«سازمان جهانی کار» در روزهای دوم تا سیزدهم ژوئن، صد و سیزدهمین کنفرانس خود را در ژنو برگزار می کند. چند اتحادیه کارگری فرانسه و اروپا گفته اند که روز ششم ژوئن را به برگزاری تظاهرات در مقابل مقر این نهاد برای حمایت از مبارزات کارگران ایران اختصاص می دهند. رضا شهابی کارگر مبارز سندیکای واحد این حمایت را ارج نهاده، به همین مناسبت پیامی ارسال داشته است. در مورد این پیام، سازمان جهانی کار و اتحادیه های مدعی همصدائی با کارگران ایران نکاتی است که باید با توده های کارگر در میان نهاد.

1 – سازمان جهانی کار یک نهاد نظم، برنامه ریزی، مهندسی افکار، شستشوی مغزی و اعمال قدرت سرمایه داری جهانی برای جلوگیری از هر شکل نطفه بندی کارزار ضد سرمایه داری طبقه کارگر بین المللی است. تأسیس شد تا چنین کند و از سال 1919 تا امروز در این راستا ایفای نقش کرده است. هر سال میلیاردها دلار از حاصل کار، استثمار توده های کارگر را صرف پیشبرد این رسالت سیاه می کند. روزهائی معماری شد که امپریالیستهای غربی عروج رقیب اردوگاهی را در یک سو و پیروزی این رقیب در جلب عظیم ترین بخش کارگران دنیا به حوزه «امپریالیسم ستیزی» خلقی، ناسیونالیستی را خطری برای یکه تازی بی مهار امپریالیستی خود دیدند. آنها این امامزاده فریب را خلق تا با یک تیر دو هدف را شکار کنند. بورژوازی رقیب را تضعیف و جنبش کارگری جهانی را که توسط سوسیال دموکراسی و بورژوازی اردوگاهی به اندازه کافی سرمایه آویز شده بود، سهمگین تر به دار سرمایه آویزند، از میدان مبارزه طبقاتی خارج سازند، خطر کارزار طبقاتی اش را از سر سرمایه رفع کنند. سازمان جهانی کار و اتحادیه های کارگری پای بند عهدنامه ها، میثاق ها، مقاوله پردازیهایش در این صد و شش سال با همه قوا در این راستا پیش تاختند. برای کفن و دفن هر جوانه ضد سرمایه داری در جنبش کارگری از هیچ تقلائی دریغ نکردند. در غالب کودتاها و نسل کشی های ایالات متحده در امریکای لاتین، آسیا، افریقا سهم عظیم به دوش گرفتند. در فروپاشی اردوگاه سرمایه داری دولتی به سود قطب رقیب گامهای بسیار تعیین کننده و سرنوشت سازی برداشتند.

2 – کل اتحادیه های کارگری فرانسوی، اروپائی، هر کجائی مورد ستایش شایان، آماج سپاس، تقدیر، ارجگزاری رضا شهابی، بدون استثنا، از زمان تأسیس تا حال همان کرده اند که سازمان جهانی کار، دولت ها، طبقه سرمایه دار دنیا، نظام بردگی مزدی می خواسته اند و احتیاج داشته اند. اساس مأموریتشان مدفون سازی جنبش کارگری در گورستان، نظم، قانون، قدرت، حاکمیت سرمایه داری بوده و هست. در کلیه تهاجمات تاتاریستی سرمایه داران و دولت ها به معاش، بهداشت، دارو، درمان، امکانات رفاهی، دستاوردهای مبارزه کارگران دنیا، مأموریتهای پیروزمند سندیکالیستی بر دوش گرفته و به جای آورده اند، در مجبورسازی توده های کارگر به تسلیم در مقابل این شبیخون ها، زیر علم چانه زنی های اتحادیه ای، ادای دین کرده اند، بسیار بیشتر از پلیس، ارتش و قوای قهر فیزیکی سرمایه، سد راه سرکشی هر اعتراض توده کارگر علیه این تهاجمات شده اند. باز هم فراتر، اکثریت قریب به اتفاق این اتحادیه ها خود مالک عظیم ترین غولهای صنعتی، مالی، بانکی، تجاری روز سرمایه داری هستند. با کار اضافی کارگران مالک این تراست ها شده اند، دامنه مالکیت خود را روز به روز توسعه داده اند. شریک مستقیم ساختار قدرت سیاسی سرمایه در عظیم ترین بخش دنیای حاضر می باشند. مثل همه وحوش خونخوار سرمایه دار، توده کارگر را استثمار می کنند، اتحادیه سراسری کارگران سوئد که در قیاس با همتایان اروپائی اش «گوش شیر را می گیرد» در اکثر تراست های سوئد، اسکاندیناوی سهام چشمگیر دارد. مالک 10 درصد سهام غول بین المللی پوشاک موسوم به (Hennes Moris) است که در استثمار وحشیانه کارگران کودک شش ساله فلسطینی، بنگالی و جاهای دیگر آشنای همه آفاق است.

