“جنبش شورائی”

طبیعتِ کار، زندگی و مبارزه کارگران

طبیعی‌ترین شکل متشکل شدن کارگران

یگانه‌ شیوه سازمانیابی سرمایه‌ ستیز کارگران

نیروی جامعه‌گردانی سوسیالیستی الغا بردگی مزدی

افراد زیادی از طبقه ما، در درون جنبش جاری ما، تحت تأثیر آموزش‌هائی که توسط سرمایه در شعور آنان کشت گردیده است، می‌گویند که: کارگران قادر به داشتن جنبش شورایی نیستند!! شورا تشکل دوران قیام است!! شورا باید توسط حزب رهبری گردد!! ما باید دنبال حق ساختن سندیکا باشیم!! باید از حق اعتصاب برخوردار شویم!! باید تشکلی برای چانه‌زدن با سرمایه‌داران بسازیم!! برای نجات خود باید پشت سر احزاب و رهبران حزبی صف بندیم!! این‌ها حرف‌های جماعتی کارگر در درون طبقه و جنبش ما است، اما زمین و زمان زندگی، هستی اجتماعی و تاریخ مبارزه طبقاتی ما دقیقا ضد این‌ها را می‌گوید. کل گفته‌های بالا تراوشات نیازهای سرمایه، افکار طبقه سرمایه‌دار و سلاح نظام بردگی مزدی برای سلاخی شعور و درهم کوبیدن پروسه کارزار ضد سرمایه‌داری ما است. جنبش ما در زمان نطفه‌بندی و نخستین گام‌های ظهور، در هفت قرن پیش، راه ابراز وجود شورائی را پیموده است، شبه شورائی پیکار کرده است. شبه شورائی متشکل شده است، شورائی شیپور مرگ سرمایه‌داری را به صدا درآورده است. این را تاریخ زندگی و مبارزه طبقاتی ما در برگ، برگ خود فریاد می‌زند. سندیکاسازی را سرمایه‌داران، نمایندگان فکری طبقه سرمایه‌دار و کارگرانی که سر سرمایه بر تن داشته‌اند پیش پای ما قرار داده‌اند. حزب به عنوان ساز و کار بخش‌هایی از بورژوازی با هدف جایگزینی شکلی از برنامه‌ریزی اقتصاد و سیاست سرمایه‌داری با شکل دیگر آن، بر جنبش ما تحمیل شده است. این را هم دقیقا تاریخ نظام بردگی مزدی و تاریخ مبارزه طبقاتی ما می‌گوید.

