وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد                     چو شمع صومعه افروزی با چراغ کنشت

سندیکای کارگران هفت تپه پس از هفتاد روز اعتصاب، راهپیمائی و اعتراض پرشور توده های کارگر و در پی آخرین دیدار سندیکاسازان و سندیکاچیان با مجلسیان و نهادهای دیگر دولت سرمایه داری!! اطلاعیه ای منتشر نموده است. محتوای اطلاعیه سندیکا به شرح زیر است.

1 – « هیچکدام افرادی که تحت عنوان نماینده و یا مسئولین بر سرنوشت جامعه ایران حاکم هستند نه تنها خواستار رفع و رجوع مشکلات ما نیستند، که خود عامل ایجاد این مشکلاتند. فقر، گرسنگی، اختلاف طبقاتی بین کارگران و مردم فقیر و زحمتکش با صاحبان سرمایه ومدافعان فقر و‌گرسنگی روز به روز بیشتر می شود. نیروها و دستگاه های سیاسی، امنیتی، نیروهای نظامی، فرهنگی و نمایندگان مجلس همگی حافظ منافع سرمایه داران هستند. این افراد تمام قد در اختیار منافع سرمایه داران هستند. تمام برنامه ها و لوایحی که در مجلس تصویب میشود تنها بر اساس منافع پول داران و صاحبان سرمایه است»

2 – « ما نباید به این افراد، نهادها و سازمانهای حامی سرمایه داران توهم داشته باشیم.

3 – « پس باید به نیروی طبقاتی خود باور داشته باشیم.

4 «ما کارگران و مردم زحمتکش که چرخ های اقتصادی را می توانیم بچرخانیم، آنقدر عقل و خرد، شعور و دانش را داریم که برای امروز و فردای خود برنامه ریزی کنیم و جدا از چرخ های اقتصای، چرخهای زندگی را بدور از رنج و محنت، بدور از فقر و گرسنگی و استثمار، را به حرکت در آوریم»

5 – « نه به مجلس، نه به دولت سرمایه داران، نه به فرد پرستی، نه به حاکمیت حزبی، زنده باد حاکمیت شورایی را از امروز تا فردای پیروزی را برای هم تکرار کنیم و برای رسیدن به آن مبارزه کنیم.»

——————–

نکات بالا خطوط اساسی و بخش اعظم محتوای اطلاعیه سندیکا را تعیین می کند. در باره اینکه سندیکا کجای پروسه پیکار کارگران ایستاده است و با توجه به کارنامه آشنای خود، آیا حق دارد از سوی توده های کارگر مجتمع سخن راند یا نه؟ آحاد کارگرانند که باید به داوری بنشینند. در این مورد با احتراز جدی و آگاهانه از پیش کشیدن هر بحث تفصیلی، در لا به لای همین متن کوتاه، جملاتی خواهیم گفت اما عجالتا به چند نکته اساسی پردازیم. تأکید می کنیم که مخاطب ما در طرح این نکات نه سندیکا که صرفا توده کارگر هفت تپه و آحاد کارگران است و البته با این حساب که کارگران هم بر پایه شواهد، با مضمون اطلاعیه همراهی دارند. نکته ها به اختصار عبارتند از:

1 – به عنوان عده ای کارگر و فعالان ضد سرمایه داری جنبش کارگری ایران از مفاد اطلاعیه در عین وقوف بر انبوه تناقضات، آشفتگیها و کاستیهایش استقبال می کنیم، آن را به رغم شعارگونه و غیرزمینی بودن یا حتی آلایش های عمیق سندیکالیستی موجودش گامی به جلو می بینیم. گامی که می تواند در تداوم خود استوارتر، ریشه کاوتر، نقشه مندتر، طبقاتی تر و ضد سرمایه داری تر گردد. ما همین حد را ارج می گذاریم.

