کرونا بحران سرمایه داری را به گونه ای فاحش تعمیق کرده است. بحرانی که مولود کرونا نیست، از ژرفنای هستی سرمایه داری می جوشد، درسالهای اخیر آغاز نگردیده است، از 2008 شروع نشده است، پیشینه تاخت و تاز طوفانی آن به یکی، دو دهه اخیر هم محدود نیست. بحرانی که دهه ها است در شریان هستی سرمایه داری با قدرت می توفد و اینک با همدستی، همرزمی و همسنگری کرونا بسیار نیرومندتر و ویرانگرتر پیش می تازد. قصد پیش کشیدن هیچ بحثی پیرامون بحران را نداریم. هدف نگارش این چند سطر موضوع دیگری است، اما اشاره ای از همه لحاظ گذرا و پرشتاب به چند نکته گریزناپذیر است.

1. بحران سرمایه داری در غیاب یک جنبش نیرومند ضد کار مزدی نه فقط مصیبتی برای سرمایه داری نیست که معمولا فراهم آورنده فرصتی برای بورژوازی و دولت ها است تا دست به کار پالایش سرمایه، پالودن سرمایه اجتماعی (کل سرمایه های کشور معین) یا سرمایه جهانی از بخش های آسیب پذیر و فاقد شرایط لازم برای ارزش افزائی مکفی، سازماندهی طوفانی ترین شبیخون ها علیه خورد و خوراک، بهداشت، دارو و درمان، سرپناه، آموزش، کل دار و ندار معیشتی کارگران، تدارک همزمان برای عظیم ترین حمام خون و سرکوب جنبش کارگری، برنامه ریزی کوتاه مدت و دراز مدت برای سرازیرسازی طغیان آمیز ارقام کهکشانی سرمایه های آزاد به حوزه های احتمالی انباشت، ارتقاء تکنیک و افزایش سرطانی بارآوری کار یا فراوان کارهای دیگر گردد. سرمایه داری تاریخا چنین کرده است، در غیاب کارزار فراگیر، سرکش، سازمان یافته و ضد کار مزدی توده های کار به این اقدامات دست یازیده است و این هدف ها را لباس واقعیت پوشانده است. بحران وقتی که پای تهدید طوفان مبارزات کارگران علیه بنیاد وجود سرمایه داری در کار نیست نه مصیبت سرمایه که به طور معمول سرازیری سونامی وار تمامی انحطاط، گندیدگی، احتضار و فجایع سرشتی این نظام بر بند، بند زندگی توده های کارگر است. 

2. همه از شدت، حدت و کوبندگی بحران می گویند، چپ تا راست، لیبرال تا فاشیست، بورژوازی تا کارگران، در این میان هیچ کس از یک چیز هیچ کلامی بر زبان نمی آرد. اینکه بحران در چه شرایطی، در کدام فاز از انکشاف تاریخی سرمایه داری و در کدامین سطح از توسعه بحران زائی این نظام رخ داده است. خیلی ها وقتی به زعم خود می کوشند تا حق مطلب را در مورد ابعاد کوبندگی و ویرانی آفرینی بحران روز را ادا نمایند، در بهترین حالت و آخرین فراز پرواز مثال بحران 1929 و دهه سی سده بیستم را بر زبان می آرند. این قیاس ها به طور واقعی مع الفارق هستند. بحران 1930 در دوره ای از تاریخ تکامل سرمایه داری رخ داد که هنوز این شیوه تولید دنیاها حوزه های نوین انباشت پیش روی خود می دید. متوسط ترکیب ارگانیک سرمایه جهانی از یکصدم امروز کمتر بود، درجه بارآوری کار در مقایسه با امروز هیچ محلی از اعراب نداشت. درجه اشباع جهان از سرمایه به گرد امروز نمی رسید. سرمایه داری هنوز در بخش بسیار وسیعی از دنیا حتی شیوه تولید مسلط را تعیین نمی نمود. کل این تفاوت ها در آن روز برای سرمایه جهانی برگ برنده چاره ساز بود و سرمایه داری با داشتن این برگ ها می توانست هر چه سریع تر بحران را به چالش بکشد، طوفان پیش ریز نوین سرمایه راه اندازد و جهانی از کارها انجام دهد که عملا هم شاهد انجام آنها بودیم. نظام سرمایه داری در شرایط روز به گونه ای فاحش از آن امکانات، زمینه ها و ساز و برگ ها محروم است. بازتقسیم کار اضافی و لازم، درو نمودن هرچه مرگبارتر، سراسری تر و فاشیستی تر آخرین بازمانده های زندگی طبقه کارگر جهانی، غرق کردن کامل زورق زندگی میلیاردها کارگر در باتلاق مرگ ناشی از گرسنگی و بیماری و بی خانمانی تنها شمشیری است که سرمایه از نیام بیرون دارد. اینکه این سلاح تا کجا کارا باشد، جواب را فقط از جنبش کارگری می توان شنید.

