“جم” یک دختر 16ساله است. او از میانمار آمده است و از سیزده سالگی در استخر پرورش و آماده سازی میگو، روزی یازده ساعت، در شش روز هفته کار می کند، و با روزانه 300 بات یا هشت یورو خرج خانواده و تحصیل خواهر و برادران کوچکتر خود را در میانمار تامین می کند. مادرش به او افتخار می کند. اما وقتی مادر دور می شود او می گوید که علاقه دارد درس بخواند.

به طور رسمی 168 میلیون کودک در جهان کار می کنند. چرا کودکان کار می کنند و چه گونه پای شان به بازار کار باز شد؟ این تاریخچه ای طولانی و تاریک دارد. زمانی حکومت های فئودال خون انسان ها را بنام رعیت در شیشه می کردند، و همه ی افراد خانواده رعایا را، آن طور که خود می خواستند به کار وا می داشتند، و جلوتر از آن ها در برده داری، هر کودک متولد شده یک نیروی کار بالقوه در فردای نه چندان دور بود. اما سرمایه داری از همه ی تجربیات گذشته سود برد تا نه برده و رعیت، بلکه بردگان مزدی را، برای کسب سود بیش تر، با بهره برداری از پیشرفت های تکنیکی و نتایج تحقیقات روانی- رفتاری و شیوه های علمی، به طور مفرط استثمار کند. کار کودک در این مقوله می گنجد.

انگلس در کتاب “وضع طبقه ی کارگر در انگلستان” در توضیح پرولتاریای معادن در سال 1841، از زبان آمار نشان می دهد که در معادن بریتانیا بجز ایرلند، در مجموع 51485 کارگر مرد و زن زیر بیست سال کار می کنند. معمولا در معادن، کار از 12 سالگی شروع می شد. جالب است که تعداد کارگران زن بالای 20 سال، از کارگران زیر 20 سال کم تر بود. در جائی دیگر می نویسد که ” از 419590 نفر کارگر کارخانه امپراتوری بریتانیا(در سال 1839)، 192887 نفر، یعنی نزدیک به نیمی، کم تر از 18 سال داشتند،…، از جنس مذکر تنها 23 درصد کارگر بزرگسال بودند.” می بینیم که سرمایه داری از همان آغاز رشد صنعتی و به کار گیری ماشین، که کار را ساده کرده بود، به کار کودکان توجه خاص نشان می داد. مارکس چرائی و چگونگی این علاقه را ضمن آن که کار کودک را گرفتن “جای بازی های کودکانه ” می خواند، توضیح می دهد که: ” ارزش نیروی کار تنها برای تامین زندگی انفرادی یک کارگر بزرگسال تعین نمی شود، بلکه منوط به زمان کار ضروری، برای تامین خانواده ی کارگری نیز هست. ماشین با کشاندن همه ی افراد خانواده به بازار کار، دست مزد مرد را، بین کل خانواده اش تقسیم می کند، به این طریق نیروی کار را گسترش می دهد و به جای یک نفر چهار نفر را به کار می گیرد{کارگر+ همسرش+ دو کودک که در مجموع مزد آن ها برابر مزد یک کارگر است که می بایست با کارش، زندگی خانواده را تامین کند} …، بدین گونه ماشین از آغاز با بهره برداری از مصالح انسانی، میدان بهره کشی سرمایه و هم زمان درجه ی بهره کشی را گسترش می دهد.”

برخلاف نظر مادر جم و دوست فعال ما در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان در ایران، کار کودک هیچ افتخاری ندارد. این کودک نیست که موظف است شکم خود را سیر کند. کودک به جامعه تعلق دارد، و جامعه مسئول تامین معاش، رفاه، آموزش و بهداشت و در یک کلام تعالی جسمی و فکری کودک است. وظیفه جامعه است که با تامین زندگی کودکان، بگذارد آن ها کودکی کنند و به مدرسه بروند، نه این که 168 میلیون در جهان، 6 میلیون در افغانستان و 2.5 تا 7 میلیون در ایران به کارهای طاقت فرسا، کثیف و دشوار مشغول باشند، و نرخ ابتلا به ایدز در آن ها به دلیل سوء استفاده جنسی، 45 برابر نرخ ابتلا در جامعه باشد(پژوهش دکتر محرز، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی). مساله را، نباید از دید کمک به درآمد خانواده، احساس مسئولیت به سرنوشت خواهران و برادران کوچک تر یا سیر کردن شکم خود دید، بلکه باید آن را در آئینه ی مناسبات سیستمی دید که تنها به انبار کردن سود می اندیشد و اکثریت جامعه را برای منافع یک اقلیت ناچیز، زیر پاهای غول سرمایه له می کند. رابطه ی تولیدی سرمایه داری این امر را هم در سطح ملی و هم بین المللی انجام می دهد زیرا سرمایه ملیت ندارد و جهانی است. مبارزه برای حذف کار کودک، از مسیر جمع کردن کمک های خیریه نمی گذرد، این رویکرد، دانسته یا ندانسته به کمک بورژوازی می آید تا با کاهش تضادهای اجتماعی فضا را برای استثمار شدیدتر نیروی کارمهیا تر سازد؛ تا فقر و غنا بتوانند در کنار هم مسالمت آمیز سر کنند، تا فقیر همیشه فقیر بماند و تل ثروت سرمایه داران کوه شود. حل مساله استثمار و فقر و فاقه، در کلیت خود و در کل طبقه ی کارگر و خانواده های شان؛ اعم از بزرگسال یا کودک، اعم از مرد یا زن، و در کنارش مساله سود یا ارزش اضافی که کل طبقه سرمایه دار، همه ی بریز و بپاش زندگی شان، و همه ی خدم و حشم شان را تغذیه می کند، و بنابر این حل تضادهای اجتماعی مولود تضاد کار با سرمایه، تنها در گروی مبارزه برای حذف این رابطه ی اجتماعی و مناسبات استثماری است. مناسباتی که اجازه می دهد نیروی کار انسان به شیئ قابل خرید و فروش تبدیل شود، که اجازه می دهد میلیاردها انسان از همه ی مواهب طبیعی محروم باشند و تنها دارائی شان نیروی کارشان باشد، که مجبور به فروش آن در رابطه ای باشند که آن ها را از محصول کارشان، بیگانه می کند و به بیگانگی آن ها با سایر کارگران و با خودشان می انجامد. بدون این مبارزه، بدون لغو مناسبات استثماری که از کالا بودن نیروی کار و از کار مزدی ناشی می شود؛ بدون مبارزه ضد سرمایه داری و بدون مبارزه برای لغو کار مزدی، همه ی این کوشش ها حتی اگر توسط صادق ترین افراد هم انجام شود، در زمره ی یکی از سنگرهای جامعه مدنی بورژوائی خواهد بود، تا جلوی طوفان را بگیرد و به نسیم تبدیل کند. تا بر لجنزار سرمایه، روپوش دروغین لاله زار بپوشاند.

نوشین