قریب 3 هفته است که کارگران هفت تپه چرخ تولید را از کار باز داشته اند و در چهاردیواری شرکت دست به اعتراض و راهپیمائی زده اند. خواست های آنان لغو خصوصی سازی، توقف هر نوع اخراج همزنجیران، بازگشت بدون هیچ قید و شرط کارگران اخراجی، تعیین تکلیف شرکت هفت تپه، پرداخت بلادرنگ مزدهای معوقه، تأمین امنیت اشتغال و تمدید مهلت اعتبار دفترچه های بیمه درمانی است. کارگران در هجدهمین روز اعتصاب، محیط کار را ترک و به سمت بازار شهر شوش راهپیمائی کردند!!. عده ای نیز در مقابل فرمانداری این شهر تجمع نمودند و خواستار حصول مطالبات خود شدند!!. شعارهای آنان در طول این مدت «مرگ بر اسدبیگی، مرگ بر روحانی، «کارگران اتحاد، اتحاد» و نوع اینها بوده است. آنچه کارگران در طول این 3 هفته انجام داده اند نوع همان تلاش ها، مبارزات، اعتراضاتی است که تقریبا چهار دهه تمام است به صورت پیوسته، با پیگیری تمام برای تحقق همین خواست ها داشته اند. حاصل کل پیکارها همین وضعی است که الان دارند. جنگ و جدلها سوای شکست چیزی دیگری نزائیده و فقر و فلاکت، گرسنگی، بیخانمانی، بیماری، بی داروئی و ذلت ها روز افزون گردیده است. هیچ شعور سالم کارگری نمی تواند بر این کارنامه آکنده از شکست، و تیره روزی مهر تأیید کوبد. نمی تواند آن را مرور نماید و آشفته و عاصی به نقد سازنده، ریشه کاو و راه حل جوی آن نپردازد. تأکید و تصریح کنیم که کارگران هفت تپه بدون هیچ اغراق در زمره پیشروترین، شجاع ترین، جسورترین، پرشورترین و آگاه ترین بخش توده کارگر ایران یا حتی دنیا هستند، وقتی کارنامه آنها این است تکلیف معلمان، صدها هزار کارگر خودروسازی یا بخش های محافظه کار، مماشات جو و سازش طلب طبقه کارگر روشن است. هسته اصلی کلام این است: کارگر پیشرو هفت تپه مجبور است، شعور رادیکال طبقاتی او حکم می کند و بازخوانی کارنامه پیکارش فریاد می زند که ریل اعتراض، مبارزه و جدال باید عوض شود. میدان جنگ دیگری باید گشود، دورنمای دیگر، آرایش قوای جدید، راهبرد نوین، راهکارها و راه حلهای تازه را باید اتخاذ و دستور فوری پیکار کرد. باید همه با هم یکصدا فریاد زنیم که شیوه های تا کنونی مبارزه ما شکست خورده است و ادامه دادن آن سوای فرسودن بیش از پیش قدرت طبقاتی ما و نسلهای آتی ما، سوای تفویض سخاوتمندانه فرصت به نظام گند و دهشت سرمایه داری برای بقای هر چه بیشترش، سوای باز گداشتن دست طبقه سرمایه دار و فاشیسم هار اسلامی برای تشدید هر چه انفجارآمیزتر استثمار ما و نسل های بعدی ما، سوای توسعه سونامی وار فقر و فلاکت و گرسنگی و بی داروئی و بی خانمانی طبقه ما هیچ نتیجه دیگری ندارد. بیائید این را قبول کنیم که شالوده کار خراب است، به احزاب، سندیکاها و اتحادیه هائی که رفتن این راه را به ما دیکته کرده اند، صریح و قاطع اخطار کنیم که آنها را بخشی از بورژوازی و عمله و اکره آگاه یا ناآگاه نظام بشرستیز سرمایه داری می بینیم. اما چه چیز و کدامین مبارزات شکست خورده است. بحثش طولانی است. قبلا به تفصیل آنها را توضیح داده ایم. در اینجا به بازگوئی خطوط کلی آنها اکتفا می کنیم.