3. گفتیم که پمپاژ انفجارآمیز بحران به تار و پود زندگی طبقه کارگر دنیا، در غیاب یک جنبش رادیکال، سرمایه ستیز و سراسری خطر سهمگینی را برای اساس هستی سرمایه داری به صورت بالفعل پدید نمی آرد. اما بحران در ابعاد کنونی آن شیرازه زندگی میلیاردها کارگر را متلاشی خواهد ساخت. بیکاری، گرسنگی، فقر، فلاکت، آوارگی و بیخانمانی، بیماری، بی داروئی، روان پریشی و تمامی بلیه های دیگر مولود سرمایه داری را در ابعادی بسیار کهکشانی گسترش خواهد داد و بیش از پیش خواهد کرد. تا همین امروز دولت ها در سراسر جهان با حاتم بخشی تاریخا بی سابقه ای، از کیسه توده های کارگر، صدها تریلیون دلار به حساب سرمایه داران واریز ساخته اند تا سرمایه را در چالش بحران، خروج مقدور از مهلکه عظیم ناشی از تهاجم سونامی وار بحران و چاره اندیشی فاشیستی برای یافتن راههای بقای سرمایه داری یاری دهند. دولت ها از همین الان و از مدتها پیش سرشکن سازی کل هزینه های این کار، بر زندگی های آلونکی و فرسوده از فشار گرسنگی میلیاردها کارگر را آغاز و با تمامی قدرت پیش برده اند و هر روز جنایت آمیزتر پیش می برند. سرمایه داری درشرایطی دست به این سبعیت می زند که دهه هاست شب و روز کارش برنامه ریزی، اعمال و اجرای همین تهاجمات بشرستیزانه و کارگرکش علیه کارگران بوده است. کل این روند اینک شرایطی پدید آورده و بسیار شتابناک پیش می آورد که در آن، چند میلیارد کارگر سکنه زمین، به رغم تمامی زمینگیری، فروماندگی، مسخ و متحجر بودن های ناشی از یکه تازی رفرمیسم راست سندیکالیستی و رفرمیسم چپ نمای حزب محور، قادر به تحملش نخواهند بود. فقر، گرسنگی، بی خانمانی و فلاکت، به خودی خود، قطعا یک جنبش سازمان یافته رادیکال و نیرومند ضد کار مزدی نمی زاید، این حرف نیاز به گفتن ندارد و با تکرار آن نباید دکان فضیلت فروشی باز کرد. نکته اساسی در این میان نه گفتن این حرف ها که واقعیت مهم دیگری است. اگر زندگی است که آگاهی را می سازد و نه بالعکس، نوعی از زندگی که نظام بردگی مزدی اساسا و درشرایط روز به طور اخص بر گرده کارگران جهان بار کرده نیز باردار زایش آگاهی های ریشه کاو است. جنبشها را اندیشه ها نمی سازند، رهبران، دانشوران، اسوه ها، پرومته ها، حزب بانان نیستند که طوفان کارزار بر پا می دارند. از ژرفنای زندگی انسانها است که واکنش ها، راه حل جوئی ها، راه چاره یابی ها، افکار و راهبردهای مبارزه نیز رخ می افروزد و شعله ور می گردد.

4. به نکته اصلی، به هدف واقعی تهیه این چند سطر پردازیم. سرمایه داری برای چالش بحران غیرقابل مهار حاضر، سوای ویرانسازی فاجعه بار و سونامی وار زندگی میلیاردها نفوس توده کارگر هیچ راه دیگری ندارد. توده کارگر دیر یا زود، به حکم زندگی، زیر فشار قهر اقتصادی سرمایه مجبور به واکنش می گردد، بسیار گسترده تر و خشمگین تر از پیش بیرق اعتصاب و اعتراض می افرازد. آماده راه اندازی شورش می شود. بمب گرسنگی و فلاکت و بی خانمانی دست ساخت سرمایه داری او را از جای می کند و سرازیر خیابان ها می سازد. طوفان مبارزه، اعتصاب، شورش دیر یا زود نظام سرمایه داری را در خود می پیچد. معضل کلیدی و محوری آنست که کل این رخدادها یا کل آنچه طبقه کارگر جهانی انجام خواهد داد، از زمین و آسمان در معرض تهاجمات تاتاریستی شکست آفرین بورژوازی است. سوء تفاهم نشود، بحث صرفا بر سر حمام خون ها و سرکوب های پلیسی و نظامی سرمایه نیست، این بخش شاید ناکارآمدترین و کم تأثیرترین راهکارها باشد. کل رفرمیسم زیر درفش پر تب و تاب رهائی توده کارگر واردمیدان خواهد شد. خطر مهلک و اساسی این است. باید جنبش در حال عروج توده های کارگر را از چنگ رفرمیسم خارج ساخت. باید جبهه جنگی را گشود که در آن رفرمیسم فاقد هر نوع توان میدانداری باشد. باید با همه قوا کوشید تا همزنجیران کارگر در سراسر جهان با شعارهای واحد، نقشه مند، برتابیده از نیازهای عاجل روز، اما به مثابه حلقه ای از زنجیره جنگ سراسری ضد سرمایه داری وارد کارزار شوند. پیشنهاد ما پیگیری خواست ها و راهکارهای زیر است.