سؤال بنیادی ما از تمامی آحاد هم‌زنجیران این است که آیه منحوس «کارگران قادر به برپائی شوراها و جنبش شورایی سرمایه ستیز نیستند»!! از کجا، از کدامین آسمان نازل گردیده است؟! چرا و به چه دلیل ما نمی‌توانیم شورائی، ضد سرمایه‌داری و سراسری متشکل شویم؟! برای لحظه‌ای به کارنامه صد ساله طبقه خود در جامعه خودمان نگاه کنیم. در قیاس با غالب جوامع سرمایه‌داری جهان، بیشترین شمار اعتصابات را داشته‌ایم، درست در حالی که «حق اعتصاب» نداشته‌ایم. برای سازمانیابی این شمار کم‌نظیر اعتصابات به هیچ سندیکا و اتحادیه‌ای آویزان نبوده‌ایم. کل این اعتصابات را با روابط خودجوش شبه شورائی آغاز کرده‌ایم، شبه شورائی ادامه داده‌ایم و شبه شورائی در دوره‌هایی به پیروزی‌های بزرگ رسانده‌ایم. شورا نیازمند نام و عنوان و بیرق و اسم و رسم نیست، هر کجا که ما زیر فشار شدت استثمار و بی‌حقوقی‌ها و جنایات سرمایه‌داری دست در دست هم می‌گذاریم، به قدرت همه آحاد خود اتکا می‌کنیم، این قدرت را در نظم سرمایه دفن نمی‌کنیم، آن را به دار مبارزه قانونی نمی‌آویزیم، تعیین فراز و فرود و آغاز و پایان یا انجام و تعطیل آن را به مشتی سندیکاچی و حزب‌نشین بالای سر خود محول نمی‌سازیم، هر گاه و هر کجا که چنین نموده‌ایم، شکلی، ولو شکل کاملا نطفه‌ای سازمانیابی شورائی پیکار را به نمایش نهاده‌ایم. در فاصله سال‌های 1352 تا 1355 با اعتصابات عظیم پرشمارِ مبتنی بر روابط شبه شورائی، سطح دستمزدها را از 3 و 5 تومان به 25، 30 تا 70 تومان در روز افزایش دادیم و سرمایه‌داران و دولت آنها را مجبور به قبول کل این افزایش‌ها کردیم. در تمامی دهه 50 خورشیدی با همین روابط خودجوش شبه شورائی یا نطفه شوراسازی، جنبش عظیم خانه‌سازی و تهیه مسکن را در نواحی اطراف تهران و غالب مراکز استان‌ها راه انداختیم. با سلاح همین همبستگی‌ها و هم‌رزمی‌های آمیخته با نطفه‌بندی شورایی، خونبارترین و وحشیانه‌ترین تهاجمات نظامی و پلیسی رژیم درنده شاه را در هم شکستیم و بر بام این پیروزی‌ها ده‌ها شهرک بزرگ کارگری پدید آوردیم. در طول 40 سال اخیر، در دوران حاکمیت دولت اسلامی سرمایه نیز کارنامه پیکار ما سرشار از این نمونه‌ها است. به همین چند سال اخیر نظر اندازیم. خیزش پرشور و شکوهمند دیماه 96 و98 را بر فراز همین هم‌پیوندی‌های شبه شورائی و دارای بیشترین ظرفیت شوراسازی به خیابان‌ها آوردیم، طوفان به راه انداختیم و بخش‌های مختلف حاکمیت بورژوازی را اسیر وحشت ساختیم. کارگران هپکو نه با صدور حکم این سندیکا یا آن حزب، بلکه صرفا درارتباطات خودپوی شبه شورائی خود به دنبال روزها و هفته‌ها اعتصاب، دست به کار اختلال و انسداد خط‌آهن سراسری سرمایه‌داری گردیدند، ابتکاری که چند روز بعد توسط کارگران معترض راه‌آهن در غالب شهرهای ایران به طور همزمان به کار گرفته شد و طبقه سرمایه‌دار و دولتش را به ورطه تلاطم و سراسیمگی انداخت. کمی این طرف‌تر هم‌زنجیران راننده ما دقیقا با استمداد از همین ظرفیت و توان خودجوش شبه شورائی ذاتی جنبش خویش، شبکه حمل و نقل سرمایه را در وسیع‌ترین سطح از کار انداختند. خوب به این نکته توجه کنیم. ما در همین جهنم وحشت سرمایه‌داری ایران صد سال است که این کارها را بدون داشتن حق اعتصاب، حق تشکل یا سندیکای بالای سر خویش در وسیع‌ترین سطح و بیش ازغالب جاهای دیگر انجام داده‌ایم. همه این‌ها با رساترین صداها فریاد می‌زنند که شورائی جوشیدن، شورائی متحد شدن، شورائی جنگیدن، شورایی متشکل گردیدن و بالاخره برپائی یک جنبش نیرومند شورائی سراسری ضد سرمایه‌داری مطلقا غیرممکن نیست. آنان که در این صد سال زمین و زمان را از تقاضای حق اعتصاب، حق تشکل، حق ساختن سندیکا و حزب پر کرده و به هم دوخته‌اند، هیچ میزان به هیچ کدام نرسیده‌اند. «عرض خود برده و زحمت ما داشته‌اند» اما ما کارگران با همین روابط خودجوش شبه شورائی دارای ظرفیت شوراسازی، کل این صد سال را مالامال از اعتصاب، مبارزه، قیام، شورش و سرنگونی ساخته‌ایم.