3 – پیام رضا شهابی، سوای تقدیس، تکریم این اتحادیه ها، سوای ارجگزاری پرشور به ابهت نقش بازی و رسالت پردازی این نهادهای قهر و سرکوب فکری سرمایه علیه جنبش کارگری حاوی نکات دیگر نیز هست. او ریشه واقعی مصیبت ها و سیه روزی های طغیان آمیز، سرطانی، سونامی وار چندین میلیارد نفوس کارگر دنیا، از جمله چند ده میلیون کارگر ایرانی را از جلو چشم کارگران دور می سازد. خود را متعهد می بیند که کلمه ای از آنچه سرمایه و نظام اختاپوسی سرمایه داری بر سر توده کارگر می آرد بر زبان نیاورد. شهابی، سندیکالیست است و طبیعی است چنین کند اما به نظر می رسد در این اواخر، مشخصا در همین پیام، مؤمنانه تر، با تقواتر هم گردیده است. شاید حوادثی در این خلوص سندیکالیستی دخیل باشند. در گذشته ها، «چپ» بودن! ساز و کاری برای کسب اعتبار، مقبولیت، موقعیت میان کارگران بود، حتی سندیکالیستها از شعارپردازی توخالی مخالف سرمایه داری!! فرار نمی کردند، این وضع دچار تغییر شده است. دیری است که دو آتشه ترین چپ های آنچنانی، خیمه و خرگاه چپ نمائی پیشین ویران و در سراسر دنیا جبهه مشتعل دموکراسی خواهی، کثرت گرائی، جنبش های مدنی پهن نموده اند. سخن از مخالفت با سرمایه نه فقط اعتبارآور نیست که تابو است، باعث بی حرمتی می گردد!! و تا جائی که به ارتباط با اتحادیه های نامدار و گردنکش کارگری بر می گردد باعث سلاخی جاه و جلال هم می شود. به نظر می رسد شهابی ترجیح داده است بیشتر از پیش خط قرمزها را پاس دارد، ساز و کارهای قدیمی کسب اعتبار را نوسازی کند. در هر حال و به هر دلیل او در پیام خود ضمن آنکه شعارهای طوفانی همبستگی کارگری برسقف آسمان کوبیده است، در باره سرچشمه و منشأ واقعی کل استثمار، گرسنگی، سیه روزی و محرومیت های انفجاری توده های کارگر دنیا و ایران سکوت مطلق پیش گرفته است. القاء می کند که کل مشکلات طبقه کارگر، کسر و کمبود «عدالت»!! است!! بی عدالتی هم زیر سر عده ای دولتمرد زورگو و لابد نالایق، دینی، سنتی، نامدرن و مخالف دموکراسی است. او با ردیف کردن این حرف ها ادامه می دهد که: «در برابر ظلم تسلیم نمی شویم، بازداشت و احکام سنگین علیه فعالان کارگری نشانه ای از تلاش ناامیدانه برای منحرف ساختن ما از مسیرمان است، آنان که برای عدالت می جنگند هرگز شکست نمی خورند، ما کارگران، زنان، معلمان و مبارزان آزادیخواه فقط برای مطالبات صنفی مبارزه نمی کنیم، برای کرامت انسانی، برای جهانی که در آن انسانها آزادانه زندگی کنند نیز مبارزه می کنیم»(نقل به مضمون)

