به محض بیان این حقیقت که باعث و بانی مصیبتهای آوار بر زندگی کارگران، سرمایه­داری است، فریاد سرمایه‌داران و متفکرین این طبقه، به هوا می­رود که در امریکا، کانادا، اروپای غربی و شمالی مزد کارگران بالاست، بیمه درمان و بیکاری هست، امکانات رفاهی و اجتماعی سالمندان و کودکان چشمگیر است. حق تظاهرات و راهپیمائی، آزادی بیان و مطبوعات، حق تشکیل حزب و اتحادیه وجود دارد. جماعت کثیری از کارگران و قربانیان این نظام هم این گفته­ها را تأیید و تکرار می­کنند.

1- کارگران غربی بر میراث جنبش سرمایه ستیز کارگران قرن 19 تکیه دارند. رفاه و آزادی بیشتر آنها هدیه و لطف سرمایه­داری نبوده، حاصل مبارزات و جانفشانی کارگرانی است که افق و هدف مبارزه خود را محو سرمایه­داری قرار داده بودند. آنها با برپایی تشکل”انترناسیونال” با مبارزات متحد خود سراسر اروپا را به لرزه انداخته بودند، انقلاب “کمون پاریس” را در کارنامه داشتند و دور از انتظار نبود که وجود ضدبشری سرمایه را از قاره اروپا پاک سازند. سرمایه­داری در این کشورها از ترس مرگ به عقب نشینی مصلحتی دست زد و به پاره­ای از اصلاحات رضایت داد.

2- اگر کارگران کشورهای پیشرفته از کارگر بنگلادشی، ونزوئلایی، فیلیپینی، برزیلی کمتر به ورطه فقر و فلاکت غلتیده­اند، به این دلیل است که کارگران ممالک اخیر بدبختی­های یکه­تازی سرمایه را بسیار عمیق­تر تحمل نموده­اند. سوءتفاهم نشود سخن بر سر کاهش فشار استثمار بر توده کارگران کشورهای قدرتمند­تر در هیچ دوره­ای، نبوده و نمی باشد، سخن بر سر آن است که اگر در نقطه­ای از این دنیا سرمایه به نرخ استثمار 700 درصدی کارگران به جای 800 درصد رضایت می­دهد، تنها به این خاطر است که نرخ استثمار 1000 درصدی توده­های وسیع کارگران حوزه­های دیگر را 1200 درصد ساخته است.

 3- برای آنکه آثار بشرستیزی سرمایه‌داری را ببینیم باید به زندگی آکنده از رنج، فقر و محنت چند میلیارد کارگر گرسنه اتیوپی، سومالی، هندی، آرژانتینی، ایرانی، همچنین کاهش کارکنان و شمار تخت بیمارستانها و افزایش میزان بیکاران کشورهای اروپای غربی و شمالی نظر انداخت. چند صد میلیون کارگر اروپای غربی و اسکاندیناوی و امریکای شمالی نیز برده نظام سرمایه‌ هستند. چرخ تولید و ارزش افزائی سرمایه جهانی را کل کارگران دنیا به چرخش می­اندازند، آثار و عوارض وجود سرمایه‌داری را هم باید در بند، بند زندگی کارگران همه دنیا مشاهده کرد.

4- در طول قرن 20 کارگران کشورهای غربی توسط سرکوب فکری سندیکاها و بورژوازی”چپ” از مبارزه علیه سرمایه­داری دست برداشتند، به حق رأی و پارلمانتاریسم آویختند و  به داشتن حزب و اتحادیه رضایت دادند. هم اینک که در مقابل تهاجمات سرمایه با خطر بیکاری و کارتن­خوابی مواجهند کاملاً خلع سلاح ­شده­اند. بی­افقی و استیصال این کارگران در مقابل تهاجمات سرمایه علت رواج نژادپرستی، روی­آوری به فاشیسم دینی و ناسیونالیستی، مواد مخدر، الکلیسم و افسردگی است، ادعای خوشبختی کارگران غرب فریبکارانه است.

5- اینکه کارگران کشورهای پیشرفته می­توانند همین سطح معیشت و حقوق اجتماعی روز خود را حفظ کنند نیز عوامفریبی محض است. به این نقطه از جهان سرمایه­داری نظر اندازید. جایی نیست که وضع خورد، خوراک، پوشاک، دارو، درمان، محیط زیست، آموزش و بهداشت کارگرانش هر ماه از ماه پیش بدتر نشده باشد.  طبقه سرمایه‌دار امریکا، اروپای غربی و شمالی در طول تمامی دهه­های اخیر کوبنده­ترین تهاجمات را علیه سطح معاش و امکانات اجتماعی توده­های کارگر این کشورها سازمان داده است. در ایالات متحده، کارگران مانند جوامع آسیائی، افریقائی، هیچ گاه و در هیچ دوره، از هیچ پشتوانه درمانی، رفاهی یا بیمه اجتماعی برخوردار نبوده­اند که مورد یورش قرار گیرد، در غالب این جوامع میزان مزد واقعی یا دسترسی به بهداشت، درمان، آموزش، مهد کودک، تسهیلات مربوط به سالمندان بسیار کاهش یافته است. این تازه هنوز آغاز کار است، طوفان­ بحران جهانی سرمایه­داری این وضعیت را بدتر خواهد ساخت. بیکاری و فلاکت، انهدام طبیعت، سیل و خشکسالی و بی­آبی، بیماریهای ناشی از آلوده سازی محیط زیست، فاشیسم، جنگ­افروزی و  جنایت آفرینی­های سهمگین­تری در راه است.

کارگرانی که هنگام بحث در باره فقر و جنایات جوشیده از سرشت سرمایه به نان و امکانات درمانی هنوز باقی­مانده کارگر نروژی و آلمانی چشم می­دوزند، گره بر باد می­زنند. اگر کارگری در هرگوشه این جهان خواهان رفاه و آزادی است باید نابودی سرمایه­داری، لغو کارمزدی را هدف اعتراضات خود سازد.

نویسنده: ابراهیم زنوز