ساختمان پلاسکو، برجی که در نقطه، نقطه آن، سرمایه‌داران « کوچک تر»!!، نیم قرن تمام کشنده‌ترین تازیانه‌های تشدید استثمار را بر گرده ضعیف‌ترین، مفلوک‌ترین و فرومانده‌ترین کارگران فرود‌‌‌ می‌آوردند تا بیشترین سودها و سرمایه‌ها را بر هم انبازند، در صبحگاه روز 30 دی طعمه حریق شد و فرو ریخت. پلاسکو‌‌‌ می‌توانست سرنوشتی دیگر یابد. این موزه کثیف یادمان همه شکل‌های بربریت و توحش بورژوازی، این شکنجه‌گاه مخوف، این محل نمایش و اعمال همه شیوه‌های فرسایش جسمی و فکری کارگران‌‌‌ می‌توانست به جای آنکه در آتش آز سودجویی هار سرمایه سوزد، به دست کارگران و جنبش آگاه بردگان مزدی افتد،‌‌‌ می‌توانست با دستان نیرومند جنبش کارگری بر سر سرمایه‌داران خراب گردد. پلاسکو‌‌‌ می‌توانست هر کدام این دو سرنوشت را به آزمون ایستد. حالت دوم روی نداد، کارگران در شرایطی نبودند که چنان کنند. اما شکل دوم اتفاق افتاد و وقتی رخ داد دنیای فاجعه‌های دامنگیر کارگران شاغل در سلول، سلول خود را تا اوج انفجار پیش راند و از همه لحاظ انفجاری ساخت.

آمار کشتگان پلاسکو نه فقط هنوز معلوم نیست که به احتمال زیاد برای سال‌های آتی هم مکنوم و سر به مُهر باقی ماند. بنیاد هستی بورژوازی با وارونه‌سازی، دروغ، استتار و تحریف واقعیت‌ها عجین اندرونی و تجزیه‌ناپذیر است. سرمایه‌داران و دستگاه‌های قهر و قدرت آنها زمین و زمان زندگی کارگران را به هم‌‌‌ می‌دوزند تا تمامی راه‌های برملا شدن و افشاء برابریت‌های سرمایه را بر روی آنها سد سازند. در هر کجا که موفق نمی‌گردند، صرفا و صرفا فشار صف‌آرایی و قدرت مقابله توده‌های کارگر است که آنها را از این جنایت روتین باز‌‌‌ می‌دارد. یک گوشه مهم فاجعه حاضر نیز در همین جا است. تمامی نهادهای ذیربط دولت سرمایه از همان لحظه نخست وقوع فاجعه بسیار خوب‌‌‌ می‌دانستند که چه تعداد کارگر در این جا، در کوره آدم‌سوزی سرمایه خاکستر شده است، اما کارگران شاغل برج پلاسکو، کل همزنجیران و جنبش طبقه آنها یارای کشف و افشاء این توحش بورژوازی را نداشتند. شهرداری، وزارت کار، سازمان ‌آتش‌نشانی و ارگان‌های مشابه همگی آمار کشتگان را دارند اما کل این نهادها با سبعیت بسیار بی‌مانندی همه توان خود را بر هم انباشت کرده‌‌‌‌اند تا حتماً آمار واقعی جان دادگان و خاکستر شدگان از انظار مخفی دارند. چرا؟ برای اینکه شمار کارگران قربانی معبد سود سرمایه در همه جا، از جمله در پلاسکو بیش از حد بالاست و آنها با درندگی، با تسلط و چیره دستی تمام‌‌‌ می‌خواهند، این آمار بسیار بالای تکان دهنده را استتار و رمزامیز کنند.