با شتاب گیری انقلاب ضد رژیم سلطنتی سرمایه داری در سال ۵۷، دیدیم که قدرت های سرکش جهانی سرمایه داری دست به کار تشکیل کنفرانس گوادولوپ شدند و از خمینی و وحوش اسلامی همراه، رونمائی کردند، جمهوری اسلامی مستقر گردید تا سرمایه داری ایران را از خطر انقلاب واقعی کارگران، زحمتکشان برهاند. دو دهه اول عمر رژیم صرف سرکوب وحشیانه جنبش توده ها در ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان، تشدید کشتار و شکنجه کمونیستها، سایر مبارزان آزادیخواه، فعالین شوراهای کارگری، شد. کشتارها با قربانی کردن توده وسیع و میلیونی انسانهای کارگردرجنگ هشت ساله تکمیل گردید، در طول این مدت از خانواده پهلوی وباند های سلطنت طلب که با ثروت اجتماعی ربوده شده درآغوش گرم امپریالیسم آمریکا ومتحدینش لمیده بودند نشانی نبود. همزمان که با شتاب بر دامنه جنایات و درندگی های رژیم اختاپوسی اسلامی افزوده شد، به تدریج داریوش همایون ها، چهره های منفور و ورشکسته رژیم شاه نیز که قبلا خود را زیر فشار خشم و قهر و نفرت توده کارگر ایران می دیدند، به خود اجازه دادند که سر از گورستان بیرون آرند و در تلویزیون های لس آنجلسی، بنگاههای شادمانی و رسانه های فارسی زبان دولتهای آمریکا، اروپا شروع به حرف زدن کنند. طولی نکشید که حتی بدترین دژخیمان و آدمکشان ساواک مانند پرویز ثابتی نیز جرآت کردند وارد معرکه شوند و در شرائطی که آوازه کشتار، سبعیت و حمام خون آفرینی جمهوری اسلامی جهان را در خود غرق و روی تمامی رژیمهای کشتارگر تاریخ را سفید کرده بود، خود را محق حرافی دیدند. این روند ادامه یافت. ابعاد توحش حاکمان اسلامی افزون و افزون تر شد، کار به جائی رسید که اطرافیان رضا پهلوی نیز راه افتادند، شور ساختن امامزاده و متولی شدن در سر پروردند، شروع به توصیه دادن کردند، حلقه مشاورین تشکیل دادند، به رضا پهلوی گفتند که دنیا را چه دیدی؟ شاید گوادالوپی دیگر، رژیم چنجی دیگر، از کجا که تو ” کاندید اصلح ” اپوزیسیون بورژوازی پروآمریکایی نگردی. در دنیای سرمایه داری وقوع هر حادثه ضد بشری ممکن است. باید فرصت را غنیمت شمرد برای هدایت اپوزیسیون و به رکاب درآوردن جماعت هایی مثل « شورای مدیریت گذار» ، « انواع جمهوریخواهان » ، « شورای ملی تصمیم » و دیگرعلاف های بازار سیاست بورژوازی، کمر همت بست! همه اینها رخ داد، هراز گاهی، طرحی فریبنده از جانب شازده سلطنت طلب ها رسانه ای شد که همواره با هیاهوی بسیار، درمدیای معلوم الحال فارسی زبان خارج از کشور مثل تلویزیون ایران اینترنشنال، بی بی سی و غیره پوشش داده شد – از« شورای ملی ایرانیان » تا آخرینش « دولت موقت تکثرگرا » درطی خیزش اخیر. اغلب این طرح های پوشالی، مثل « شورای ملی ایرانیان » ، « ققنوس » ، « پیمان نوین » با هدف جمع کردن اپوزیسیون بورژوازی به زیر پرچم رضا پهلوی، دود شدند و به هوا رفتند، این آخری هم « دولت موقت تکثرگرا » سرنوشتی سوای بقیه نخواهد داشت. جریان سلطنت طلب یک لولوی فاشیست هم به نام « فرشگرد » را تشکیل داده است تا درشبکه های اینترنتی و مدیای فارسی زبان علیه مخالفین خود به فحاشی بپردازند و چون سلف خود – ساواکی ها برای آنها، خط و نشان بکشند. کل اپوزیسیون بورژوازی پروغرب، امثال رضا پهلوی و همراهان، که پشت در کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا صف بسته اند، تا کنون فقط بعنوان اهرم فشارعلیه رژیم اسلامی به بازی گرفته شده اند و نه بیشتر، هنوز هیچ کدام این ها حتی برای وضعیت احتمالی رژیم چنج آمریکایی، در نبود جنبش شورایی ضد سرمایه داری طبقه کارگر، تأییدیه عموسام برای ورود به چوگان قدرت دریافت نکرده اند . بحران درماندگی اپوزیسیون بورژوازی از بابت کلید نخوردن پروژه رژیم چنج، بخصوص از جانب سلطنت طلب ها در تظاهراتهای ایرانیان خارج از کشور که به حمایت از خیزش اخیر، بعد از قتل مهسا امینی ( ژینا ) این جان شیفته، برگزار می شوند انعکاس روشنی دارد .