دوستان! رفقا! هم‌رنجان! هم‌زنجیران!

این عمیقا دروغ است که ما نمی‌توانیم شورائی و ضدسرمایه‌داری متشکل شویم!! ما همه این کارها را بسیار خوب می‌توانیم انجام دهیم و تاریخ زندگی و مبارزه ما گواه بارز این توانستن است. اما معضل واقعی و مرگبار ما این است که همواره چنین پنداشته‌ایم که جوشش خودپوی شبه شورائی ما برای یک اعتصاب است و بس!! در پایان اعتصاب به جای تلاش پیگیر و مستمر برای ارتقا این مراودات روئیده از شرائط کار و استثمار و زندگی واحد، به جای مبارزه برای بسط این ارتباطات به شوراهای بادوام، به جای توسعه این هم‌رزمی‌های شبه شورائی سرمایه ستیز به همبستگی‌های شورائی استخواندار طبقاتی ضدسرمایه‌داری، آری به جای این کارها یکراست حکم به تعطیل همه چیز داده‌ایم!! هر سنگی را که بر روی سنگ نهاده‌ایم از هم پاشیده و تسلیم طوفان حوادث نموده‌ایم!! انگار به پایان راه مبارزه رسیده‌ایم!!! انگار که فشار استثمار و بربریت و درندگی سرمایه را برای همیشه از سر خود رفع کرده‌ایم!! انگار که دیگر اعتصابی در پیش نیست!! معضل اساسی ما این است و تمنا و تقاضای صمیمانه طبقاتی ما از همه شما این است که بر روی همین مشکل درنگ کنیم. این مشکل به طور قطع قابل رفع است و هر میزان بهبود در شرایط کار و استثمار و زندگی ما و هر مقدار موفقیت در پروسه کارزار طبقه ما برای رهائی خود و رهائی بشر در گرو این درنگ جدی است.

دوستان! رفقا! هم‌رنجان! هم‌زنجیران!

سرمایه از همه راه‌ها، با تمامی سلاح‌های اقتصادی و سیاسی و فکری و فرهنگی و ایدئولوژیکش، توسط همه احزاب و سازمان‌هایش، با استفاده از خیل عظیم اندیشمندان، سیاست‌پردازان، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، فیلسوفان‌اش و به خصوص به کمک رفرمیسم درون جنبش جاری کارگری، به ما، القا کرده است که نباید دنبال انجام این کارها و پیگیر به ثمر رساندن این تلاش‌ها باشیم. این سموم مرگبار را به شعور ما تزریق کرده است که بردگی مزدی سرنوشت ابدی ماست، که هر مقدار بهبود زندگی ما در گرو تحمل استثمار سرمایه‌داری است، که اگر اعتراضی داریم باید راه چانه‌زنی پیش گیریم. که اگر دامنه اعتراضاتمان گسترده است باید شکلی از سرمایه‌داری را جایگزین شکل دیگر آن کنیم، که برای این کارها باید به سندیکا و حزب دخیل بندیم، که شورا را ظرف مبارزه روزهای قیام دانیم، که شوراها را حوزه سربازگیری احزاب پنداریم، که شورا را به حزب آویزیم. این‌ها همه و همه تئوری‌ها، اندیشه‌ها، راه‌حلها و راهبردهایی است که بخش‌های مختلف ارتجاع بورژوازی از حاکم تا اپوزیسیون، چپ تا راست، زیر بیرق‌های گوناگون به شناخت و شعور ما تزریق کرده‌اند و تلاش و پیکار ما برای ارتقاء همبستگی‌های شبه شورائی و حامل نطفه‌های بالنده شوراسازی به برپائی یک جنبش شورائی ضدسرمایه‌داری را سد ساخته‌اند.

دوستان! رفقا! هم‌رنجان! هم‌زنجیران!

