بنگلادش تا کمی قبل توسط سازمان ملل سرمایه، جزو کشورهای با رشد کم ( سرمایه داری) طبقه بندی شده بود. کشوریست که بیشترین و سریع ترین رشد اقتصادی را در منطقه آسیا- پاسیفیک دارد، رشد تولید ناخالص ۵،۴ درصد حتی در سال ۲۰۲۰ ، سال بدترین بحران های بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی از بعد از جنگ دوم جهانی. از سال 2016 سرمایه اجتماعی بنگلادش پس از چین مقام دوم تولید پوشاک را به خود اختصاص داده و هم اکنون دومین صادر کننده بزرگ پوشاک جهان است. طبق گزارش بانک جهانی سرمایه تولید ناخالص داخلی بنگلادش طی 42 سال (1972 تا 2014) 28 برابر شده و در این سال به رقم 174 میلیارد دلار رسیده است. این رشد اقتصادی و تولید انبوه ارزش های اضافی توسط بیش از صد میلیون کارگر بنگلادشی بهیچ وجه به معنی شرایط بهتر زندگی کارگران نبوده، توده های کارگر بنگلادش را فقیرتر نموده و به غیر از سرمایه کشورهای “پیشرفته”، سرمایه داران محلی را هم پروارتر می نماید. صاحبان زارا، اچ اند ام، پریمارک، بنتون و غیره، بیشترین بخش ارزش اضافی تولید شده توسط کارگران حوزه پوشاک پیش ریز سرمایه را تصاحب می کنند. ۸۰ درصد کارگران این بخش را زنان تشکیل می دهند و دستمزد ماهانه شان کمتر از ۱۰۰ یورو در ماه است. بخش دیگری از این ارزش تولید شده به سرمایه داران محلی می رسد که  بهره کشی را سازمان دهی می کنند.

در دوران پاندمی، حداقل یک چهارم  این کارگران (بیشتر از یک میلیون)، بدنبال سقوط شدید صادرات، برای چندین ماه اخراج شدند که موجب فقر و فلاکت بیشتر آنان و خانواده هاشان شد.

در منطقه داکا و در شهر های دیگر، جایی که این صنایع متمرکز هستند، به مدت ۶ ماه هزاران کارگر در صف بسته کمک های غذایی که توسط سندیکاها و یا سازمان های خیریه دیگری سازماندهی شده بود چشم براه این کمک ها و صدقه ها انتظار می کشیدند.

