توضیح: رضا شهابی فعال کارگری سندیکالیست ایرانی، اخیرا به دعوت اتحادیه « ث – ژ – ت » فرانسه با زعما و صدرنشینان این اتحادیه دیدار کرد. او در تیرماه سال پیش نیز همراه داود رضوی فعال سندیکالیست دیگر، نوع همین ملاقات و گفتگوها را با اتحادیه های «کارگری» اروپا و به بیان دقیق تر عوامل کفن و دفن جنبش کارگری در گورستان نظم سرمایه داری داشت. مطلب زیر را ما در آن زمان و به مناسبت آن گردهمائی منتشر کردیم و اینک به مناسبت دیدار مجدد وی عین همان متن را بازنشر می کنیم.

راست های بی ارزش و دروغ های عظیم.

دو تن از نمایندگان سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران پس از یک دیدار چند روزه با رؤسای اتحادیه‌های کارگری اروپا گزارشی تهیه و منتشر نموده اند. این گزارش حاوی راست‌ها و دروغها است. راست‌های بی ارزش و دروغهای عظیم و گمراه ساز. رضا شهابی و داود رضوی راست می‌گویند که به دعوت صدرنشینان 5 اتحادیه کارگری فرانسه راهی اروپا شده اند. در این سفر با مالکان، حاکمان و فرمان فرمایان، نهادهای موسوم به «تشکل‌های کارگری»!! دیدار کرده اند، در معیت این صاحبان قدرت، سرمایه و جلال، در اجلاس سازمان جهانی کار حضور یافته اند، به ملاقات اعضای هیأت رئیسه این سازمان رفته اند، در این دیدارها و نشستها از بی سندیکائی غم انگیز کارگران ایران گفته اند!!، از رفتار دولت اسلامی علیه سندیکاسازان شکایت نموده اند، از اینکه رژیم حاکم، راه ورود سندیکالیست هایی مانند آنان به سازمان جهانی کار را سد کرده است به دادخواهی برخاسته اند. توضیح داده اند که عناصر اعزام شده از سوی جمهوری اسلامی به نشست ILO نمایندگان واقعی کارگران نیستند و باید جای خود را به افرادی دیگر بسپارند!! یا مسائل دیگری که در این سفر، در ممالک مختلف، با رؤسای اتحادیه‌ها و سازمان جهانی کار، سران اتحادیه بین المللی حمل و نقل یا سایر مجامع سندیکالیستی اروپا در میان نهاده اند. تا اینجای گزارش نمایندگان سندیکای شرکت واحد همه راست و بسیار هم راست هستند. اما در پشت این راست ها، این تفاخرها و رسالت فروشی ها، کوهساری عظیم از جعل، دروغ و گمراهه پردازی پنهانست. سندیکالیست‌ها از دیدار افتخارآمیز خود با رؤسای عالیجاه اتحادیه ها، ILO و مجامع اتحادیه ای اروپا می‌گویند!! اما در باره نقش، تاریخ، پیشینه و فلسفه وجودی این اختاپوس‌ها کلامی به زبان نمی‌آرند. بر کارنامه سیاه مالامال از کارگرستیزی آنها پرده می‌اندازند، رسالت این دستگاهها در ماندگاری سازی هر چه بیشتر سرمایه‌داری و نقش آنها در تحمیل استثمار، درندگی و توحش سرمایه جهانی بر توده‌های کارگر را از نظرها دور می‌سازند. به کارگران القاء می‌کنند که گویا برای احقاق حقوق آنان بساط شکایت در پیش نهادهای مهم قدرت طبقه کارگر!! پهن کرده اند و در باره اینکه مراجع شکایت آنان، دفن کنندگان پیکار ضد سرمایه‌داری جنبش کارگری بین المللی در گورستان نیازها و انتظارات نظام بردگی مزدی هستند، سکوت می‌کنند. پس ببینیم که ماجرا چیست و در پس آنچه سندیکالیست‌های مهمان اتحادیه‌های کارگری اروپا زیر نام گزارش به توده‌های کارگر ایران منتشر نموده اند چه دروغ‌ها و گمراهه پردازی‌های عظیمی پنهان است.