تقاضا از سرمایه داران و دولت آنها برای تحقق این یا آن خواست شکست خورده است. خواست ها را باید با قدرت بر نظام سرمایه داری تحمیل کرد. اعتصاب کماکان سلاح قدرت ما است اما اعتصاب چند صد یا چند هزار همزنجیر در چهاردیواری این و آن شرکت راه به جائی نمی برد، سرمایه داران را مجبور به عقب نشینی نمی کند، بورژوازی این گونه اعتصابات را با دستگیری، شکنجه، اخراج و زندان سرکوب می نماید. جمع شدن در مقابل اداره کار، فرمانداری، مجلس یا سایر نهادهای دولتی سوای کفن و دفن قدرت پیکار در آستان قدرت سرمایه هیچ چیز دیگر نیست. بورژوازی عظیم ترین قدرت اختاپوسی را دارد و فقط زبان قدرت را می فهمد. پیش کشیدن مباحثی مانند دولتی و خصوصی بودن شرکت چرخیدن فرساینده و رقت بار در تاریکی زارها است. این گونه جا به جائیها گشایشگر هیچ گرهی از کوه معضلات و بدبختی های ما نیست. راه پیمائی به سوی بازار ابتذال آمیز و گواه گمراهه رفتن ها است. آنچه ما انجام داده و انجام می دهیم نهایتا شکل دیگری از همان اصلاح طلبی است. مادام که از بورژوازی و دولتش درخواست بهبود معیشت می کنیم، تا زمانی که صدر و ذیل جنگ ما در مطالبه فقر کمتر، گرسنگی کمتر، مزد بیشتر، پرداخت دستمزدهای معوقه، فشار کمتر زندان و شکنجه خلاصه می گردد. تا هنگامی که اساس کار را بر برده مزدی بودن و کارگر ماندن قرار می دهیم، عملا اسیر اصلاح طلبی و متقاضی اصلاحات از دولت سرمایه داری هستیم. اصلاح طلبی فقط مبارزه قانونی و آویختن به صندوق رأی سرمایه نیست. اصلاح طلبی بدیل مبارزه طبقاتی است. تمکین به فروشنده نیروی کار بودن و انتظار زندگی ممکن در چهارچوب بقای سرمایه داری است. با این کار و با این شکل مبارزه نمی توان به هیچ خواستی دست یافت. سرمایه داری حتی آماده پرداخت بهای نیروی کار ما نیز نیست. هزار، هزار ما را شش ماه، شش ماه، به وحشیانه ترین شکل استثمار می کند، بدون پرداخت هیچ مزدی بیرون می اندازد و هزاران دیگر را به همین سرنوشت مبتلا می سازد. برای خروج از این وضع باید ریل پیکار را تغییر داد. باید به مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری روی آورد. باید مبارزه را از چهاردیواری شرکت خارج کنیم. به جای کارگر هفت تپه بودن لباس سلول زنده، ارگان نیرومند، ستاد رزمنده ای از جنبش کارگری پوشیم. دشمن خود را در اسدبیگی و مالکان هفت تپه خلاصه نکنیم، در مقابل کل طبقه سرمایه دار و نظام بردگی مزدی صف پیکار تشکیل دهیم. با تمامی کارگران شروع به گفتگو کنیم، از نزدیکترین ها آغاز نمائیم. در همین خوزستان دهها تراست عظیم و حداقل 33 شهرک بزرگ و متوسط صنعتی با چند صدهزار و شاید چند میلیون کارگر وجود دارد. به جای راه پیمائی به سوی بازار شوش!! راه فولاد سازی اهواز، دهها پتروشیمی غول پیکر، دهها بندر تجاری عظیم، پالایشگاههای نفت و گاز، لوله سازی ها، شهرکهای صنعتی و کارگری آغاجاری، آبادان، سایت کارکاهی آبادان، سایت شیلاتی آبادان، شهرک های صنعتی ایذه، باغ ملک، یک و دو شوشتر، شادگان، بهبهان، یک و دو و سه و چهار و پنج اهواز، شهرکهای صنعتی 1 و 2 دزفول، قطعه سازی دزفول، سایت کارگاهی دزفول، شهرکهای صنعتی اندیمشک 1و 2، امیدیه، بندر خمینی، سوسنگرد، رامهرمز، رامشیر، هفتگل و هندیجان را پیش گیریم، با همراهسازی کارگران این واحدها و به موازات تلاش برای این همراه سازیها، راهی تمامی کارخانه های دیگر، مدارس، بیمارستان ها، شبکه های حمل و نقل و مراکز کار دیگر در تمامی شهرهای جهنم مشتعل سرمایه داری گردیم. برای برپائی یک قدرت متحد سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری مبارزه کنیم. بنای این قدرت را معماری و آن را به هر میزان و در هر سطح از پیشروی، علیه سرمایه داری و دولتش اعمال نمائیم، به این بیأندیشیم که اگر ما دانه خردلی از این قدرت را پشتوانه پیکار خود داشته باشیم آنگاه استوار و مصمم هفت تپه را و همرزمان و همزنجیران ما همه مراکز کار و تولید را از چنگال وحوش سرمایه داری خارج می سازند. شورائی و سرمایه ستیز برای تسلط کامل بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود مبارزه می کنیم. باید حرف کل طبقه کارگر را بزنیم، خواستهای میلیونها کارگر زیر فشار قهر گرسنگی و درآستانه مرگ مولود گرسنگی سرمایه داری را فریاد زنیم. همه ما خورد و خوراک و پوشاک و دارو و درمان و مسکن می خواهیم، همه ما خواهان قطع کامل ریشه تبعیضات جنسیتی، آلودگی های زیست محیطی، محو دولت بالای سر و نابودی کامل کار مزدی هستیم. این خواست کل توده های طبقه ما است. باید دست در دست نهیم و یک قدرت عظیم سازمان یافته شورائی ضد بردگی مزدی شویم.
کارگران ضد سرمایه داری
تیرماه 1399