علاوه بر دستمزدهای بسیار پایین، از علت های دیگر که سرمایه خارجی را به بنگلادش جلب می کند خیل عظیم نیروی کار جوان (با سن متوسط  ۲۷ سال) بیکار پشت درب کارخانه ها، توده عظیم و رو به افزایش زنان کارگر، تبدیل کومه و بیتوته خانواده های کارگری به فابریک های کوچک و به کارگیری نیروی کار زنان و کودکان در آن ها با کمترین هزینه و تسلط مطلق اتحادیه های راست منحطی است که امان هر حرکت خود انگیخته کارگری علیه سرمایه را از آن ها گرفته است. سرمایه داران اعم از داخلی و خارجی در این سکوت مرگ تا هر کجا بخواهند جولان می دهند. کارگران بنگلادش بطور عموم در شرایط بغایت غیرانسانی، شدت کار بالا و محیط کار آلوده به انواع آلاینده های کشنده مجبور به تولید هر چه انبوه تر سود و انباشت سرمایه اند و در این بین محیط کار و موضوع کار کارگران حوزه های تولید پوشاک از این هم اسفناکتر است. در روند تولید پارچه و پوشاک برای هر کیلو گرم لباس چند کیلوگرم مواد شیمیایی بکار می رود. عوارض این مواد بر کارگران نظیر ناراحتی کبد، گواتر و اختلال در سوخت وساز بدن، تغییرات هورمونی، نازایی باقی ماندن آن ها و نظایر آنها است. پارچه ها در هنگام تولید و ترانسپورت با آنتی باکتری ها ضدعفونی می شوند تا هم بوی خوش دهند و هم سالم به بازار برسند. این شرایط جهنمی کارگران حوزه پوشاک سرمایه است. آن چه کارگران بنگلادشی طی دهه ها برای سرمایه داران سود تولید کرده اند، و «رشد قوی اقتصادی» نامیده می شود، برای خانواده های آن ها جز فقر، بی داروئی و مرگ و میر نداشته، طوری که مرگ و میر کودکان هم چنان بالاست، نرخ مرگ و میر کودکان ۲۱،۶ در هزار و کودکان تا ۵ سال۲۶،۱ در هزار است. سرمایه داران، کارگزاران اتحادیه ای، احزاب رنگارنگ و سازمان های بین المللی نظیر سازمان ملل سرمایه، این توهم را در کارگران جا انداخته اند که علت وضعیت کنونی طبقه کارگر نه در ذات نظم سرمایه، نه در رابطه ای که ما کارگران را از کارمان بیگانه می سازد و نه در کار مزدی بلکه در سوء مدیریت و عدم  سرمایه گذاری داخلی و خارجی و خلاصه در کمبود سرمایه است، تا جایی که در برخی اعتصابات و اعتراضات در کارخانه ها و محیط های کار، کارگران خواستار سرمایه گذاری بیشتر و رفع سوء مدیریت یا دولتی سازی می شوند. ولی این توهمی بیش نیست، در آمریکا، اروپا، چین و غیره  با رشد اقتصادی و مدیریت مدرن و کار آمد، وضع طبقه ما همین است!. ما خالق همه ثروت تولید شده در دنیا هستیم، نیروی کار ماست که آن را می آفریند و تولید ارزش می کند و از ما با کارآمد ترین روش ها ربوده می شود. عناوین سازمان های بین المللی سرمایه در تقسیم بندی جهان نیز به سرمایه داری پیشرفته و کمتر پیشرفته، فقط به این منظور ساخته و پرداخته شده اند که توده های کارگر را با این توهم بفریبند که اگر سرمایه اجتماعی یک کشور بیشتر رشد کند وضع طبقه کارگر نیز بهتر می گردد. شعور طبقاتى سرمایه داران، مدیران سرمایه و دولت آن ها همواره در پروسه بازتوليد رابطه خريد و فروش‏ نيروى كار سيماى واقعى خود را ظاهر مى سازد. مدیران سرمایه به محض این که پروسه انباشت سرمایه دچار کوچکترین اخلال می گردد فرمان به هجوم حداقل ها و دستمزد نازل کارگران می دهند، و از طرف دیگر بساط صدقه، کمک های غذایی و از این قبیل سفره های توهم انسان دوستی پهن می کنند. آن ها همواره آن می کنند که سرمایه به آن ها امر می کند، وظیفه مدیران سرمایه هیچگاه صیانت از دستمزدها، بیکاری و فقر و گرسنگی ما و شرایط کار ما نیست. ما کارگران، تولید کنندگان ثروت و سرمایه جامعه هستیم و رفاه اجتماعی و زندگی شایسته حق مسلم ماست. همین ما کارگرانیم که می بایست با تکیه بر قدرت جمعی طبقاتی خود جلو سرمایه داران به ایستیم برای زندگی بهتر مبارزه کنیم، اعتصاب کنیم و شرایط زندگی خود را تغییر دهیم، ممکن است شکست بخوریم و گاهی هم موفق شویم، این نیاز روزمره زندگی ماست، باید آگاه باشیم که تا زمانی این نظم بر قرار است ما برده مزدی بیش نیستیم. برای دستیابی به یک زندگی انسانی، به صورت یک طبقه متحد با بر پا کردن شوراهای خود برای محو نظم و مناسبات سرمایه داری و لغو کار مزدی و بر چیدن هر نوع دولت بالای سر، اداره شورایی جامعه را به دست گیریم.

نویسنده: سیامک