پنج سال است که اعتراضات کارگری ایران و تقابل کارگران با سرمایه داران و دولت آن ها را بصورت مدون و مکتوب جمع آوری می کنیم و هر از گاهی بصورت گزارش یک ماهه، سه ماهه و سالیانه نقد و منتشر می کنیم. در طول این مدت هرگز تعداد اعتصابات یک ماه تا به این حد نادر نبوده است. علت از دو جهت روشن است. یکی این که از تعداد مراکز کار و تولید تا حد متعارف و از تعداد کارگران بسیار کاسته شده و تعداد کارگران بیکارشده، در معرض بیکاری و تهدید به بیکار کردن ها افزوده شده است. دیگر این که اکثر کارگران واحدهایی که دست به اعتصاب می زدند بعلت بی نتیجه و کم نتیجه بودن این اقدام بزرگ که انرژی و توان زیادی از آن ها را می گیرد، دیگر امید زیادی به موفقیت این اقدام ندارند. واضح است که اقدام به اعتصاب اولین قدمی نیست که بر می دارند. اغلب اوقات همین کارگران مانند میلیون ها هم زنجیر دیگر خود در نقطه، نقطه جهنم سرمایه داری ایران ماه ها علیه انواع اجحافات سرمایه و دولت آن ها مطابق معمول در حال اعتراض بوده اند. فریاد گرسنگی سر داده اند، خشم و قهر خود را نسبت به جنایات و درندگی های سرمایه داران و دولت اسلامی سرمایه ابراز داشته اند. کارگران تمامی این راهها را رفته و همه کارها را انجام داده اند و بالاخره بعد از مدتی طولانی و یا کوتاه به این نتیجه رسیده اند که باید چرخ تولید را از کار انداخت. اما هیچ یک این ها علت اصلی کاهش اعتصابات و اعتراضات و بی فروغی و یاس حاکم بر آن ها نیست. علل را باید در خودمان جستجو کنیم. ما صدای کارگران معترض در شهرها را می شنویم که از فاجعه قراردادهای سفید امضاء می گویند. عصیان کارگران حوزه های مختلف پیش ریز سرمایه را می شنویم و هر روز شاهد اعتراض کارگران دهها مؤسسه و کارخانه دیگریم که فریاد علیه تعویق طولانی مدت پرداخت مزدها را به سقف آسمان می کوبند. فریاد فقر و گرسنگی کارگران بیکار همواره در گوشمان طنین می افکند که هر آن نوبت ما است. با وجودی که همه ما کارگریم، آحاد طبقه کارگر، جمعیتهای بزرگ و کوچک کارگری هستیم و ریشه بدبختی های همگی ما در وجود سرمایه داری، در حاکمیت سرمایه است. این که همگی توسط فاشیسم اسلامی سرمایه سرکوب می شویم، همه در حال اعتراضیم، هیچ کدام هیچ چیز برای از دست دادن نداریم، این مشترکات ما تمامی فضای زندگی را پر کرده است اما در طوفان همه این اشتراک ها، تنها، زبون و فاقد قدرتیم. مجرد اعتراض، اعتصاب و تظاهرات و خروش خشم کافی نیست. در همین ماه بهمن، 148 اعتراض کارگری انجام گرفته است. بنابراین کمبود اساسی، تعداد اندک حرکت اعتصابی و اعتراضی ما کارگران نیست بلکه این است که به جای اینکه با حمایت یکدیگردست به اقدام مشترکی بزنیم هر گروهی و هر واحدی از تولید جداگانه و ضربه پذیر، غیر متشکل و پراکنده عمل می کنیم. اگر اعتراضات ما به همصدائی در خواستها، پشتیبانی بخشهای مختلف طبقه کارگر از مبارزات هم، جرقه اتکاء رادیکال به قدرت طبقاتی خود، گسترش اعتراضات و اعتصابات به شهرها و تبدیل آنها به خیزش سراسری و جهتگیری برای سازمانیابی شورائی ضد سرمایه داری نیانجامد حتی در دستیابی به خواست های روز خود نیز به پیشرفتی دست نخواهیم یافت.

Ingen bildebeskrivelse er tilgjengelig.
ابراهیم پاینده – بهمن ۱۳۹۹