شهابی در عین سندیکالیست بودن بدون شک یک کارگر مبارز است. سالها در چهارچوب باورهای سندیکالیستی، برای معاش، رفاه و به زعم خودش «حقوق»، «آزادی» کارگران جنگیده است، زمانهای طولانی را در سیاهچال ها سر کرده است، وحشیانه ترین شکنجه ها را به جان خریده است، از زندانی به زندان دیگر رفته است، سنگین ترین تاوانها را در مبارزات خود پرداخت نموده است. ماجراهائی که هر کدامشان قابل تکریم و تقدیس هستند، فاجعه اینجا است که شهابی همسان خیل وسیع همراهان، همفکران، همسلکان، در طول این سال ها، در پیچ و خم پرتلاطم این کارزارها هیچ گاه، دردها، رنجها، بی حقوقی ها، گرسنگی ها، فلاکت ها، بی سرپناهی ها، ستمکشی ها، فروماندگی ها، فرودستی ها، حقارت ها، ذلت ها، محرومیت های انفجارزای آوار بر سر توده های طبقه اش را، اعتراضات، کارزارها، خیزش ها، شورش ها، اصلاحات، جنبش ها، انقلابات توده های طبقه اش علیه این مصیبت ها را، اهداف، چشم اندازها، راهبردها، راهکارها، درستی و نادرستی این کارزارها را با نگاه یک کارگر آگاه، یک فروشنده نیروی کار ریشه کاو، نظر نیانداخته، نیاندیشیده، نکاویده است. اگر چشم دوخته، اندیشیده و کاویده است همه را وارونه دیده و فهمیده است.او یکایک این مسائل را در ژرفنای گرد و خاک ها، مه آلودگی ها، تاریکی زارهای سندیکالیستی، دموکراسی جویانه، رفرمیستی و سرمایه آویز جستجو کرده است. هر چه دیده و دریافته محصول مستقیم باژگونه پردازیهای سرمایه بوده است. با آب و تاب فراوان از «بی عدالتی» می گوید اما این مفهوم را نه با دیده یک کارگر آگاه که به شکل فاجعه آمیزی با نگاه بورژوازی، با نگاه نسخه پیچی سرمایه می فهمد. هیچ رابطه ای میان فحوای مادی، زمینی و واقعی این مفهوم با رابطه خرید و فروش نیروی کار، سرمایه و شیوه تولید سرمایه داری نمی بیند. اساس جدائی کارگر از کارش، ساقط بودن کارگر از حق دخالت در تعیین سرنوشت کارش را نقطه انفجار تمامی سیه روزیهای بشر عصر، از جمله آنچه او «بی عدالتی» می خواند، نمی یابد!! در زیج رصد سندیکالیستی وی «بی عدالتی» آنجا سر باز می کند و حمله ور می گردد که سرمایه دار بهای مناسبی برای نیروی کار کارگر نمی پردازد!!. «حق» در مشرب شهابی بهای مکفی بازتولید نیروی کار است و «ناحقی» وقتی چهره می نماید که این بها ناکافی باشد!! «آزادی» پرطمطراق، شورآفرین، حماسی، حیاتبخش مورد تکریمش، ازادی تشکیل سندیکا، اتحادیه، حزب، تظاهرات، پوشش، فروش نیروی کار به جای یک سرمایه دار به سرمایه دار دیگر، آزادی اعتصاب علیه گرسنگی، بیکاری، زندان، اعتراض به نداری، نداشتن دارو و درمان است!! «سلب آزادی» نیز سرکوب همین «حقوق» و «آزادی ها» است!! کل اینها بدون هیچ کم و کاست روایت رسمی بورژوازی، روایت سرمایه از مشکلات روز دنیا، از مصائب آوار بر سر میلیاردها کارگر و راه حلها، راهکارها، راه چاره ها و سلاح های چالش این بدبختی ها، فاجعه ها است. سرمایه و طبقه سرمایه دار نیز وجود گرسنگی، فقر، بی آبی، بی عدالتی، ستمکشی، ظلم، بیکاری، ناحقی، کمبود آزادی، انواع تبعیضات را انکار نمی کنند، بالعکس کاتولیک تر از پاپ، وجود، وفور آنها را اعتراف می کنند با جادوگری غیرقابل توصیفی مدعی تلاش برای کاهش آنها می گردند!! زمین و زمان را با ریسمان سمی مهندسی افکار به هم می دوزند که دولت، مجلس، سیستم حقوقی، ماشین قهر سیاسی، پلیسی، ساختار هزارلای حاکمیت همگی وجود دارند تا پاسدار حقوق!!