اگر مدت‌هاست که وضع معیشت و حداقل امکانات زندگی ما 5 میلیارد سکنه کارگر روی زمین هر روز از روز پیش وخیم‌تر می‌گردد. اگر یک و نیم میلیارد نفر از توده‌های طبقه ما هر روز در میان شعله‌های بی‌داروئی و بی‌درمانی می‌سوزند و خاکستر می‌شوند. اگر یک و نیم میلیارد نفر هیچ دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی ندارند، اگر همین لحظه حاضر 69 میلیون نفوس طبقه ما در جهان، فقط زیر بمباران‌ها، زیر باران بمب‌های خوشه‌ای، میکربی و شیمیائی، خانه و کاشانه خود را از دست داده و آواره کشورها یا طعمه ماهی‌های دریا هستند، اگر 4 میلیارد آحاد طبقه ما نان خالی روزمره خود را ندارند، اگر شمار کارتن‌خوابان و گورخوابان هر روز به صورت انفجارآمیزی افزون‌تر می‌شود، اگر فحشا و اعتیاد سراسر زندگی ما 5 میلیارد انسان کارگر را در خود بلعیده است، اگر هر عربده ترامپ، هر یاوه نتانیاهو، هر نعره هر کدام از حاکمان جمهوری اسلامی یا هر آروغ هر دولتمرد دژخیم سرمایه جهانی، برای کاهش 30 درصدی و 40 درصدی بهای واقعی نیروی کار ما کافی است، آری همه اینها به خاطر آن است که از سنگر واقعی پیکار ضدسرمایه‌داری خود، از کارزار همیشگی برای برپائی جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه‌داری طبقه خود، دور و دورتر‌ شده‌ایم. سرمایه‌داری، سرمایه‌داران و بخش‌های مختلف ارتجاع بورژوازی در این کار موفق شده‌اند و ما را به ورطه شکستی هولناک سوق داده‌اند. دو راه بیشتر در پیش روی نداریم. گذشته سیاه قرن بیستمی خود را ادامه دهیم و شاهد روند وخیم‌تر شدن لحظه به لحظه شرایط کار و استثمار و زندگی خود و نسل‌های بعدی خود، بربریت هر چه یکه‌تازتر سرمایه و درندگی هر چه بیشتر دولتهای سرمایه‌داری باشیم. راه دوم، پاکسازی کل سمومی است که رویکردهای مختلف درون طبقه سرمایه‌دار برای شستشوی مغزی ما، به جنبش طبقاتی ما تزریق نموده‌اند. باید باور کنیم، باور کنیم و باز هم باور کنیم که شوراسازی و برپائی نیرومندترین جنبش شورائی سراسری ضدسرمایه‌داری طبیعت زندگی و کار و پیکار ما، طبیعی‌ترین شکل سازمانیابی مبارزه طبقاتی ما، یگانه ظرف پیکار سرمایه ستیزی استخواندار طبقه ما، تجلی قدرت طبقاتی سازمان یافته ضد بردگی مزدی ما و نیروی استوار جامعه‌گردانی سوسیالیستی شورائی لغو کار مزدی ما پس از به زیر کشیدن قدرت سیاسی سرمایه است. باید برای همیشه خیال آویزان بودن به هر دار و دسته و حزب و سندیکا و هر نیروی بالای سر خویش را از پیکره جنبش خود پاک کنیم. بیائید بر سینه کل بورژوازی و رفرمیسم منحط درون و حاشیه جنبش جاری خود دست رد کوبیم. بیائید بر روی این مسأله به عنوان حیاتی‌ترین، مبرم‌ترین، فوری‌ترین، تعیین‌کننده‌ترین و سرنوشت‌سازترین موضوع همیشه مطرح جنبش خویش درنگ کنیم، حرف ما این است که راه افتیم و شورائی متشکل گردیم، بیائید شدن و نشدن این راه چاره را به آزمون ایستیم، بیائید دست به دست هم دهیم و یک جنبش سراسری شورائی ضد سرمایه‌داری برپای داریم.

کارگران ضد سرمایه‌داری