کل اتحادیه ها، سازمانها و نهادهای میزبان آقایان شهابی و رضوی اجزاء ضروری ساختار قدرت سرمایه و نظام بردگی مزدی و در زمره اثرگذارترین دستگاههای سرکوب سرمایه علیه جنبش کارگری جهانی بوده و هستند. سازمان کار سرمایه، فقط دربرگیرنده پروسه تولید، مبادله، توزیع یا حلقه‌های مختلف زنجیره سامان پذیری سرمایه‌ها نیست. دولت، نهادهای قانونگذاری، ماشین نظم سیاسی، شبکه‌های فراگیر و همه جا حاضر مهندسی افکار، غول‌های رسانه ای، پایگاههای پرعظمت علمی، پژوهشی و تولید راهبرد، سیستم حقوقی، سازمانهای تضمین آموزش، پرورش یا تأمین حداقل سلامتی نیروی کار، شبکه‌های گسترده مدنی و در یک کلام مؤسسات رنگارنگ برنامه ریزی نظم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اطلاعاتی، پلیسی و اجتماعی سرمایه، همه و همه اجزاء پیوسته و ضروری سازمان کار این شیوه تولید هستند. اتحادیه‌های کارگری موجود دنیا نیز همگی از جنس نهادهای حیاتی تشکیل دهنده همین سازمان کار می‌باشند. اینها نیز نقش سلولها و ارگانهای مورد نیاز موجودیت و بقای سرمایه‌داری را بازی می‌کنند. رفرمیسم منحط اتحادیه ای تاریخا و در سراسر عمر نظام بردگی مزدی، ابزار سرکوب قهرآمیز فکری طبقه کارگر جهانی و درهم کوبیدن هر جنب و جوش ضد سرمایه‌داری توده‌های کارگر دنیا بوده است. اتحادیه‌های کارگری اروپا کلا از جمله همه اتحادیه‌های میزبان آقایان رضوی و شهابی، از زمان پیدایش تا حال، برای حفظ بقای سرمایه‌داری و تحمیل وجود انسان ستیزانه این نظام بر کارگران بار رسالتی را بر دوش کشیده اند که اگر نه در صورت اما در سیرت، اگر نه در ظاهر اما در ماهیت، عین همان رسالت ساواک، پلیس، دادستانی ارتش، زندان ها، شکنجه گاهها و دستگاههای سرکوب نظامی رژیم شاه یا کمیته ها، سپاه، ارتش، پلیس، بسیج، گشت‌های ارشاد و بیدادگاههای جمهوری اسلامی بوده است. این حرف مسلما خیلی‌ها و بیشتر از همه سندیکالیستها و احزاب چپ را دچار خشم و عصبانیت خواهد کرد. آنها فریاد خواهند زد که اتحادیه‌ها هر چه باشد دست به کار قتل عام و گلوله باران اعتصابات کارگری نبوده اند!! برای تحقق بسیاری از خواسته‌های کارگران تلاش کرده اند!! و در بهبود شرایط کار و زندگی جمعیت کثیری از طبقه کارگر جهانی ایفای نقش نموده اند!! این ادعاها، بسیار بی پایه و عمیقا فریبکارانه و شیادانه هستند. اگر کارگران اروپا، روزی، از یک حداقل محقر معیشتی و رفاهی برخوردار شدند، نه محصول فعالیت سران اتحادیه‌ها و جنبش اتحادیه ای که مولود مبارزات گسترده و پرشکوه تاریخی توده کارگرعلیه نظام سرمایه‌داری در سال‌ها و دوره‌های پیش از میدانداری رفرمیسم اتحادیه ای بوده است. کارگران جهان از همان روز پیدایش، به حکم شرایط کار و زندگی خود چاره ای جز جنگ مستمرعلیه سرمایه و شیوه تولید سرمایه‌داری نداشتند. این مبارزه جبر زندگی و شرط گریزناپذیر زنده ماندن آنها بود. در آن سوی ماجرا، سرمایه‌داران، نمایندگان فکری، سیاسی و نظریه پرداز بورژوازی، نهادهای حکومتی سرمایه یا حتی دولت‌های پیشاسرمایه‌داری پاسدار منافع مالکان سرمایه، با همه توان و امکانات به سرکوب و در هم کوبیدن این مبارزات پرداختند. این کشتار و اعمال قهر از همان آغاز با دو شکل، سرکوب قهرآمیز فیزیکی و سرکوب قهرآمیز فکری، همراه بوده است. اگر سرکوب فیزیکی تحت شرایطی می‌توانست دچار وقفه یا تغییر سیما گردد، سرکوب فکری در هیچ شرایطی و به هیچ عنوان قابل تقلیل هم نبود. اینکه چرا سرکوب نوع دوم نیز قهرآمیز است پاسخ روشن است. شستشوی مغزی و مهندسی فکر انسانها وحشیانه ترین و جنایتکارانه ترین نوع ممکن سرکوب است. سرکوب فکری، مسخ، انجماد و متحجر نمودن شعور کارگران، هیچ، پوچ، فرودست، زبون و بی تأثیر ساختن آنها، قتل عام قدرت پیکار ضد سرمایه‌داری آنان با هدف استثمار هر چه سبعانه تر طبقه کارگر، جدا سازی هر چه عمیق تر این طبقه از کار، حاصل کار و روند تعیین سرنوشت زندگی خود، ماندگارسازی سرمایه‌داری و جاودانه نمودن بردگی مزدی است. با زندان، شکنجه و اعدام می‌توان روند مبارزه کارگران را کند ساخت اما نمی‌توان سرمایه ستیزی ذاتی آن‌ها را در هم کوبید. سرکوب فکری رسالت قتل عام این سرمایه ستیزی، تعطیل مبارزه طبقاتی و ابدیت بخشیدن به نظام بردگی مزدی را بر عهده می‌گیرد. اینکه چرا طبقه سرمایه‌دار بخشی از دنیا تمرکز برنامه ریزی‌های خود را بر سرکوب فکری و بخشی دیگر روی سرکوب هار فیزیکی قرار داده است موضوعی است که در جاهای دیگر بدان پرداخته ایم و در نوشته کوتاه حاضر، جایی برای بازگوئی آن نیست. به محور اصلی بحث، به نقش اتحادیه‌های کارگری میزبان آقایان رضوی و شهابی در سرکوب فکری و قدرت پیکار ضد سرمایه‌داری توده کارگر دنیا پردازیم. کل کار این تشکلها از آغاز تا امروز آن بوده است و اساسا برای این به وجود آمده اند تا طبقه کارگر را متقاعد سازند که نظام سرمایه‌داری فصل آخر تاریخ زندگی انسان است!! که کارگران هر گونه و هر میزان احتمال یا امکان خلاصی از این جهنم را از سر بیرون کنند. که خیال واهی آرایش و پیرایش این نظام ضد بشری یگانه موضوعی است که می‌توانند به آن اندیشند و با اندیشه آن خود را راضی نگه دارند. این اتحادیه‌ها با اهرم جبر اقتصادی توده کارگر را مجبور به قبول عضویت خود می‌کنند و دولت سرمایه‌داری با همین جبر اقتصادی کارگران را مجبور به عضو شدن در اتحادیه‌ها می‌نماید. بر اساس قانون سرمایه هیچ کارگری در خارج از مدار تصمیم گیری رؤسای اتحادیه ها، حق هیچ نوع اعتراضی علیه هیچ سرمایه‌داری در هیچ زمینه ای ندارد. در رابطه با بهای نیروی کار، زمان اشتغال، داشتن یا نداشتن کار، خسارت ایام بیکاری، غرامت دوران بیماری، مرخصی سالانه یا هر موضوع دیگری، حتی در چهارچوب تمکین کامل به سرمایه‌داری، حتی با انصراف کامل از هر جهتگیری رادیکال طبقاتی و سرمایه ستیز، باز هم به عنوان یک کارگر، به عنوان فردی از طبقه کارگر، به عنوان عضوی از جنبش کارگری، حق هیچ گفت و شنود، مذاکره، انعقاد قرارداد، انتقاد یا اعتراضی دارا نیست. بر اساس مصوبات سران اتحادیه‌ها هیچ عده کارگر در هیچ شرائطی حق دست زدن به اعتصاب، حتی حق اعلام اعتصاب ندارند و اگر چرخ تولید سرمایه را از کار اندازند، اقدام آنان «اعتصاب وحشی» یا عمل وحشیانه به حساب می‌آید!!، اصطلاحی که حتی رژیم‌های درنده سلطنتی و اسلامی سرمایه‌داری هم برای اعتصابات کارگری کمتر به کار گرفته یا می‌گیرند. هر گونه اعتصاب، اعتراض و اجتماع کارگران در محیط کار بدون صدور حکم اتحادیه ها، مستوجب کیفر، تحمل زندان و پرداخت خسارت‌های سنگین است. فراموش نکنیم که احکام این مجازات‌ها را نه بیدادگاههای جنحه و جنایت دولت‌های سرمایه‌داری که مراجع حقوقی و «دادگاههای کار» مورد حمایت مؤکد اتحادیه‌ها اتخاذ و صادر می‌کنند. رفرمیسم اتحادیه ای با کارگران و جنبش کارگری چنین می‌کند اما کل این‌ها مقدمه ای برای اجرای این رسالت است که طبقه کارگر بدون هیچ قید و شرط از مبارزه علیه اساس موجودیت سرمایه‌داری دست بردارد. نظام بردگی مزدی را منزلگاه آخر تاریخ تلقی کند، رابطه خرید و فروش نیروی کار، رابطه جدائی تام و تمام از کار و پروسه تعیین سرنوشت کار و زندگی را نقطه شروع و ختم هستی خویش پندارد و تن دادن به تمامی فقر و فلاکت و آوارگی و جنگ زدگی و سیه روزی‌های سرمایه‌داری را سرنوشت مقدر و محتوم خود به حساب آرد. در مقابل آنچه سرمایه در شش گوشه دنیا بر سر 5 میلیارد همزنجیرش می‌آورد سکوت مطلق اختیار نماید. مرگ 18 کودک طبقه خود در هر یک دقیقه را در زیر فشار بی نانی و گرسنگی و سلاخی معیشت 4 میلیارد نفوس طبقه خویش را حق و قانون مسلم آفرینش داند. بر جنگ افروزی‌های جنایتکارانه دقیقه به دقیقه دولت‌های سرمایه‌داری و خاکستر نمودن میلیون، میلیون کارگران در این جنگها مهر تأیید کوبد.

