طبقه سرمایه دار، متفکران و سیاستمداران سینه چاک نظام سرمایه داری، از دیندار و بی دین، چپ و راست، سلطنت طلب و جمهوریخواه و از هر نوع و قماشی، همگی، هم رأی و هم نظرند که کارگران به شرطی می توانند به خوشبختی و رفاه دست یابند که سرمایه بومی و داخلی به آنچنان سطحی از سودآوری دست پیدا کند که بتواند در رقابت با سرمایه داری سایر کشورها نقش قدرتمندی بیابد!! در نزد اینان ستون، محور و «روزی رسان» جامعه، سرمایه است!!

اما سرمایه داری با فقر و محرومیت، تخریب محیط زیست، تبعیضات جنسی، قومی و عقیدتی، خفقان و سرکوب سرپا است، در نتیجه برای خلاصی از فجایع این نظام، دخیل بستن به نهادها، به مجلس و به قوانین همین نظام! پوچ و بی حاصل است. رفاه و آزادی نسبی کارگران در بعضی کشورها محصول طبیعی این نظام نبوده و با مبارزه علیه سرمایه داری حاصل شده است. از سوی دیگر راهکار سرنگونی طلبی نیز اگر بدون محتوای ضد سرمایه داری باشد گمراهه ای فاجعه بار است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی از «برانداز» تا « قانون مدار»، سعی دارند همه کاسه کوزه ها را بر سر ایدئولوژیک بودن حکومت، بی سوادی، فساد و رانتخواری حاکمان بشکنند تا مبادا کارگران ریشه بد بختی خود را سرمایه داری بدانند و خیال ضدیت با سرمایه در سر بپرورند.

اگر زنان خانه­دار، کارگران شاغل، بازنشسته، بیکار، معلم، کارمند، پرستار، راننده و دستفروش، دست در دست هم گذاریم و شوراهای ضد سرمایه­داری خود را به هم پیوند زنیم می توانیم در مبارزات جاری برای ارتقا رفاه و معاش، رفع تبعیضات و کسب حقوق اجتماعی پیش رویم تا سرانجام آنچنان قدرتمند شویم که اختیار تعیین سرنوشت کار و تولید و زندگی خود را از سلطه سرمایه رها کنیم و خود به دست گیریم.