2 – اطلاعیه بیشترین بخش خود را به این اختصاص داده است که سرمایه داران، حاکمان و دولت سرمایه یا نهادهای مختلف دولتی سرمایه داری، به فکر کارگران نیستند، به سود سرمایه می اندیشند و در جستجوی منافع طبقه خود هستند. آیا راستی، راستی شما به تازگی، در روزهای اخیر و به دنبال دور جدید مبارزات این حقایق را کشف کرده اید؟؟!! اما مشکل، آوردن توضیح واضحات یا زود و دیر شناختن واقعیتها نیست، سؤال مهم آنست که چرا کارگر هفت تپه به رغم تأکید بر این موضوعات بدیهی، یا مهمتر از آن، به رغم تجربه روز به روز، لحظه به لحظه و نسل بعد از نسل خویش از آنچه سرمایه داران، دولت سرمایه و نظام سرمایه داری بر سرش آورده است باز هم در تدارک «افروختن شمع صومعه با چراغ کنشت» است!! باز هم «گره به باد می زند» و برای حل مشکلاتش به مجلس بورژوازی به نهادهای دولتی فاشیسم درنده اسلامی سرمایه می آویزد؟؟!!! آیا این همان آلایش های ویرانگر، مسموم و هلاکت زای سندیکالیستی نیست که هنوز هم در شریان مبارزات شما جریان دارد و سد راه میدانداری رادیکال شما برای ایفای نقش در برپائی یک جنبش نیرومند شورائی، سراسری و ضد سرمایه داری می گردد؟ به نظر می رسد که هست. همین که سندیکا به خود حق می دهد از نمایندگی مبارزات شما سخن گوید و به نام شما اطلاعیه منتشر سازد نیز مؤید این فتور و نشان دهنده قوام این آلایش است. سندیکائی که سالها پیش چکامه ظهورش را با مباهات به تعطیل کردن روند اعتصابات، تعطیل تظاهرات ها، راهبندان ها، تعطیل میدان داری ها و قدرت نمائیهای توده کارگر هفته تپه و دفع و رفع خطر جنبش کارگری از سر چرخه تولید سود سرمایه، سرود و به گوش همگان رساند!!!

3. به محوری ترین و اساسی ترین نکته پردازیم. گفته اید که باید به نیروی طبقاتی خود باور کنیم. سخن بسیار زیبا، حیاتی و سرنوشت آفرینی است. اما مبارزات روز شما هیچ فروغی از این جهتگیری بر چهره ندارد، هیچ کورسوئی از چنین رویکردی بر جبینش ساطع نیست. شما از گذشته تاریخی دور که بگذریم حداقل در همین چندین دهه اخیر مستمرا در حال اعتراض، اعتصاب، تظاهرات، راهبندان و پیکار بوده اید اما هیچ گاه به طور واقعی، استراتژیک، نقشه مند و طبقاتی دست همراهی به سوی توده های همزنجیر خویش دراز نکرده اید. هیچ اقدامی برای همپیوندی، همرزمی، همدلی و همسنگری با کارگران خودروسازی ها، نفت و گاز، پارس جنوبی، پالایشگاهها، پتروشیمی ها، کارگران بخش آموزش یا درمان، معادن، هتل و رستوران، لوله سازی ها، نوردها، بنادر، شبکه سراسری حمل و نقل، کارگران دهها هزار مرکز کار و تولید دیگر به عمل نیاورده اید، شما حتی در خوزستان، در چند کیلومتری پیرامون خویش به سراغ صدها هزار کارگر شاغل در 30 ناحیه صنعتی بزرگ حوزه شهر اهواز نرفته اید، با کارگران ماهشهر و آبادان و خرمشهر و آغاجاری و آزادگان و دهها شهر دیگر وارد هیچ گفتگوی جدی جنبشی و شورائی نشده اید؟ شما هیچ گامی در این گذر بر نداشته اید. اضافه کنیم که چند سال پیش کارگران زیادی از جمله فولاد اهواز، معلمان، دانشجویان خانواده های کارگری، کارگران مطبوعات و سایر مراکز کار ولو از راه دور و بعضا نزدیک به حمایت از خیزش شما برخاستند. اما شما هیچ تلاش خلاق، فعال و رادیکالی برای ارتقاء این همصدائی ها به یک همپیوندی استخواندار شورائی و طبقاتی به عمل نیاوردید.