خطوط عام کارنامه و رسالت اتحادیه‌های میزبان داود رضوی و رضا شهابی نکاتی است که در بالا، در حد قطره ای از اقیانوس به آنها اشاره رفت اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. این اتحادیه‌ها همگی تراست‌های عظیم سرمایه‌داری و مالکان انحصارات غول پیکر صنعتی، بانکی، مالی و تجاری دنیا می‌باشند. شرکای غالب مؤسسات عظیم چند ملیتی جهان سرمایه‌داری هستند. در استثمار طبقه کارگر بین المللی و در ساختار قدرت سرمایه جهانی صاحب سهم بزرگ می‌باشند. سرمایه‌های پیش ریز شده توسط این اتحادیه‌ها در استثمار دختران کارگرشش ساله فیلیپینی، اندونزیایی، ویتنامی، سنگاپوری، بنگالی و فراوان جاهای دیگر و در قتل عام معیشت کارگران این کشورها عین همان کاری را کرده و می‌کنند که سرمایه‌های هر تراست جنایت آفرین سرمایه‌داری در هر دم و بازدم در مناطق گوناگون جهان انجام می‌دهد. این اتحادیه‌ها و کل سازمان ها، نهادها و مؤسسات به اصطلاح «کارگری» دست ساخت سرمایه بین المللی از سازمان جهانی کار تا کنفدراسیون اتحادیه‌های آزاد کارگری، تاریخا دست در دست دولت‌های سرمایه یا قطب‌ها و اردوگاههای قدرت سرمایه‌داری سهم چشمگیری در راه اندازی کودتاها، عروج و سقوط رژیم‌ها یا جایگزینی شکلی از نظم سرمایه‌داری با شکلی دیگر در چهارگوشه دنیای روز داشته اند.