‌‌‌ می‌خواهند احساس، انتظار، بردباری، خیال، ضعف، فروماندگی و همه چیز توده‌های کارگر را با ماشین فریب و نیرنگ مهندسی نمایند تا خشم و قهر آنها را از انفجار باز دارند و زیر کنترل گیرند. سرمایه‌داران و دولت آنها چنین‌‌‌ می‌کنند و طبقه کارگر و جنبش کارگری زیر فشار مرگبارترین استیصال‌ها و فروماندگی‌ها قادر به فشار علیه صاحبان سرمایه و دولت سرمایه‌داری نیست، یارای آن را ندارد که نهادهای قدرت سرمایه را به اعلام شمار واقعی کشتگان مجبور سازد. خبرهای زیادی حاکی است که شمار خانواده‌های مراجعه کننده به کلانتری‌ها برای پر کردن فرم مفقودین از 200 بالاتر رفته است و این در حالی است که نهادهای دولت سرمایه با عوام‌فریبی بی‌شرمانه‌ای از کشته شدن 19 نفر و این نوع ارقام سخن‌‌‌ می‌رانند!!! این موقعیت فرسوده و زبون جنبش طبقه ماست که به صاحبان سرمایه و دولت آنها فرصت‌‌‌ می‌دهد تا دست به این فریبکاری‌ها بزنند. موقعیتی بسیار رقت بار  که بر فراز آن حتی توان مجبورسازی رژیم به اعلام شمار قربانیان همزنجیر خود در کوره‌های آدم‌سوزی سرمایه‌داری را دارا نیستیم.


بر اساس آنچه رسانه‌های رسمی بورژوازی تصدیق نموده‌‌‌‌اند بیش از 560 کارگاه تولیدی، واحد تجاری و مرکز کار در ساختمان پلاسکو مستقر بوده است. حدود 4000 کارگر، در این واحدها استثمار‌‌‌ می‌شده‌اند، سود و سرمایه تولید‌‌‌ می‌کرده‌‌‌‌اند و از طریق فروش نیروی کارشان، با بهای شبه رایگان ارتزاق‌‌‌ می‌نموده‌اند. همه این 4000 کارگر با ریزش پلاسکو بیکار شده‌‌‌‌اند و همه این بیکاران، اینک تسلیم جوخه مرگ ناشی از گرسنگی شده‌اند، اما این، فقط نقطه‌ای از پیکره عظیم و هولناک ماجرا است. شمار کارگران بیکار شده برج پلاسکو فقط این 4000 نفر نیست. برای داشتن آمار واقعی باید به آنچه سرمایه و دولت‌های درنده سرمایه‌داری در طول چند دهه اخیر بر سر توده‌های کارگر آورده‌‌‌‌اند نگاه کرد. نظام بردگی مزدی دیری است که بخش وسیعی از چرخه ارزش افزایی و تولید سود خود را به عمق آلونک‌های مسکونی توده‌های کارگر در همه شهرها و روستاها، به زاغه‌های درون حلبی آبادها، حصیرآباد‌ها، زورآبادها، خاک سفیدها، کپرآبادها، به هفت پس‌توی کومه‌های نمور 19 میلیون کارگر نفرین شده دوزخ نشین حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک بسط داده است. میلیونها کارگر زن مدفون در گورستان کار خانگی هر روز و هر هفته به کارگاهها و مراکز مختلف تولید رجوع‌‌‌ می‌کنند، کارهای