جمعیت وسیعی از بازنشستگان زیر نام « اتحاد بازنشستگان» با صدور قطعنامه ای بر وضعیت بسیار اسفبار معیشتی خویش انگشت تأکید نهاده اند. بازنشستگان تصریح کرده اند که کل مستمری ماهانه آنها از 20 درصد خط رسمی فقر بالاتر نیست. به بیان دیگر آنچه برای امرار معاش دریافت می دارند در بهترین حالت فقط تأمین کننده 20 درصد مایحتاج اولیه زندگی آنان است. عزیزان صادر کننده قطعنامه، توضیح داده اند که صندوق ذخیره بازنشستگی از همه سو آماج یورش اختلاس گران قرار گرفته است. در طول سالیان اخیر بارها با هدف بهبود وضعیت معیشتی خود دست به اعتراض زده اند. علیه چپاول صندوق توسط مراکز قدرت فریاد اعتراض سر داده اند، خواستار اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری شده اند، اما این فریادها و شکایت ها، هیچ تأثیری ننموده و « درهمچنان بر همان پاشنه می چرخد» بازنشستگان در پی این توضیحات لیستی از خواسته ها را مطرح نموده اند که اجرای (ق – م – خ – ک)، بیمه کارآمد و رایگان درمانی، نظارت نمایندگان آنها بر دخل و خرج صندوقهای بازنشستگی، پرداخت به موقع مستمری ها، پرداخت همه معوقات، آزادی کلیه زندانیان سیاسی (مرز و بوم)!! آزادی تجمع و مصاحبه با مطبوعات و مانند این ها مواد مختلف قطعنامه منتشره آنان را تشکیل می دهد. قطعنامه ای که چند پرسش را برای خواننده یا حداقل برای برخی خوانندگان از جمله ما پدید آورده است. این پرسش ها عبارتند از:
شما با تأکید و تصریح گفته اید که سال ها در حال سر دادن فریاد بوده اید اما هیچ نتیجه ای نگرفته اید، اولین سؤال ما فقط در همین مورد آنست که چرا و به چه دلیل هیچ موفقیتی نداشته اید و شکست پشت سر شکست را در کارنامه اعتراضات خود ثبت کرده اید؟ پرسش بعدی اینکه از کجا به این نتیجه رسیده اید که اینک با صدور قطعنامه جدید مشکل حل خواهد شد؟!!. آیا بر اساس تحلیلی تازه دریافته اید که دولتمردان و رژیم حاکم تا دیروز گوششان ایراد داشته اشت اما اکنون شنوا گردیده است!! آیا تا دیروز هیچ خبری از وضع رقت بار معیشتی شما نداشته اند، اما اکنون همه دردها، رنج ها، گرسنگی ها و فلاکتهای شما را با گوشت و پوست لمس کرده و در آتش شرمساری ذوب شده اند!! اگر اینها نیست پس چرا فکر می کنید که سرنوشت قطعنامه نوین شما از حاصل اعتراضات و شکایات پیشین بهتر خواهد بود؟!! آیا می پندارید که صدور قطعنامه هم کاری است و بهتر از هیچ نگفتن است؟! این که پاسخ شما به این سؤالات چه می باشد نمی دانیم اما اجازه دهید به عنوان آحادی از همدردان و همرنجان شما حرف های خویش را در میان گذاریم. دوستان! شما از تجمعات اعتراضی، طومارنویسی و دادن بیانیه نتیجه ای نگرفتید فقط به یک دلیل روشن که جمهوری اسلامی دولت سرمایه داری و دارای تمامی قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی، پلیسی، فرهنگی و سرکوب سرمایه است. سرمایه داران و دولت آنها کل این قدرت ها را در اختیار دارند و در مقابل چنین قدرت یا قدرت های عظیم اختاپوسی فقط و باز هم فقط با قدرت می توان مواجه شد. فقط با قدرت می توان این رژیم را مجبور به عقب نشینی کرد. با قدرت می توان دولت اسلامی سرمایه را ناگزیر به قبول همه خواست ها کرد و حال این پرسش پیش می آید که آیا ما این قدرت را داریم. آری دوستان حتماً داریم اما چنین به نظر می رسد که شما شناخت چندانی از آن ندارید. اگر داشتید صدر و ذیل اجتماعات اعتراضی خود را به چند صد یا چند هزار بازنشسته محدود نمی کردید. شما به اعتبار بازنشسته بودن و با ترکیب مشتی بازنشسته دارای هیچ قدرتی نیستید. تکرار می کنیم که به عنوان عده ای بازنشسته هیچ قدرتی ندارید و خود را فریب ندهید. در عوض به این اندیشید که شما مادرزاد بازنشسته نبوده اید. تمامی عمرتان را در بازنشستگی پشت سر ننهاده اید. هر کدام حداقل 30 سال یا بیشتر کار کرده اید، رنج برده اید، استثمار شده اید. شما بازنشستگان شرکت فولاد هستید، بخش مهمی از کل سرمایه های طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری محصول مستقیم کار و استثمار شما است. شما بخشی از طبقه کارگر بوده و هستید. قدرت شما در وجود طبقه شما است. طبقه ای که آفریدگار واقعی کل سرمایه ها و ثروت ها و کارخانه ها و بانکها و بازار ها و راهها و جاده ها و راه آهن ها و بنادر و کشتزارها و همه چیز است. طبقه ای که به اعتبار خالق کل سرمایه ها بودن خالق واقعی کل قدرت اقتصادی و سیاسی و دولتی و همه اشکال قدرت طبقه سرمایه داران هم هست. آری شما جزء پیوسته ای از این قدرت سترگ لایزال تاریخساز هستید قدرتی که در صورت متحد شدن و متشکل گردیدن و همصدا بودن می تواند کل چرخ کار و تولید سرمایه داری را از چرخش باز دارد، می تواند شیرازه نظم سرمایه را در همه وجوه موجودیت آن در هم کوبد، می تواند سرمایه داری را در گورستان تاریخ دفن نماید. 

