکام اسلامی همگی شمشیر سمی سرمایه اند و کشتاری را اعمال می کنند که سرمایه می خواهد. کسانی را می کشند که سرمایه اراده کرده است. حجاب نیز عهده داری ایفای همین نقش است. به «مال ها» و فروشگاههای غول آسای شهرمانند شمال تهران نگاه کنید، در آنجا گذار هیچ زن کارگری نمی افتد. کل مزد ماهانه یک خانوار کارگری اگر شغلی داشته باشند و مزدی بگیرند برای خرید چند قلم کالاهای این فروشگاهها کفاف نمی دهد. همه زنان خریدار آن غول های زنجیره ای فروش، زنان سرمایه دار، زنان علمای اعلام بلاد، دختران مراجع عظام، سرمایه داران سپاهی صاحب تراست، وزیرزادگان، ورثه وکلا و مراجع و ارتشیان و دولتمردان مالک سرمایه های هوش ربا هستند. در این « مال ها» در میان این زنان هیچ زن محجبه ای پر نمی زند. همگی زنان خریدار، بی حجاب هستند. در آنجا هیچ اثری از گشت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر نیست زیرا سرمایه داران خودشان که معترض و مخالف مالکیت، حاکمیت، هولوکاست آفرینی و توحش خود نیستند. پس بی حجابی آنان هم عین شریعت است و نیازی به گشت ارشاد هم ندارند. اما واویلا به میدان گمرک و خیابان مولوی و پس کوچه های منصور و مسگرآباد و شهرک قدس و نازی آباد و یافت آباد و زورآباد که در آنجا هر زن و دختر بدحجابش حتما مرتد، مفسد فی الارض، محارب با خدا و رسول و امام زمان، باغی، یاغی، مقدم علیه امنیت کشور، امنیت اسلام و تمامی اشکال کفر از سیاسی تا فقهی هستند، اما واقعیت چیست. هر انسان دارای حداقل شعور متوجه است که در اینجا توده کارگر عاصی زندگی می کند. مشتی کارگر نفرین شده مقیم آلونک ها هستند و همه وجودشان خشم و قهر و نفرت علیه استثمار، سرمایه دار، دولت سرمایه و اسلام سرمایه داری است. در مال های بالای شهر تهران، اصلا در زعفرانیه و نیاوران و لواسانات و هر منطقه سرمایه دار نشین، تا چشم کار کند دموکراسی، حتی دموکراسی طراز افراطی بسیار مرغوب حاکم است. آنها که مشکل مملکت را نبود دموکراسی می بینند کاش می توانستند با عقل و شعوری سالم این مال ها، این مناطق، این بهشت ها را ورانداز کنند تا دریابند که برای سرمایه داران هیچ کمبود و کسر دموکراسی وجود ندارد و باز شاید توان فهم این را هم پیدا کنند که معضل دهها میلیون کارگر هم واقعا نبود دموکراسی نیست. بگذریم . در این جهنم وحشت و دهشت سرمایه داری جنبش کارگری باید سرکوب فیزیکی و فکری گردد و مذهب و اسلام و شیعه و امام  زمان و نبی و ولی و همه چیز کوبنده ترین و مسموم ترین و کارآمدترین سلاح سرکوب فکری و مجوز صدور اعدام و اعمال شکنجه های هزاران بار بدتر از قرون وسطائی هستند. بی دلیل نیست لشکر  سرمایه داران در جمهوری اسلامی هر  اقدام خود را با نام«الله» آغاز و «به یاری خداوند» به پایان می برند. آنها خوب می دانند که  سود  ۱۸۰۰ میلیارد دلاری سرمایه هایشان در سال، محصول کار پرداخت نشده طبقه کارگر ایران و جهان است.

اعدام این دو زندانی هم شرط بقای سرمایه و کشتار فکری و فیزیکی و امتداد وحشت علیه کارگرانی است که  بر ضد سرمایه می شورند یا خیال شورش در سر می پرورانند. طبقه کارگر ایران اگر می خواهد از قید جنایات رژیم اسلامی رهایی یابد، باید خود را در حوضچه های نقد لیبرالی دین و مذهب و فقه حنفی و حنبلی و شیعی و سنی غرق نسازد. اینها  چماق های دست سرمایه هستند و با محو سرمایه داری هیچ و پوچ می شوند.

مصطفی حدائق

2 دیدگاه دربارهٔ «اعدام جنایتکارانه دو کارگر به جرم اهانت به مقام نبوت»

اسم من صفحه به صفحه عوض میشود.
دیدگاه من در مورد مقاله:
اول:
“هر انسان دارای حداقل شعور متوجه است که در اینجا توده کارگر عاصی زندگی می کند. مشتی کارگر نفرین شده مقیم آلونک ها هستند و همه وجودشان خشم و قهر و نفرت علیه استثمار، سرمایه دار، دولت سرمایه و اسلام سرمایه داری است. ”
اگر این حقیقت داشت، الان انقلاب کمونیستی میشد. اکثریت توده های کارگر در ایران از سرمایه داری چیزی نمیدانند، به همین علت، نوع و روش شورشها و اعتصابات آنها بیان ضد سرمایه داری و پروکمونیستی ندارد. سیستم سلطه، تحت سلطه را شورشی میکند، اما تحت سلطه الزاما دانش به منافع اصلی اش ندارد و نمیداند سیستم سلطه چه عمقی دارد.
دوم:
بسیاری از اعدامها اعدام رقیبهای سرمایه دار است و یا هواداران آنها و الزاما برای حفظ سرمایه داری نیست بلکه برای حفظ حاکمیت سرمایه داری تحت کنترل خود است. نمیتوان همه چیز را با “سرمایه” توضیح داد، اما همه اعمال در چهارچوب نظام سلطه و تناقضات درونی آن صورت میگیرد که یکی از آنها و مهمترین آن، نظام بردگی مزدی است.

پیشنهاد میکنم که نویسندگان اسم زیر مقاله هایشان نگذارند. اگر خواستید در موردش بحث میکنیم.
اگر نظرم را عوض کنم، خوشحال می شوم، چون چیز جدیدی یاد گرفته ام.

دیدگاه‌ها غیرفعالند.