دوخت، چرخ‌کاری، برش، اتوکشی، بسته بندی، سبزی پاک کنی و دهها کار شاق دیگر این واحدها را، در قبال نازل‌ترین و حقیرترین مزدها، به دوش‌‌‌ می‌گیرند. آنها کل این کارهای تن‌فرسا را نه در کارکاه‌ها، که در زاغه‌های خود انجام‌‌‌ می‌دهند. سرمایه دهه‌ها است که با نفرین شده‌ترین بخش طبقه کارگر چنین‌‌‌ می‌کند. این جمعیت کثیر چندین میلیونی را به بربرمنشانه‌ترین شیوه ممکن استثمار‌‌‌ می‌نماید و پروسه استثمار آن‌ها را با عظیم‌ترین صرفه جویی‌ها در هزینه تولید کالاها و در همین راستا افزایش نجومی ارقام سودها به هم قفل کرده است. سرمایه این شمار عظیم توده کارگر را با حقیرترین مزدها، مورد سلاخی قرار‌‌‌ می‌دهد و در همان حال، در پویه استثمار آنها، کل هزینه‌های مربوط به اجاره بهای کارگاه، آب، برق و گاز کارگاه، هزینه ایاب و ذهاب کارگر به کارگاه، هزینه هر شکل بیمه درمان، بازنشستگی و تأمین اجتماعی کارگر، هزینه پرداخت اضافه‌کاری و حق اولاد و کمک اجاره محل اقامت کارگر و تمامی هزینه‌های دیگر تولید کالاها را از دوش خود ساقط و با بشرستیزی غیرقابل توصیفی بر دوش کارگران‌‌‌ می‌اندازد. از اینها که بگذریم جمعیت کثیری کارگر به صورت قطعه‌کاری که باز هم شیوه دیگری از تشدید ددمنشانه استثمار توده‌های کارگر توسط سرمایه است در ارتباط با کارگاه‌های مختلف درون پلاسکو برای سرمایه‌داران صاحب این بنگاه‌ها کار‌‌‌ می‌کرده‌‌‌‌اند و استثمار‌‌‌ می‌شده‌اند. جمعیتی که بازهم شمار آنان هیچ معلوم نیست. در ساختمان پلاسکو، در این قلعه توی در توی و جادویی سبعیت سرمایه‌داری ایران، طبقه سرمایه‌دار و دولت سرمایه‌داری، فقط 4000 کارگر را استثمار نمی‌نمودند. فقط این 4000 کارگر را راهی برهوت بیکاری نکرده‌اند. سرمایه‌داران صاحب بنیاد مستضعفان و سرمایه‌داران درنده مستأجر این تراست غول پیکر مالی و صنعتی، هزاران کارگر دیگر را هم به شیوه فوق در عمق زاغه‌ها و کومه‌های مسکونی استثمار و سلاخی‌‌‌ می‌نموده‌‌اند. یک کارگر ناشناس شاغل در یکی از مراکز کار پلاسکو، در گفتگوی خویش با رسانه‌های دولت سرمایه تصریح کرده است که هر واحد مستقر در این برج استثمار و وحشت، حدود 100 کارگر را به چرخه تولید سود خود زنجیر‌‌‌ می‌کرده است. اگر این رقم را در شمار واحدها ضرب کنیم با یک جمعیت کارگری بیش از چند ده هزار نفر مواجه خواهیم شد. کل این کارگران فاقد هر گونه اسم و نشان و آدرس کارگری نیز اکنون بیکار شده‌اند. همه این‌ها و افراد خانواده آن‌ها نیز خود را زیر تیغ سهمگین گرسنگی‌‌‌ می‌بینند.