، آزادی!!، عدالت!!، معاش!!، رفاه!! رفع تبعیض!!، سلامت محیط زیست!! کل اهالی باشند!! رسوائی انفجارآمیز عالمگیر آن است که طبقه سرمایه دار و دولتش این جنجال را راه می اندازند، این دستگاههای مخوف بشرکش را بر پا می دارند تا مقدم بر هر چیز و بیشتر از همه چیز، روی سرچشمه واقعی همین سیه روزی ها، سونامی های گرسنگی، آتشفشان های ناحقی، هولوکاست های محو آزادی، نسل کشی های همه جا جاری، بشریت سوزی های بی پایان پرده پولادین اندازند. ریشه ها را از دسترس رؤیت، اندیشه، شعور شناخت، تشخیص انسانها دور سازند. همه چیز را وارونه القاء کنند، سرشت سرمایه و کل اشکال تشخصش از سرمایه دار، طبقه، دولت گرفته تا قانون، مدنیت، نهادهای نظم اجتماعی اش، اتحادیه های کارگری مدفون در این نظم و مورد ستایش و تکریم سندیکالیست ها، احزاب است که چنین کنند. رضا شهابی خود نیز دقیقا همین کار را انجام می دهد. او نیز بدون گفتن هیچ سخنی از ریشه و سرچشمه واقعی کل استثمار، گرسنگی، فقر، بی حقوقی، آزادی ستیزی، آپارتاید جنسیتی، آلودگیهای ویرانگر زیست محیطی و سایر سیه روزیهای مستولی بر زندگی چندین میلیارد کارگر سکنه زمین، ادعای «عدالت خواهی»، «ظلم ستیزی»، مبارزه برای «عدالت»، «حقوق انسانی»، «آزادی انسان»!! می نماید!! او به حق، آنچنان که 60 میلیون نفوس طبقه کارگر ایران، حتی بخشی از کارگران دنیا می دانند یک کارگر کاملا مبارز، جسور، شجاع، متعهد، معترض است. همه این شاخص ها، ویژگی ها را سالیان متمادی، با خطر کردن ها، زندان رفتن ها، شکنجه شدنها، پرداخت سهمگین ترین هزینه ها، مقاومتها، فداکاریها به اندازه کافی به اثبات رسانده است. کمترین تردید در مبارزه جوئی، معترض بودن، ظلم ستیزبودن، عدالت جوئی او ناحقی مطلق است. مشکل وی نه هیچ کاستی، فتور در این گذر که در جای بسیار تعیین کننده تر، اساسی تر و سرنوشت سازتر است. او حاضر به کاویدن ریشه ها نیست، سرمایه را نمی بیند، نمی شناسد، رابطه خرید و فروش نیروی کار، سرمایه به عنوان یک رابطه اجتماعی را سرچشمه، بانی، باعث، سلسله جنبان اصلی ناحقی ها، کشتار آزادیها، طغیان فقر و فلاکت و گورخوابی ها، گرسنگی ها، محرومیت های ویرانساز سونامی وار نمی داند، به جای دیدن و کاویدن ریشه ها، کل دار و ندار اندیشه، تشخیص، دریافتش را خیره چند سرمایه دار، چند دولتمرد سرمایه داری، کفایت و بی کفایتی، عدالت و بی عدالتی دولتمردان، عادلانه بودن و نبودن قوانین مصوب نهادهای سرمایه داری، الگوی حکومتی سرمایه، دیکتاتوری و دموکراسی بردگی مزدی می نماید!! کاش شهابی در می یافت که آنچه او «حق»، «آزادی»، «عدالت»، «انتخاب»، «اختیار»، دموکراسی