4 – ابعاد فاجعه گسترده تر از معضل بالا است. شواهد بانگ می زند که شما «باور کردن نیروی طبقاتی» را از منظری سرمایه مدار و سندیکالیستی می کاوید. نیروی طبقاتی را نیروی چند صد کارگر هفت تپه در چهاردیواری این مجتمع، نیروی کارگران فولاد در حصار تنگ محیط کار و در همین راستا نیروی کارگران هر مرکز کار و تولید در قفس تیره و تاریک کارخانه و رشته و حوزه می بینید. اتحاد و یکپارچگی طبقه خود را هم در گرو اهتمام کارگران هر واحد یا هر رشته به ساختن سندیکا، شورا، اتحادیه، کمیته، کانون و این نوع امامزاده ها، آویختن توده های کارگر به این معبدها و بالاخره به هم پیوستن همین معابد و امامزاده ها و دکه های بالای سر جستجو می کنید!!! در باره همه کارگران هفت تپه نمی گوئیم، اما تهی بودن کارنامه چهل ساله مبارزات جاری درون این مجتمع، از کمترین جهت گیری برای همجوشی و همسنگری سراسری شورائی طبقاتی، به وضوح از استیلای چنین انگاره ای می گوید. به ویژه که این گمراهه پوئی و برهوت پیمائی فرساینده نه خاص کارگران هفت تپه که سرطان مرگ زای کل جنبش کارگری ایران و دنیا است. به حاشیه نمی رویم، جای این بحث اینجا نیست. عصاره کلام آنست که نیروی طبقاتی کارگران به طور واقعی و زمینی فقط قدرت سازمانیافته شورائی سراسری ضد کار مزدی آنهاست. هر تلاش برای هر قدر کمک به شکل گیری، نطفه بندی، پرورش، بالندگی، استخوان بندی، رشد و بلوغ نیروی طبقه کارگر، اگر در این راستا و با این افق نباشد، اگر راهی دکه سازی سندیکائی گردد، به سکتاریسم سوداگرانه حزب آفرین غلطد، قطعا فقط بستن سد بر سر راه ظهور، نشو و نما و برپائی این قدرت خواهد بود. پس اگر بناست بحث «اتکاء به نیروی طبقاتی» یک گمراه آفرینی سندیکالیستی نباشد، راه فرقه بازی حزبی پیش نگیرد، در شعارهای مریخی خلاصه نگردد، باید راه افتاد و درب خانه های همه همزنجیران در سرتاسر جهنم سرمایه داری را کوبید. باید کل ما کارگران راه افتیم. دست به سوی هم دراز کنیم. آگاهان به ناآگاهان آگاهی آموزند، فعالین به نافعالان درس فعالیت دهند، شجاعان به فروریزی ترس ناشجاعان پردازند، کارکشتگان کوله بار تجارب خود را پیش پای همگان پهن کنند. اعتصابات پراکنده را به هم پیوند زنیم و نماد آرایش قوای شورائی متحد ضد سرمایه داری سازیم. سراسر این جهنم را کشتزار رویش شوراها کنیم، جنبشی شورائی، سراسری و سرمایه ستیز برپا داریم که در آن دخالتگری آزاد، خلاق، آگاه و نافذ هر همزنجیر پیش شرط دخالتگری فعال طبقاتی کل همزنجیران در تعیین سرنوشت پویه پیکار شود. آیا اینها خیالبافی است. هر نوع انگ اتوپیسم بر این سخن صرفا کار سرمایه و سرمایه داران و شرکای سندیکالیست و حزبی و دستگاههای شستشوی مغزی آنان است. همه اینها عملی است. باید راه افتاد و دنبال کرد.