پلاسکو به طور واقعی موزه همه اشکال عتیق و مدرن بربریت سرمایه‌داری بود. موزه‌ای که فروریزی آن با آتش آز سودجویی سرمایه و نه شعله‌های زندگی‌ساز پیکار توده‌های کارگر، باز هم ادامه تشدید، توسعه و تعمیق انفجارآمیز همان بربریت‌ها است. نظام سرمایه‌داری در فاز کنونی انحطاط و بحران‌خیزی روزافزونش، در چندین دهه اخیر‌‌‌، بسیار درنده‌تر، سفاکانه‌تر و خون آشام‌تر، به جان کارگران افتاده است تا نرخ رو به افت سودش را به چالش کشد، تا نرخ اضافه ارزش‌های افسانه‌ای و طلایی بی‌سابقه به دست آرد. جمهوری اسلامی به عنوان یکی از هارترین رژیم‌های سرمایه‌داری دنیا و در مکان دولت سرمایه در یکی از بحران‌خیزترین حوزه‌های سرمایه جهانی، کل این یورش‌ها را برنامه‌ریزی و اجرا و اعمال کرده است. از شروع دهه 70 به بعد، دولت‌های رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد همه این شبیخون‌ها را لباس قانون، لباس قانون کار، لباس حقوق مطلق بلامعارض سرمایه‌داران و لباس بی‌حقوقی مطلق غیرقابل هیچ اعتراض طبقه کارگر پوشاندند. بر اساس مصوبات این دولت‌ها، حق هر نوع بیمه بیماری، هر میزان غرامت ایام بیکاری، حق داشتن روزهای تعطیل، حق مرخصی سالانه، حق هر گونه امنیت شغلی و حق تمامی آنچه که روزگاری، جنبش کارگری به یمن پیکارهای سالیان دراز خود بر وحوش بورژوازی تحمیل کرده بود، همه و همه از میلیونها شاغل کارگاه‌های دارای 9 کارگر و کمتر سلب گردید. پلاسکو یکی از مراکز مهم اعمال این درندگی و بربریت سرمایه‌داری علیه کارگران بود. غالب کارکاه‌های این مجتمع، مراکز دارای کمتر از 10 کارگر به حساب‌‌‌ می‌آمدند!!! چرا؟ پاسخ ساده است. به این دلیل که بخش عظیمی از چرخه کار و تولید خود را به عمق آلونکهای زنان کارگر بسط داده بودند، به این دلیل که جمعیت کثیری از کارگران زیر تیغ استثمار آنان زنان نفرین شده بدون هیچ اسم و نشان و آدرس و شناسنامه کارگری بودند.

سرمایه‌داران و دولت آنها در پویه سلاخی و قتل عام بهای نیروی کار و معیشت کارگران با یک تیر نشانه‌های متعددی را تیرباران‌‌‌ می‌کردند. در یک جا توده وسیع کارگری را که با حقیرترین میزان مزدها و بدون هر نوع حق و حقوق اولیه انسانی در درون زاغه‌ها استثمار‌‌‌ می‌نمودند وارد لیست بردگان مزدی خود نمی‌ساختند و از سوی دیگر آمار کارگران شاغل در کارگاه‌ها را به حداقل و به زیر 10 نفر‌‌‌ می‌رساندند. آنها تمامی ضرایب تشدید استثمار توده کارگر را به نفع افزایش سودها و سرمایه‌های خود در هم ضرب‌‌‌ می‌کرند و حاصل ضرب کل این بربریت‌ها را بمب فرسایش، گرسنه کردن و به  فقر و فاقه و فلاکت انداختن کارگران‌‌‌ می‌نمودند. سرمایه‌داران حدود 600 واحد تولیدی و تجاری پلاسکو چنین‌‌‌ می‌کردند و اکنون به دنبال ریزش ساختمان پلاسکو نه 4000 کارگر که چند ده هزار کارگر به جرگه کارگران بیکار فاقد هر گونه بیمه بیکاری و بیماری و حق بازنشستگی و هر گونه حقوق اولیه انسانی دیگر ملحق شده‌اند. روزنامه‌های دولت سرمایه نوشته‌‌‌‌اند که از کل این جمعیت گویا 700 کارگر در شمول مقررات موسوم به «بیمه اجتماعی» قرار دارند. هم زمان فریاد توده کارگر از همه سو بلند شده است که حتی همین رقم نیز دروغ محض است. از میان این 700 نفر عده کثیری با اینکه در طول سالها هزینه بیمه بودن را پرداخت کرده‌‌‌‌اند اما نوع بیمه آنها «اختیاری» تلقی‌‌‌ می‌گردد!!! و بر همین پایه هیچ نوع غرامت و «حق بیمه» به آنها تعلق نمی‌گیرد!!!