می نامد، بمب ناحقی، اسارت، بی عدالتی، اجبار، سقوط هر نوع اختیار و سناریوی عملگی توده های کارگر در تسویه حساب های سودجویانه، بشرستیزانه، جنایتکارانه، شرارت آمیز و ضد کارگری اندرونی طبقه سرمایه دار، لایه ها یا باندهائی مافیائی درون این طبقه است. اما او یک سندیکالیست است، کارگر عاصی، مبارز و معترضی است که سر آگاه طبقه اش را بر تنه ندارد، با سر بورژوازی، با شعور آفریده سرمایه، با اندیشه تراویده از نیازهای چرخه ارزش افزائی و بازتولید سرمایه داری، جهان را، انسان را، جامعه را، حق را، آزادی را، انتخاب را، عدالت را، ناحقی را، بی عدالتی، مسائل دیگر را نظر می اندازد، داوری می کند، می پذیرد، نقد می نماید. به همین دلیل و در همین راستا است که استوار و آهنین عزم عربده سراسر دروغین، فریبکارانه، کاسبکارانه، چند «اتحادیه کارگری» فرانسوی، اروپائی منحل در نظم سرمایه داری، با پیش درآمد تبلیغاتی حمایت از کارگران ایران!! را«همبستگی بین المللی کارگران می پندارد!!، این پندار گمراهساز را خورند شعور همزنجیرانش می سازد، خوراک فکر دهها میلیون توده کارگر ایران می نماید. این کار را انجام می دهد بدون آنکه بداند سموم تولید شده در کارگاه فکر و مهندسی افکار بورژوازی را به مغز توده های طبقه اش تزریق کرده است و نقش مأمور شستشوی مغزی کارگران را برای سرمایه بازی نموده است. رضا شهابی کارگری که سالها برای بهبود معاش، رفاه، حقوق ابتدائی انسانی، زندگی بهتر و آزادتر کارگران جنگیده است، هزینه داده است، از مرگ نهراسیده است، فسیل در باورها و نگاه سندیکالیستی، ادامه بدون هیچ نقد ریشه ای، آگاه، طبقاتی مبارزاتش را کارزار راستین عدالت خواهی می انگارد، بر یقین خود پای می فشارد و آسمان ها را به شعار می بندد که «عدالت خواهی پیروز خواهد شد»!! عدالت خواهان بیرق سرفرازی بر دوش تاریخ را فتح خواهند کرد!! شکست سرنوشت عدالت ستیزان و پیروزی آینده محتوم آزادیخواهان است!! الفاظ و شعارهائی که بیش از حد مریخی، پوشالی، فریب آمیز، گمراه کننده، تباهگر، ضد کارگری و سرمایه آویزند. کل آنچه شهابی مبارزه افتخارآفرین، پرشور، حماسی، شکوهمند عدالت خواهی، آزادی طلبی می نامد سوای آه و ناله زبونانه، قانون مدار، مدنی، در مواردی میلیتاریستی، سرنگونی طلبانه برای آرایش، پیرایش، اصلاح سرمایه داری هیچ چیز دیگر نبوده است. صدر تا ذیل جنبش های زرد، آبی، بنفش، سرخ، مماشات طلبانه یا میلیتانت، قانون آویز یا رژیم ستیز شهابی در منتهی الیه فتوحاتش، ویرایش سرمایه داری، تغییر الگوی حکومتی، تعویض شکل مالکیت سرمایه را دنبال کرده است. کمپین ها، مبارزاتی که ذاتا شکست آمیز بوده اند، تاریخا شکست خورده اند، «فتوحاتشان»!! هم پیروزی نظام بردگی مزدی بر طبقه کارگر جهانی، «عید خون» سرمایه و قربانی شدن جنبش کارگری، دفن این جنبش در گورستان تمکین به