توطئه ای سهمناک، تا مغز استخوان بشرستیز علیه کارگران افغان، کارگران کولبر کرد، توده کارگر سوخت بر بلوچ، کلیه فعالان معترض و مبارز جنبش کارگری ایران در حال اجرا، گسترش، اعمال است. همه می دانند که موساد، سیا، دولت هولوکاست گر اسرائیل توانسته اند بسان هولناکترین سرطانها در تمامی نسوج قدرت رژیم اسلامی رخنه کنند، فشار این نفوذ سرطانی، دامنه متاستاز و سهگینی تخریباتش تا آنجا است که اسرائیل عملا در قعر استخوانبندی امنیتی، پلیسی، سیاسی، پارلمانی، دولتی رژیم نقش یک هسته قاهر، تصمیم بگیر، آمر، ناهی را احراز کرده است. جمهوری اسلامی زیر فشار این سرطان مستولی اندرونی نه فقط قادر به پالایش و کاهش تخریبات لحظه، لحظه اختاپوس جاسوسی فعال در ژرفنای هستی خود نیست بلکه کل کارکردهایش، توازن قوا، آرایش جنگی، موشکی، پدافندی، همه چیزش دستخوش اختلال، آشفتگی، فتور است. در کنار این معضل موحش، جنگ هر روز، حتی هر ساعت در آستانه اشتعال مجدد است، اسرائیل به محض ترمیم ضایعات، تمدید نیرو دقیقه ای برای آتش افروزی گسترده تر تردید نمی کند، امریکا، اروپا با کل توان موجود، پشت سر وحوش حاکم اسرائیل صف بسته اند. رژیم هار بشرکش اسلامی در این وانفسا با کوهساری از معضلات لاینحل دست به گریبان است. چرخه تولید و سامان پذیری سرمایه داری ایران تا حد زیادی فرو پاشیده است. دهها میلیون کارگر تاب تحمل گرسنگی، فلاکت، بی دارو و درمانی، بی مسکنی، بیکاری و سایر مصائب آفریده سرمایه را از دست داده اند. آنها همه جا در حال از سرگیری موج کارزار، اعتصاب، تعطیل چرخه کار هستند. رژیم در هیچ عرصه ای توان کافی چالش مضلات را دارا نیست. در چنین شرائطی خانه تکانی گسترده اندرونی، سرکوب هر چه قهرآمیزتر و طوفانی تر جنبش کارگری را اجتناب ناپذیر می بیند. نکته بسیار حساس و ظریفی در اینجا قابل بیشترین تعمق، تمرکز است. درست در همان حال که رژیم درنده کارگر کش اسلامی تمامی یسار و یمین قدرت خود را برای سرکوب مبارزات در حال اشتعال توده های کارگر سان می بیند، سرطان بدخیم نفوذی موساد، سیا، اسرائیل در نهانخانه هستی جمهوری اسلامی هم با تمامی توان می کوشد تا هر خطر هر میزان حمله احتمالی رژیم به خود را یکراست و نیرومند به سمت آسیب پذیرترین، ضعیف ترین، فقیرترین لایه طبقه کارگر ایران و منطقه هدایت کند. نفرت پراکنی، محرومیت های طاعونی از آموزش، درمان، سرپناه، خرد کننده ترین و کشنده ترین آپارتاید ها علیه توده نفرین شده کارگران افغان در جهنم سوزان سرمایه داری ایران از سوی طبقه سرمایه دار و دولت ها همواره بیش از حد طغیان آمیز بوده است، اما آنچه اینک شاهدش هستیم اضافه شدن تعرضی رعب انگیز، سبعانه، نابودگر، بشرکش، به این نفرین شدگان دوزخ نشین، مزید بر تمامی جنایات و بربریت های دیگر است. همه شواهد بانگ می زند که بخش وسیعی از عریده های کثیف «جاسوسان همه کارگر افغان!!، کولبرهای کرد!! هستند»!!!! از حلقوم سیاه همان شبکه سرطانی نفوذی موساد در نهانخانه هستی جمهوری اسلامی بیرون می آید. رژیم در تقلای سترون کشف و پالایش جاسوسان است. شبکه اختاپوسی جاسوسی موساد که در مدار متعالی نفوذ، قدرت، حفاظ، نقش بازی در درون ساختار حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه مستقر است انگشت را به سوی کارگر مفلوک افغان، کولبرد کرد و شاید سوخت بر بلوچ نشانه می رود و اطلاعات سپاه، دولت، ارتش، بسیج رژیم را برای جنایت و سبعیت افزون تر علیه این سیه روزان به خدمت می گیرند. دو رژیم، دو جبهه بشرکش سرمایه علیه هم می جنگند، بنیاد هستی صدها میلیون انسان کارگر را در میان شعله های این جنگ ها خاکستر می کنند، در همان حال، همگی حتی حین جنگ با هم، در درون همدیگر، همسان دو اختاپوس بشرسوز دوقلوی همخون با کل قوایشان به جان طبقه کارگر، به جان مفلوک ترین، گرسنه ترین، حقیرترین بخش طبقه ما می افتند. جنایتی که در شیرازه وجود هر کارگر دارای کمترین بارقه احساس انسانی زلزله می اندازد. باید علیه این سبعیت، بربریت شورید. همه جا جا فریاد کشیم که عربده کثیف اتهام جاسوسی اسرائیل به کارگران افغان توطئه سیاه بشرستیزانه ای است که توسط هر دو دولت نسل کش اسرائیل، جمهوری اسلامی در حین تخاصم و جدالشان با هم دیگر، ساز می گردد. ما مطلقا منکر آن نیستیم که این یا آن کارگر مفلوک افغان مثل هر کارگر دیگر هر کجای دنیا زیر فشار گرسنگی و مرگ ناشی از بی داروئی فرزند ممکن است پیاده نظام اجیر رژیمهای درنده جنگ افروز سرمایه داری شود. در این جای تردیدی نیست، بحث کوبیدن مهر تقدس بر چهره کارگر نیست. سخن دقیقا حول سناریوی سیاه سرکش جاری در شرائط روز جهنم سرمایه داری ایران علیه توده کارگر افغان است. آنچه وحوش سرمایه در این گذر انجام می دهند غیرقابل تحمل است. باید به دفاع از این سیه روترین همزنجیران برخیزیم.

کارگران ضد سرمایه داری