فریاد «جمهوری اسلامی نمی خواهیم» شنیده می شود. جمهوری اسلامی نه فقط پاسدار تبعیضات وحشیانه جنسیتی، بلکه دولت سرمایه، پاسدار نظام بردگی مزدی، نظام باعث و بانی فقر، فلاکت،گورخوابی،آلودگیهای زیست محیطی، بی سرپناهی، محرومیت از دارو، درمان، بی آبی، دخالت در حریم زندگی خصوصی و نوع اعتقادات، زندان، شکنجه و اعدام است. ما علیه کل این فجایع دست به شورش زده ایم، خواستار محو همه اینها هستیم. اما در میان فریاداعتراض توده وسیع، این صدا هم به گوش می خورد که نقطه ضعف مبارزات ما نبود رهبری و آلترناتیو است!! به اپوزیسیونهائی که برای تصرف قدرت و جایگزینی رژیم اسلامی دندان تیز کرده اند نگاه کنیم. حرف مشترک همگی این است که حکومت را به دست ما بسپارید.خودمان دولت تعیین می کنیم!! وظیفه کارگران هم، کار و تلاش بیشتر و اطاعت از مدیران و مقامات آینده است!! اینان، فرمانبری و اطاعت را امر بدیهی و سرشتی ما می دانند و جز این نقش دیگری برای ما متصور نیستند. سؤال این است که این رهبران، از چپ و راست، دیندار و لائیک، سلطنت طلب و جمهوریخواه قرار است چه کار کنند که خود ما از پس آن بر نمی آئیم؟! ما یک طبقه چند ده میلیونی هستیم. فروشندگان نیروی کار زن و مرد در صنعت و کشاورزی، آموزش، درمان و سلامت، آب و برق، مخابرات، بندر، معدن، حمل و نقل، راه و جاده، ادارات،هنرمند، خبرنگار، نویسنده، راننده، معلم، کارمند، بیکار، بازنشسته، پرستار، کارگر ساختمانی، دستفروش و خانه¬ دار، طبقه ای چند ده میلیونی با دنیای دانش، مهارت، تخصص، تجربه که خالق تمام مایحتاج زندگی، امکانات می باشیم. چرا خودمان نباید حاکم بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود شویم؟ سرنوشت فاجعه بار کارگران در انقلابات قرن بیستم، از جمله انقلاب 57، نقش واقعی آلترناتیوسازی را بخوبی نشان می دهد. اگر ولایت فقیه را نمی خواهیم، به ولایت شاه و ولایت احزاب هم نه بگوییم. در غیر این صورت یک بار دیگر رژیمی انسان ستیز را ساقط و رژیمی هارتر را بر سر کار می آوریم. کانون واقعی قدرت ما کارخانه ها، مدارس، بیمارستانها، کشت و صنعت ها، شبکه های برق، حمل و نقل، دانشگاهها، حوزه های نفت، گاز، پتروشیمی، پالایشگاهها، بنادر، ادارات، فروشگاهها، در یک کلام همه مراکز کار است. در اینجاست که ما صاحب عظیم ترین قدرت ها و قادر به بیشترین اثرگذاریها هستیم. با برپایی شوراهای محلات و مراکز کار، یک جنبش شورائی سراسری، به وجود آوریم. اعلام کنیم که برای محو بردگی مزدی، محو هر دولت بالای سر می جنگیم و در گام نخست این جنگ خواستار آنیم که : کار خانگی زنان لغو و تا پیش از الغاء کامل، عین اشتغال محسوب شود. هر نوع وابستگی اقتصادی زن به همسر یا کودکان به والدین به طور کامل محو شود. مردسالاری یا هر شکل تبعیضات جنسیتی از ساحت زندگی پالایش گردد.خوراک، پوشاک، مسکن، آب، برق، گاز، دارو، درمان، آموزش، نگهداری کودکان، سالمندان، معلولان، از سیطره داد و ستد کالائی، پولی خارج شود. کل این مایحتاج به طور رایگان در اختیار همه آحاد قرار گیرد.هر شکل دخالت دولت در زندگی انسانها، یا محدود سازی آزادی، حقوق اجتماعی افراد توسط دولت ممنوع شود.هیچ ریال از حاصل کار و تولید طبقه کارگر نباید صرف هزینه نظامی، امنیتی، پلیسی، حوزه علمیه، مسجد، حسینیه، فعالیت های ناسیونالیستی، فاشیستی، بحران آفرینی و توسعه طلبی بورژوازی گردد. محیط زندگی، شرائط کار، مواد غذائی، پوشاک، با تعطیل کامل حوزه های تولید آلودگی ها، ممنوعیت استفاده از هر نوع مواد شیمیائی بیماری زا، سرمایه بودن و ماندن آب، زمین، جنگل، رودخانه، پاسخگوی سلامت انسان گردد.هائی ما فقط به دست خود ما ممکن است و خود ما یعنی حضور فعال، اثرگذار، داوطلبانه و برابر همه ما در یک جنبش شورائی، جنبشی که به هیچ نهاد بالای سر خود آویزان نیست. هر نوع شخصیت سازی، حزب آفرینی و رهبر تراشی، کوششی مخرب برای نابودی این قدرت تغییرآفرین و تاریخ ساز است. برای برپائی این جنبش دست در دست هم گذاریم، شورش پرشکوه خیابانی جاری را با از کار انداختن چرخ کار و تولید در مراکز کار هم همراه سازیم، برای تصرف مراکز کار، تولید و توزیع تدارک بینیم. راه واقعی مبارزه طبقاتی پیش گیریم و تا نابودی سرمایه داری پیش تازیم.
کارگران ضد سرمایه داری.