ماندگاری سرمایه داری بوده است. اگر شهابی لاک فسیل سندیکالیستی خود را بشکند می فهمد که «عدالت طلبی»، «آزادیخواهی»، «حق جوئی» پرغرورش از شروع تا ختم، غوطه خوردن در باتلاق اصلاح طلبی آرام، میلیتانت اپوزیسیونهای بورژوازی و رقابت این نیروها بر سر سهام سود، مالکیت، قدرت، حاکمیت سرمایه است. رضا شهابی، دهها میلیون شهابی ها، همه ما سالهای طولانی در ژرفنای همین باتلاق غوطه خورده ایم، نکته حیاتی و سرنوشت ساز، فهم آگاهانه این حقیقت است که آنچه انجام گرفته، برخلاف تصور شهابی نه کارزار رهائی، نه ضدیت کارگری ریشه کاو با استثمار، حق کشی،، آزادی ستیزی، گرسنگی، آوارگی، محرومیتهای انفجارآمیز، تخریب طبیعت، مسموم سازی کل مایحتاج معاش و نفس کشیدن انسانها که بالعکس در خدمت بقای هر چه بیشتر این فاجعه ها بوده است. به این دلیل زلال و روشن که نشانی از کارزار راستین ضد بردگی مزدی بر جبین نداشته است، شهابی، میلیونها شهابی، همه ما این راه را با سر آگاه کارگری نرفته ایم. سر سرمایه بر تن راهی این گمراهه شدیم. مالامال از شور، صداقت، حق طلبی، آزادیخواهی، عدالت جوئی، ظلم ستیزی، خواستیم شریک برپائی جهانی آزاد، عاری از ناحقی، کشتار آزادی، استثمار، ستمکشی، فرودستی، آوارگی، گرسنگی، محرومیت انسانها باشیم اما کل این آرمانخواهی ها، جسارت ها، شجاعت ها، فداکاری ها به جای آنکه باروت انفجار جنبش آگاه، سراسری، سازمانیافته، شورائی، رهائی آفرین آحاد توده های طبقه کارگر جهانی علیه سرمایه داری، علیه ریشه و بنیاد سیه روزی های بشر عصر شود به ضد خود بدل گردید، ساز و برگ قدرت بخش های مختلف بورژوازی برای ماندگارسازی بردگی مزدی و تسویه حساب های درونی آنها با هم شد. معضل شهابی آنست که هنوز این را نفهمیده است، همچنان از «عدالت جوئیهای» مباهات آور می گوید!! دون کیشوت وار بر طبل «آزادیخواهی»، «حق طلبی» شکست ناپذیر می کوبد!!، نمی داند که آرمانهای تفتانش تولیدات کارگاههای مهندسی شعور سرمایه اند. «آزادیخواهی ها»، «حق پرستی ها»، «تبعیض ستیزی های» او زمانی توسط بخش های مختلف بورژوازی، اپوزیسیون های این طبقه ساز شدند تا با کمک آنها قدرت مستولی عصر شوند، طوفان مبارزات ضد سرمایه داری کارگران دنیا را خاموش کنند، توده های کارگر را عمله مفاصا حساب های درونی خود سازند. رضا شهابی به اعتراف همه کارگران ایران، کارگری مبارز، رزمنده، جسور، بی پروا است، اما تا زمانی که چنین می انگارد، مادام که اسیر توهمات مخرب آفریده سرمایه است، مسلما آنچه می کند، می گوید، آموزش می دهد، پراکسیس می نماید نه هیچ کمکی به جنبش کارگری که فقط در راستای خلع سلاح توده های کارگر و تحکیم پایه های قدرت سرمایه داری خواهد بود. آرزوی ما آنست که این روند معکوس گردد.

کارگران ضد سرمایه داری

خرداد 1404

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *