تهاجم کرونا و کشتار ده ها هزار انسان، دست و پا بسته بودن و درماندگی بشریت را با وحشتزدگی و هراس هولناکی بر همگان آشکار ساخت. همه از اعماق وجود خود بی ارزشی جان و حیات خویش و استیصال و بی ارادگی خود را درک کرده و به چشم می بینند. تمام بحث و گفتگوها، خبررسانی ها و مراودات دنیای مجازی انسانها تکرار دردآور این حکایت و تحلیل و چاره جویی های متعدد و مختلف برای خلاصی از این وضعیت است. یکی از مجادلات این روزها، نقش و جایگاهی است که “علم یا دین” برای رهائی از این بیماری و همچنین مداوای سایر سیه روزی های نوع بشر دارد.

تا انجا که به مذاهب و ادیان مرتبط است این واقعیت آشکار است که متولیان مذاهب سعی دارند تا  نه فقط بی خاصیت بودن دم و دستگاه عظیم مسجد و کلیسا و کنیسه و دعا و نیایش را در مقابله با این بیماری لاپوشانی کنند، بلکه با آویزان سازی هر چه بیشتر انسان ها به این خرافه ها و رمالی ها، آنان را از هر گونه چاره جوئی کارساز و مقدور هم باز دارند، با گناهکار قلمداد کردن انسان های کفر ورزیده به ارزشهای دینی برای خود آبروئی بخرند!!. مذاهب مدرن!! هم همین مضامین را با الفاظی نو تکرار می کنند، گویا تجاوز انسان به طبیعت و ایجاد فرکانسهای منفی توسط بشریت با واکنش نیروهای کهکشانی روبرو شده است!! دست انتقام طبیعت ذیشعور و نیروهای فرازمینی و اصل “از هر دست که بدهی از همان دست می گیری” یا همان “کار ما” دست به کار شده است!! کرونا تاوان سیاهکاریهای بشر گمراه است!! ماجرا در مورد جمهوری اسلامی و خیلی جاهای دیگر از این هم بسیار فراتر است. در اینجاها مذهب از جمله قتاله ترین و فاجعه بارترین سلاحی است که سرمایه داری برای بقای نظام بردگی مزدی علیه توده های کارگر به کار می گیرد و طبیعی است که در رابطه با پاندمی کرونا هم از همین سلاح بهره می جوید.    

از سوی دیگر، ناتوانی و بی خاصیتی مذاهب در مقابله با کرونا، مایه مسرت و خوشنودی “علم باوران” گشته که گویا دوران “پسا کرونا” شاهد دنیایی کمتر مذهبی و با آلودگی های خرافی محدود تری خواهیم بود. آینده را دنیایی می بینند که در آن جایگاه و میزان رتبه بندی اندیشه های غیر دینی ترقی محسوسی خواهد داشت و چه بسا برنده این مسابقه آن ها خواهند بود و این پیروزی بسیار بزرگی خواهد بود!!

رویکرد ضد سرمایه داری کارگران، توسعه علم را وسیله و امکانی برای زندگی انسانی تر و در این مورد خاص، مقابله با پاندمی بسیار مهلک کرونا می بیند. همزمان و به عنوان مکمل ضروری این کلام تأکید و صدها بار تأکید می کند که در جهان سرمایه داری علم اساسا ابزار دست سرمایه برای تولید هر چه انبوه تر سود و افزایش هر چه غول آساتر سرمایه است. علم زیر فشار همین قید سهمگین سرمایه داری قادر به رشد و گسترش خویش، قادر به جهتگیری رادیکال انسانی هم نیست. اما موضوع جدال “علم باوران” منتفی شمردن مبارزه طبقاتی و نقش آفرینی علم در نجات انسان از سیه روزی های آوار بر بشریت است. از منظر اینان دنیای فعلی محصول حکمروایی اندیشه های دینی و خرافات است و با به کرسی نشستن منطق و علم، جهان یکسره آبادان خواهد شد. برای نقد این رویکرد ابتدا باید بر یک نکته بسیار اساسی کمی درنگ کنیم.

مسلم است که انسانها مقدم بر هرچیز و پیش تر از هرچیز باید زنده باشند و زندگی کنند، بخورند و بپوشند و زاد و ولد کنند و نیازهای خود را برآورده سازند. برای این کار باید در تعامل با طبیعت مایحتاج مادی و معنوی خود را مهیا سازند، به عبارت ساده تر می باید به کار و تولید بپردازند. در این بستر و همزمان با این کنش بنیادی است که تفکرات انسان زاییده می شوند و شکل می گیرند. بنابراین اندیشه ها و عقاید و از جمله مذاهب، هرگز به طور مستقل بر روی پای خود نایستاده اند. همه موجودیت و تاریخشان در گرو چیز دیگری است، مخلوق و ثمره درخت زندگی اند. در این راستا، افکار و اندیشه ها یا در خدمت نوع زندگی انسانها یعنی مناسبات اقتصادی و اجتماعی حی و حاضر هستند و یا منتقد و معترض به هستی موجودند.

