سالهاست در گرداب دستمزدهای ناچیز، حقوق های معوقه، بیکاری و اخراج، هزینه ­های دارو و درمان، خوراک و مسکن، آلودگی محیط زیست، تبعیضات جنسی و عقیدتی، سرکوب و خفقان، دست و پا می­زنیم. بسیاری از ما تا به حال چشم انتظار کارفرماها، حکومت و جناح­هایش بوده ­ایم، در انتخابات رئیس جمهورها شرکت کرده ­ایم، مقابل وزارت کار و مجلس جمع شده­ ایم، به قوانین موجود دخیل بسته­ ایم، حتا به نهادها و دولت های سرمایه­ داری خارجی پناه برده­ ایم. حاصل اینها هیچ بوده است و هم اکنون در بن ­بست و فروماندگی اسیریم.اما در طول این سالها درصد کمی از ما به نیروی خود متوسل شده­ اند، راهکار اعتراض و اعتصاب علیه سرمایه ­داران و دولت سرمایه ­داري را پیش گرفته­­ اند. رانندگان، پرستاران، هفت­ تپه، آذراب و هپکو دور هم جمع شده­ اند، شورا برپا کرده­ اند و کار و تولید را متوقف ساخته­ اند. دستاورد مبارزات آنها در قیاس با سایرین رضایت­ بخش­تر بوده است.

به زندگی خود نگاه کنیم. کارگر، ماشین تولید سود است و همچون ابزار کار از تصمیم­ گیری در مورد کار و محصول کار و سرنوشت خود محروم است. داشتن و نداشتن کار، اخراج و بیکار­سازی،افزودن بر ساعات و شدت کار، اضافه ­کاری اجباری، افزایش سن بازنشستگی، گرانی بهای مسکن، خوراک، پوشاک و درمان، کار کودکان، تخریب محیط زیست، تبعیضات جنسی، قومی و عقیدتی، سرکوب فکری و تعیین نوع مجاز اندیشیدن، زندان و شکنجه، همگی به امر و اراده سرمایه ­داران برنامه­ ریزی و تحمیل می­شود. دیکتاتوری سرمایه بر همه وجوه زندگی ما حاکم است.

در مقابله با این شرایط غیر انسانی، اعتراض و مبارزه کارگران شعله می­کشد، فوران می ­کند و به میدان می‌آید. این اعتراضات استخوانبندی شورائی دارد. شورا­ برای هر کسی که علیه سرمایه جنگیده است پدیده­ای آشناست. همه با هم کار می ­کنیم، استثمار می ­شویم، به هنگام مبارزه هم همگی فارغ از نژاد، عقیده، جنسیت، قوم و ملیت، بی­نیاز از مرامنامه، بدون فرمانده و رهبر، نظر می ­دهند، تصمیم­گیری می­ کنند و وظایفی را بر عهده ­می ­گیرند. شورا معطل مجوز و «آزادی بیان و تشکل» نمی­ماند، قدرت خود را بر دیکتاتوری سرمایه دیکته می­ کند.

اما چرا اعتراضات شورائی ما هنوز نتیجه دلخواه به بار نیاورده­ است؟ جواب ساده است. اولاً، حضور شوراها مداوم و مستمر نبوده و از این اعتراض تا اعتراض بعدی عملاً تعطیل بوده ­اند. ثانیاً، کارگران معترض از سایر کارگران کمک نخواسته­ و به مبارزات سایرین نیز کمکی نکرده­ اند. راننده، معلم، کارگر صنعتی، کارمند، بیکار، بازنشسته، معدنکار، پرستار، کارگران ساختمانی، دستفروش، خانه ­دار، همه اعضای یک طبقه، همگی کارگریم.ما دست در دست هم نگذاشته و به شقه شقه بودن خود تمکین کرده­ ایم. سرمایه­ داران، قدرت اقتصادی دارند، دولت، مجلس، قوه قضائیه، حوزه علمیه و نیروهای سرکوبگر دارند و در مقابل این قدرت عظیم، ما نه با تمام قدرت طبقه خود که پراکنده و جدا جدا جنگیده ­ایم و ناگزیر موفقیت چندانی نداشته ایم .

اما هر دور هم جمع شدنی شورا نیست، به این نمونه ­ها توجه کنیم: 1- بسیاری از دور هم بودن ها و کانالهای فضای مجازی، اولاً نه سنگر مبارزه که محافل تمسخر و دشنام­ گوئی هستند، ثانیاً افشا­گری­هایشان فقط علیه حکومت است و در آنها هیچ اثری از ضدیت با سرمایه­ داری دیده نمی­شود. بخشی از این معترضان، اعضای طبقه سرمایه ­دارند و در تحمیل دستمزدهای بسیار نازل، فشار کار طاقت­ فرسا و محیط کار فاقد ایمنی و بهداشت، گرانی، بیکاری و اخراج، در سرکوب آزادی بیان و تشکل دست کمی از حکومت ندارند. اینها حکومت را علت همه فجایع اعلام می­کنند تا نقش ضد بشری سرمایه­ داری را استتار کنند. 2- احزاب و دار و دسته ­های اپوزیسیون­، از کارگران می­ خواهند تا آنها را بعنوان رهبران حال و آینده خود برگزینند و حکومت دینی را سرنگون کنند. این اپوزیسیون ها، ایدئولوژی حکومت را عامل بدبختی کارگران اعلام می­کنند و مبارزه با سرمایه را از تیررس کارگران دور می­سازند. حکومتها با نشخوار حرف و سخن و نظریه و مکتب سرپا نیستند، هر رنگ و لعابی که داشته باشند با استثمار کارگران، با کار پرداخت نشده طبفه کارگر به موجودیت ضد بشری خود ادامه می­دهند. 3- انجمن، کانون، کمیته­ و­ سندیکاها هم معضلات موجود را نتیجه کم­ توجهی حکومتگران به اجرای قوانین می­دانند. اهل صنف­ گرائی، مماشات با سرمایه­ داری، دخیل بستن به قوانین، وزارت کار، مجلس و پناه بردن به نهادهای سرمایه­ جهانی هستند.

جنبش شورائی کارگران، برخاسته از هستی طبقاتی و اساسا ضد استثمار سرمایه­ داری است، بحث این است که همین جنبش خودپوی اولیه شورائی می­تواند و از این ظرفیت برخوردار است که جنبشی علیه اساس تسلط سرمایه بر سرنوشت کار، تولید و زندگی ما گردد. برای این کار باید رشد نماید،آگاه شود و بالغ گردد. فعالیت در جنبش شوراسازی را وظیفه طبقاتی و مبارزاتی خود بدانیم. شوراسازی پادزهر منجی­ طلبی است. شوراها به کارگرانی که در گرداب ناسیونالیسم، ایدئولوژیها و قوم­گرائی جرخ می­خورند راه نجات واقعی را نشان می­دهد. اگر جنبش شورائی ضد سرمایه­­ داری ما دائمی و سراسری­ شود سرکوب آن برای سرمایه‌داران و حکومتشان سخت و دشوار و عقب­ نشینی آنها بیشتر خواهد بود. اینکه در هر زمینه­ای تا چه میزان پیش می‌رویم پرسشی است که پاسخ آن صرفاً در توان پیکار و درجه سازمان­ یافتگی شورایی ما قرار دارد.

ابراهیم زنوز