پلاسکو از روز بنا تا لحظه فروریزی، موزه، نمایشگاه، آوردگاه، مرکز کشف و محک و اعمال همه شیوه‌ها و فنون و سیره‌ها و سنت‌های بربرمنشانه سرمایه‌داری علیه ضعیف‌ترین و فرومانده‌ترین لایه‌های طبقه کارگر بود. در این جا سرمایه کل سرشت و کارکردهای سرشتی خود را، طبقه سرمایه‌دار تمامی توانایی و تدبیر و اندیشه و ابتکار خود را، دولت بورژوازی کل زرادخانه‌های پلیسی، نظامی، امنیتی، سیاسی، حقوقی، مهندسی افکار، قانون، قانون کار، شریعت، اخلاق و لیستی طویلی از سایر صورت‌بندی‌های قدرت و ظرفیت تاخت و تاز خود را برای سلاخی هر چه فرساینده‌تر توده‌های کارگر به کار‌‌‌ می‌گرفتند. سرمایه در اینجا از تحمل هر میزان فشار قدرت کارگران و شلاق اعتراض آنها آزاد بود، زیرا که صدای قهر، عصیان و خشم چند کارگر در زوایای تاریک کارگاه‌های کوچک چند نفره در هیچ کجا پژواک نمی‌شد. زیرا این کارگران در هیچ ارتباط جنبشی سازمان یافته و متحد علیه سرمایه حضور مؤثر نداشتند. زیرا کارگران هر کارگاه در پویه کارزار طبقاتی، نقش ساکنان جزیره‌های مهجور را در رابطه با همزنجیران خویش بازی‌‌‌ می‌کردند. زیرا آنها در هیچ سطحی دست به کار بستن میثاق پیکار متحد، سراسری و شورایی با سایر آحاد طبقه خود علیه سرمایه نبودند. در اینجا، در پلاسکو، سرمایه با فراغ بال تا هر کجا که‌‌‌ می‌خواست کوه جنایت‌ها را بر سر توده‌های کارگر آوار‌‌‌ می‌نمود، این وضع قطعاً، برای طبقه سرمایه‌دار عظیم‌ترین موهبت زمینی بود اما تنها موهبتش نبود. سرمایه‌داران در اینجا همه آنچه را که در جوهره هستی سرمایه است به صورت قانون، در شکل بندها، مصوبه‌ها، ماده‌ها، تبصره‌ها، پاراگراف‌ها، اصول، احکام و بخشهای طویل قانون کار در دست داشتند. مطابق همه این مواد و مندرجات و مبانی و حواشی، نه تراست صنعتی مالی غول پیکر بنیاد مستضعفان و نه هیچ یک از سرمایه‌داران مالک واحدهای تولیدی و تجاری و بنگاههای «خدماتی»!! موجود در پلاسکو ملزم به قبول هیچ هزینه‌ای برای تضمین امنیت جان کارگران و ایمنی محیط استثمار آنها نبودند. اصلا خود دولت سرمایه، خود وزارت کار، خود نهادهای فریب و ترفند بورژوازی نیز قرار نداشتند که در این حریم امن استثمار و جنایت سرمایه، هیچ پرس‌و‌جو و گفتگویی پیرامون ایمنی محل کار با هم داشته باشند. بالعکس قرار همگی فقط آن بود که این خیل کثیر سرمایه‌دار معاف از هر گونه محاسبه و مفاصا حساب، ابعاد شدت استثمار کارگران را افزایش و باز هم افزایش دهند.

ساختمان پلاسکو بالاخره فرو ریخت و الان تنها و تنها مشغله بسیار بی‌آزار صاحبان سرمایه و دولت سرمایه‌داری آنست که مجاری بروز خشم احتمالی توده‌های کارگر را به موفق‌ترین شکلی مهندسی کنند. آنسان که از هیچ کارگری در هیچ کجا فریاد اعتراضی بر نخیزد، آنسان که گویا طبقه‌ای به نام طبقه کارگر و جنبشی به نام جنبش کارگری و کارزاری به نام مبارزه طبقاتی وجود ندارد. همه شواهد گویای آن است که در این جا هم سرمایه‌داران پیروز ماجرا هستند. حرف طبقه کارگر چیست؟  باید چشم به راه بود.

مزدک کوهکن

بهمن 1395