5 – به درستی گفته اید که «ما کارگران چرخ های اقتصادی را می توانیم بچرخانیم، آنقدر عقل، خرد، شعور و دانش داریم که برای امروز و فردای خود برنامه ریزی کنیم و سوای چرخ اقتصاد، چرخهای زندگی را دور از رنج و محنت، فقر، گرسنگی و استثمار، به حرکت در آوریم» طرح این نکته بسیار پرشکوه و امیدساز است. بسیار بدیهی است که کارگران توان انجام این کار را دارند،  اما سخن از ایفای این نقش، بدون آنچه در همین چند سطر بالاتر گفتیم، بدون برپائی یک جنبش سراسری شورائی ضد کار مزدی، یا شعاربافی است، یا کل آلایشها، وارونه بینی ها و وارونه بافیهای رفرمیستی راست و چپ را بر گرده خود بار دارد. نمی شود خود را پای بند زمینی، طبقاتی و جنبشی این باور دید اما در طول چهل سال پیکار، هیچ گامی برای همپیوندی متحد شورائی توده وسیع همزنجیر برنداشت. تکرار و تأکید کنیم که این نقدی ریشه ای است که آماجش کل جنبش کارگری ایران و دنیاست و به هیچ وجه خاص کارگران هفت تپه نیست. اگر قرار است کارگر هفت تپه سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش را به دست گیرد باید کل طبقه کارگر ایران بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود مسلط گردد. این کار بدون میدانداری قدرت متحد سازمانیافته شورائی توده کارگر ممکن نیست اما حتی همین کلام می تواند با تعبیری عمیقا متفاوت و متضاد در فاصله ای طولانی میان رادیکالیسم ضد کار مزدی تا رفرمیسم منحط چپ نما مطرح گردد. از منظر ما توده کارگر هفت تپه می تواند با جنبش متشکل شورائی خود به عنوان حلقه ای از زنجیره سراسری جنبش شورائی در حال تکوین و بالندگی طبقه کارگر و به عنوان لحظه معینی از میدانداری شورائی کل این جنبش دست به کار تصرف مجتمع هفت تپه و برنامه ریزی شورائی کار و تولید خویش شود. این کار با آنچه قبلا از سوی کارگران مجتمع طرح گردیده است، با آنچه در به اصطلاح شوراهای کارگری آرژانتین و نقاط دیگر دنیا دیدیم زمین تا آسمان متفاوت است. در این الگو شورای کارگران هفت تپه تصرف کارخانه را نه یک عمل منفرد برای حل ضربتی مشکلات عاجل معیشتی خود که دقیقه ای از پروسه مستمر پیکار طبقاتی برای برپائی جنبش سراسری شورائی طبقه خود و درهمان حال خارج ساختن حاصل کار و تولید خود از چنگال سرمایه داران و دولت سرمایه می بیند، در اینجا دیگر تکیه گاه خیزش کارگران قدرت محصور، مقهور و محدود درون چهاردیواری کارخانه نیست. آنها حمایت فعال، جنبشی، سراسری و شورائی همزنجیران در سراسر جهنم بردگی مزدی را همراه دارند. همپیوندی و همراهی کارگران بنادر، شبکه حمل و نقل یا کارگران همه مزاکر توزیع را پشتوانه خویش می بینند، از همدلی و همسنگری و همرزمی کارگر برق و آب و آموزش و درمان برخوردارند. تصرف شورائی هفت تپه را باید این گونه تدارک دید.

5 – حتما خواهید گفت که «نشستن کنار گود و سر دادن لنگش کن» بسیار آسان است و نیازمند پرداخت هیچ هزینه ای نمی باشد. ما به هیچ وجه شما را به خاطر چنین پندار و سرزنشی آماج انتقاد نمی گیریم. شما کاملا مختارید و حتی حق دارید که چنین پندارید. اما ما لب گودنشین نیستیم. حداقل و در نازل ترین سطح نه کمتر از یکایک شما سرنوشت و وضعیت بی نهایت زمینگیر و غمبار جنبش طبقه خویش را در سلول، سلول وجود خود درد می کشیم، فراتر از اینها بحث بر سر راهبردی است که باید پیش گیریم، سیاست ها و راهکارهائی است که باید اتخاذ کنیم، اگر در این راه افتیم آنگاه همه ما حق داریم که همدیگر را به خاطر کاستی ها، اشتباهات، واماندگی ها، بی عملی ها و همه اشکالات دیگر به باد انتقاد سازنده، رادیکال، جنبشی، طبقاتی، شورائی و ضد سرمایه داری گیریم. ما باید به هم انتقاد کنیم. ایراد در انتقاد نیست. ایراد در فرصت طلبی های کریه مشتی عافیت جوی کرکس صفت است که می کوشند تا با صحه گذاری وقیح دکاندارانه بر تمامی گمراهه رفتن های سندیکالیستی و رفرمیستی کارگران در میان آن ها جائی برای کاسبکاری خود باز کنند.

کارگران ضد سرمایه داری

31 مرداد 1399