نهادهای میزبان سندیکالیست‌های ایرانی در اروپا این اتحادیه‌ها بوده اند، اما چرا آنها در این شرایط خاص وظیفه این میزبانی را به دوش گرفته اند، خود حدیث دیگری است. با تمامی اختصار گفته شد که رفرمیسم منحط کارگرستیز اتحادیه ای بخشی از ساختار قدرت و نظم سرمایه است. در همین راستا اتحادیه‌های کارگری کشورها در عرصه بین المللی همان را پی می‌گیرند که دولتها یا قطب‌های سرمایه دستور کار خود دارند. در این روزها بازار حفظ برجام توسط توسط چند کشور بالانشین قطب سرمایه‌داری موسوم به اتحادیه اروپا کم یا بیش داغ است. دولت‌های این ممالک در عرصه چانه زنی با رقبا و شرکا برای داشتن سهم بیشتر در اضافه ارزش‌ها و سهم بزرگ تر در ماشین قدرت جهانی سرمایه، دست به کار اجرای سناریوی حفظ برجام هستند و برای این کار به سنگین سازی کفه موافقان خویش در رژیم اسلامی سرمایه‌داری ایران هم نیاز دارند. تحلیل آنها این است که دمیدن در بوق بی صدا و بی خاصیت رفرمیسم اتحادیه ای ایرانی هم می‌تواند بخشی از تلاش لازم برای این سنگین سازی باشد. موضوعیت مهمانی رضوی و شهابی و میزبانی اتحادیه‌ها فراتر از این نیست و جار و جنجال‌های مباهات آمیز و سرفرازانه این دو نفر در آنچه زیر نام گزارش به کارگران منتشر نموده اند علاوه بر فریب توده‌های کارگر قطعا خودفریبی سهمگینی است که از توهم زدگی عمیق سندیکالیستی آنان نشأت می‌گیرد.

کارگران ضد سرمایه‌داری

تیر ماه 1397

شهابی