شما دارای این قدرت هستید، اما در راه اندازی اعتراضات و مبارزات خود به هیچ کارگری حتی به کارگران شاغل فولاد، به نسل بعدی خود در این صنعت هم رجوع نکرده اید، رمز واقعی شکست های تا کنونی شما در اینجا است. آماده صف آرائی قدرت طبقاتی خود در مقابل قدرت سرمایه و دولت سرمایه داری نشده اید. مفلوک و زبون و مستأصل طومار تکدی به دست در مقابل این یا آن نهاد دولتی سرمایه داری اجتماع کرده اید. به همین خاطر هیچ نتیجه ای نگرفته اید و مادام که چنین است نتیجه ای نخواهید گرفت. باید به قدرت طبقه خود رجوع کنید و با این قدرت به جنگ سرمایه و سرمایه داران و دولت سرمایه داری بشتابید.
2. شما نه فقط از قدرت خود خبر ندارید و در تدارک به صف نمودن آن نیستید که حتی هیچ نیازی هم به این کار نمی بینید. بسیار وحشتناک است که عمری را در جهنم گند و خون و دهشت سرمایه داری پشت سر نهاده اید، نسل بعد از نسل دیده اید که صاحبان سرمایه و دولت آنها با شما، با هم زنجیران شما با توده های وسیع طبقه کارگر چه می کنند اما باز هم با کوله بار بسیار عظیم و فرساینده توهم در حال دادخواهی از آنها و منتظر خروش عدالت و انصاف و انسانیت از برج قدرت آنها هستید!!!
3. گفته اید که صندوق ذخیره بازنشستگی هم از دستبرد دزدان مصون نمانده است. منظور شما از دزدان کیست؟. این سؤال را مطرح می کنیم زیرا به نظر می رسد که شما فقط برداشتن ذخیره های صندوق ها را دزدی می بینید و استثمار دهها میلیون کارگر ایرانی از جمله خودتان توسط سرمایه داران خصوصی و دولتی با نرخ های 1200 درصد و بیشتر را دزدی به حساب نمی آورید. از این که بگذریم آنان که موجودی صندوق ها را به تاراج برده اند هم حاصل این تاراج را سرمایه و باز هم سرمایه کرده اند و برای استثمار طبقه کارگر با همان نرخ های وحشیانه 1200 درصدی پیش ریز نموده اند. مشکل شما و کل کارگران فقط سرقت دخیره ها نیست. معضل این است که در قبال هر 12 تومان که تولید کرده اید، در بهترین حالت فقط یک تومانش بهای نیروی کار شما شده است و کل مابقی سرمایه طبقه سرمایه دار گردیده است.
4. در شروع قطعنامه از «اتحاد بازنشستگان» گفته اید و سپس بحث بازنشستگان کشوری و لشکری را پیش کشیده اید. منظورتان از بازنشستگان لشکری کیست؟ آیا این ها همان کسانی نیستند که در طول سالیان متمادی که کار می کردید و استثمار می شدید، هر نوع اعتراض شما به شدت کار و استثمار را در هم می کوبیدند، به خاک و خون می کشیدند تا نظم سرمایه را مستقر سازند. آیا همه چیز در محاسبات شما وارونه نگردیده است. زیر نام بازنشستگان به سراغ قدرت لایزال طبقه خود در مراکز کار و تولید نمی روید اما با سرکوبگران دیروز مبارزات خویش دست وحدت و همرزمی می دهید!
5. در قطعنامه حداقل دو بار از اصطلاح «مرز و بوم» استفاده کرده اید. آیا این مرز و بوم محملی برای خط کشیدن بر روی کل تضادهای ماهوی و سرکش طبقاتی میان استثمارشوندگان و حکومت شوندگان کارگر در یک سوی و سرمایه داران استثمارگر و حاکمان سرمایه در سوی دیگر نیست؟!. آیا شما هم بر این باورید که کارگر و سرمایه دار باید زیر بیرق مرز و بوم واحد با هم دست وحدت و الفت دهند!!. کارگر کوهساران عظیم حاصل کارش را تقدیم صاحبان سرمایه کند، سرمایه طبقه سرمایه دار نماید، خود و فرزندانش با شکم گرسنه، تن بیمار و پیکر عریان در کومه های نمور از شدت سرما یخ زنند و جان بسپارند و در همان حال خود را هموطن استثمارگران انسان ستیز سرمایه دار نامد، کوبیدن بر طبل ملت و ملیت و مرز و بوم اجدادی، همه را، همه طبقات را همه کارگران و سرمایه داران را اهل یک ملت و آب و خاک دانستن می تواند خطرغلطیدن به همه این انگاره های نادرست را به دنبال داشته باشد.