با این مقدمه باید دید که انسان معاصر، به دنبال سیر تحولات تاریخی، چگونه زندگی می کند و به زندگی ادامه می دهد؟ به عبارت دیگر بستر مناسبات اقتصادی و اجتماعی او چگونه است؟ قضیه بدین گونه است که جماعتی از انسانها( کارگران) برای امرار معاش و زنده ماندن، نیروی کار خود را به جماعتی دیگر (سرمایه داران) می فروشند. در این نظام، سرمایه نیروی کار کارگر را می­خرد، از طریق مصرف این نیرو در روند کار، به ارزش‌های نوینی دست می ­یابد. کل ارزش­های جدید توسط کارگران ( کار زنده) تولید می­شود، وسایل تولید ( کار مرده ) هیچ ارزش تازه­ای پدید نمی­آورند فقط به میزان مصرفشان در جریان کار، ارزش آنها به محصول منتقل می­شود. ارزش‌های نوین حاصل کار کارگران چندین برابر مزد آنهاست که به سرمایه داران تعلق دارد. سرمایه، حاصل این استثمار و کار پرداخت نشده طبقه کارگر است. سرمایه برای اینکه رشد و گسترش یابد، باید فشار استثمار بر کارگران را تا بی نهایت افزایش دهد. در همین راستا، سطح معیشت، رفاه اجتماعی، روند شکل گیری و تحقق نیازهای انسانی کارگر و رشد آزاد جسمی و روحی کارگران را لگدمال می کند. سرمایه با تسلط بر روند کار، کارگران را از دخالتگری درمورد نوع، مقدار، ساعت و شرایط کار، ساقط می سازد. کارگر را به وسیله و ابزار کار بدل می سازد که از تصمیم گیری در مورد کار و محصول کارش جداست. از تسلط بر زندگی و سرنوشت خود محروم و زندگی برایش بیگانه است. سرمایه اساسا با انسان چنین می کند و طبیعی است در این راستا مذهب سلاحی بسیار همگن، مناسب و کارساز در دست سرمایه داران و سرمایه برای سرکوب فکری هر چه وحشیانه تر و دهشت زاتر توده های کارگر است. مارکس در این باره می گوید: «مذهب را انسان می سازد. انسانی که خود را نیافته و یا خویشتن را گم کرده است. مذهب احساس جهانی بی احساس و جان اوضاعی بی جان است. آه انسان ستمدیده و تسلای اوست، خوشبختی خیالی مردمان است». همان چیزی که سرمایه به آن بیشترین نیاز را دارد و از آن عظیم ترین بهره را می گیرد.

تا اینجای بحث باید روشن شده باشد که نقد بر مذهب چه جایگاهی نزد کارگر آگاه دارد. مارکس ادامه می دهد: نقد مذهب خواستی است برای نیکبختی واقعی  مردمان، آغاز نقدی است بر جهانی وارونه که مذهب رایحه معنوی آن است، مبارزه غیر مستقیم با جهان پر مصیبتی است که مذهب هاله تقدس آن است.

از منظر کارگران آگاه، تغییر مناسبات اجتماعی با مبارزه علیه مذهب و ترویج “علم” و اصولا با طرد یک نظریه و جایگزینی آن با یک اندیشه دیگر حاصل نمی شود. ریشه تحولات اجتماعی “مبارزه طبقاتی” علیه مناسبات اقتصادی و اجتماعی و همزمان علیه اندیشه های مدافع نظم موجود است. جهان کنونی ما دنیای سرمایه داری است. مناسباتی که مذهب در آن عصای دست سرمایه برای تحمیق انسانها و قتل عام هر نوع آزادی است. اگر مبارزه علیه مذهب را از مبارزه علیه کار مزدی و سرمایه جدا بدانیم هم نظام سرمایه داری را از تیررس مبارزه طبقاتی توده های کارگر دور می کنیم و هم مذهب را دوام می بخشیم.

واقعیت این است که در مبارزه جاری علیه سرمایه داری در تمام جهان، کارگرانی که حتی اسیر توهمات مذهبی هستند به حکم هستی اجتماعی و طبقاتی خویش با کارگران غیرمذهبی دست در دست هم دارند. در طی این روند اگر کارگران نبرد علیه سرمایه را افق پیکار خود کنند، آنگاه خواهند توانست دولت، قانون، حقوق، عرف، فرهنگ، اخلاق و از جمله مذهب سرمایه را نیز هدف مبارزه سازند. مشکل روز کارگران در ایران هم نه دولت دینی و سر دادن شعار جایگزینی دولت دینی با دولت لائیک بلکه سرمایه و دولت سرمایه داری است که لباس مذهب به تن دارد. برای اینکه دولت دینی محو گردد باید راه مبارزه برای نابودی سرمایه و دولت را پیش گرفت.