سلطنت طلب ها از دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و نیز درخیزش اخیر که تظاهراتهای ایرانیان در خارج از کشور گسترده ترشده است، تعدادی شعبان بی مخ و ” زهرا خانم ” پهلوی چی را با پرچم های شیروخورشید (با تاج وبی تاج) به تظاهراتها میفرستند تا این تظاهرات را مصادره نمایند ویا در آنها اخلال ایجاد کنند. تلویزیون عربستان سعودی – ایران اینترنشنال، فعال تراز دیگررقبای مدیای فارسی زبان خارج از کشور، آنها را پوشش خبری می دهد. مسئول یک تلویزیون لس آنجلسی – شهرام همایون پرچم فروش هم به هرکسی که به این شوی مسخره پرچم گردانی سلطنت طلب ها برخورد کند، با لمپنیزم زن ستیزانه اش می شورد و شروع به عربده کشی می کند. همانگونه که دررابطه با گلشیفته فراهانی هنرپیشه ساکن فرانسه بروزکرد. برگزارکنندگان تظاهراتها به این شعبان بی مخ ها و ” زهرا خانم ” های پهلوی چی تذکرمی دهند که با پرچم گردانی، مزاحمت برای شرکت کنندگان فراهم نکنید و اخلال بوجود نیاورید، به آنها می گویند، شما هم می توانید ازپلیس اجازه بگیرید و فراخوان تظاهرات بدهید. اما اینها ازبردباری مجریان تظاهرات ها که مایل نیستند اراذل و اوباش سلطنت طلب را بیرون اندازند سوء استفاده می کنند و به چماقداری خود ادامه میدهند- بخصوص وقتی شعار« مرگ برستمگرچه شاه باشه چه رهبر» که برگرفته ازخیزش اخیردرایران است، داده می شود به سن ومجریان تظاهرات حمله ورمی شوند، همانطورکه درمیدان ترافالگار لندن، بلندگو و میکروفن را شکستند و به مجری زن تظاهرات آسیب فیزیکی رساندند. تاکنون، نه با نام رضا پهلوی و نه به نام سلطنت طلب ها، فراخوانی برای برگزاری تظاهرات درهیچ کشوری داده نشده است – چرایی آن روشن است، چون می دانند غیرازجماعت قلیل خودشان و شاید تعدادی جوان که هیچ شناختی ازگذشته خونباردیکتاتوری سلطنتی سرمایه و جاده صاف کن به قدرت رسیدن رژیم اسلامی ندارند، قادر به فریب هیچ کس دیگر نیستند. بعضی ها که ادعای چپ بودن هم دارند ساده لوحانه به سلطنت طلبها ایراد می گیرند، که چرا برنامه و پلاتفرم خودشان را اعلام نمی کنند. این نوع مدعیان ” چپ ” فریبکارانه خود را به فراموشی می زنند، چنین القاء می کنند که گویا رژیم شاهنشاهی سرمایه پدیده ناشناخته ای است و توده کارگر ایران از کارنامه بربریت ها و درندگیهایش اطلاع ندارد. مگر نه این است که آنچه جمهوری اسلامی در این 4 دهه کرده است، رونوشت مطابق اصل بشرستیزی های شاهنشاهی سلف خود بوده است. آنها با ایدولوژی ناسیونالیست عظمت طلب و اینها با ایدولوژی اسلامی. عملکرد یکسان بوده است. تمامی فجایعی که بیش از چهار دهه توسط فاشیست اسلامی سرمایه داری در ایران بر سر طبقه کارگر و توده های مردم فرودست آوار شده است، ادامه جنایات سرمایه داری دوران ستمشاهی بوده است. این جنایات تا زمانی که جنبش شورایی ضد سرمایه داری طبقه کارگر، جمهوری اسلامی و یا هر بدیل رژیم چنجی دیگر را سرنگون نکند باقی می ماند.
بیژن شفیع
آبان ١٤٠١