اول: جمعیت کل سکنه کره زمین بالغ بر 8 میلیارد و چهارصدمیلیون نفر است. سود خالص نظام بشرستیز سرمایه داری از محل کار و استثمار وحشیانه توده های کارگر نیز زائد بر 86 تریلیون دلار امریکا در هر سال است. تأکید می کنیم که سرمایه جهانی در همین شرایط روز هر سال پس از کسر کل هزینه های مربوط به تشکیل بخش ثابت سرمایه و پرداخت همه مزدها باز هم 86 تریلیون دلار اضافه ارزش خالص نصیب خود می سازد. اگر این رقم را بر کل نفوس جمعیتی کره زمین تقسیم کنیم، سهم هر خانوار چهارنفری در هر سال سر به 40 هزار دلار می زند. فرض ما آنست که در بهترین حالت 12 تریلیون دلار از رقم کهکشانی 86 تریلیون نیاز مدرنیزاسیون و ارتقاء علمی و تکنیکی وسائل تولید یا امکانات آموزشی و رفاهی باشد، باز هم هر خانوار چهار نفری این دنیا باید مزید بر آنچه حالا می گیرند، 30 هزار دلار در طول هرسال دریافت دارند. این کار به معنای گذاشتن نقطه پایانی بر فقر، فلاکت، بیخانمانی و سیه روزی مولود سرمایه داری و آوار بر سر کارگران خواهد بود. معنای این سخن آنست که ما خواستار تضمین حتمی بهترین خورد و خوراک و معاش و مسکن و رفاه، خواستار دارو و درمان و آموزش سراسر رایگان برای کل آحاد کارگران دنیا در همین لحظه حاضر هستیم. فراموش نکنیم که 86 تریلیون بالا حاصل استثمار کل کارگران جهان است. این حرف واحد همه ما کارگران در سراسر جهنم سرمایه داری است. ما برای تأمین قطعی این هدف می جنگیم و در پنج قاره عالم از امریکا تا آسیا، از اروپا تا امریکای لاتین و از افریقا تا استرالیا با صدائی واحد دست در دست هم می گذاریم. بساط مرزها را بر هم می ریزیم. کل سرمایه داران و دولتهای آن ها را یکجا، در جبهه متخاصم خویش، بعنوان پاسداران نظام ضد انسانی سرمایه داری آماج جنگ توفنده طبقاتی خود قرار می دهیم.

دوم: ما ضد هر ریال هزینه کردن حاصل کار خویش در قلمروهای دهشت انگیز و انسان کش تسلیحاتی و جنگ افروزانه می باشیم. خواستار تعطیل فوری و بلادرنگ همه برنامه ریزی های میلیتاریستی دنیا هستیم.

سوم: بورژوازی جهانی با تمامی زرادخانه های اتمی، نظامی، پلیسی، دولتی، شستشوی مغزی، اتحادیه ای، حزبی و همه چیزش علیه خواست های ما خواهد شورید. دولتها ما را مقدمین علیه امنیت ملی، برانداز، دشمن میهن و مخالف نظم  خواهند خواند. احزاب از راست تا چپ حتی زیر بیرق کمونیسم ما را مشتی شورشی بدون شعور، ناآگاه و حزب ستیز قلمداد خواهند کرد، سندیکاها و اتحادیه های کارگری جنبش ما را سازمان شکنانه، مخل نظم و عصیان آلود نامگذاری خواهند کرد. همه زیر پرچم های متفاوت، با رنگ و لعاب های مختلف اما همگن و همریشه و همراستا دست به کار متلاشی کردن همسنگری و همرزمی ما خواهند گردید. اما قدرت ما فوق قدرت بورژوازی، فوق قدرت کل اینها است. ما توان آن را داریم که در یک چشم به هم زدن کل چرخه تولید سرمایه داری را متلاشی سازیم. بر سینه احزاب دست رد کوبیم، پروانه منجی گری آنها را پاره و به زباله دان تاریخ اندازیم، دکانداری سندیکالیستی آن ها را رسوا سازیم. ماشین نظم سرمایه را در هم کوبیم. ما این توانائی ها را داریم. باید آماده این کارها شویم، به عنوان کارگران با بستن طومار ایدئولوژی پردازی ها، حزب بازیها و اتحادیه سالاریها، علیه سرمایه، علیه اساس استثمار، حاکمیت و موجودیت سرمایه داری دست در دست هم گذاریم. این کار را در هر کجا هستیم، در هر مرکز کار و تولید، هر محله، هر شهر، هر مدرسه و دانشگاه، هر بیمارستان، هر شبکه حمل و نقل، هر مزرعه و بندر و معدن، آغاز کنیم، به سراسر کشور، سراسر قاره و سراسر جهان بسط دهیم. یک جنبش کارگری رادیکال، سرمایه ستیز،  سراسری، شورائی متشکل از تمامی آحاد توده های طبقه خود پدید آریم.

چهارم: از تمامی امکانات موجود، ارتباطات مستقیم، شبکه های اینترنتی، خیابان ها، خانه ها و محل های کار، فضای مجازی و همه چیز برای پیشبرد این هدف کمک گیریم.