کار کودک را باید در ارتباط با سرمایه داری و منافع آن و شکل امروزی اش یعنی جهانی شدن کامل سرمایه و پیشرفت تکنولوژی مورد توجه قرار داد. کار کودک یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی اواخر قرن 20 و شروع قرن 21 است. بنابراین مساله ای اقتصادی، فرهنگی و تاریخی است. مساله ای است که همراه با سرمایه داری امری جهانی شده است و باسیستم موجود معنا می یابد. سیستمی که ثروت را برای تعدادی اندک و فقر را برای انبوه جمعیت تولید می کند. همین فقر است که کودکان را به جای کودکی و آموزش به کار کشانده است، بنابراین بدترین شکل فقر است که بااستثمار نیروی کار در سرمایه داری هماهنگ می شود. امکان بهره کشی بی حد و مرز، کار کودک را برای سرمایه جذاب کرده است.

نباید کودک را به عنوان یک موضوع خصوصی که برای کمک به خانواده دچار زحمت شده ، در نظر گرفت. سرمایه داری از آغاز به کار کودک به ویژه در معادن به خاطر جثه کوچک و دست مزد ناچیزشان روی آورد . در آغاز گاه کودکان مانند بزرگسالان بیش از 12 ساعت در روز می باید کار می گردند اما تدریجا به دلیل حساس شدن جامعه به مساله تغییراتی در شرایط به کار گیری کودکان به جود آمد اما همواره بین قانون و عرف یا حرف و عمل فاصله ای چشمگیر وجود دارد. قانون را نمایندگان حافظ سرمایه می نویسند و هزار البته طوری می نویسند که منافع سرمایه در خظر نیفتد. سن کار در کشورهای مختلف متفاوت در نظر گرفته شده است. براساس کنوانسیون بین المللی کار که ضمانت اجرایی ندارد و اعضایش هم آن را رعایت نمی کنند، سن مجاز کار 18 سال است اما کار همیشه مجاز نیست و قانون هم چشمش را بر آن می بندد به نحوی که در پیشرفته ترین و ثروتمند ترین کشورها هم با کار کودک مواجه ایم. به طور مثال در آلمان یکی از ثروتمندترین کشورهای صنعتی حدود نیم کودکان در سن مدرسه کار می کنند. آن ها کارشان را امکانی برای استقلال می نامند و می خواهند با کار آن چه را که والدین برای شان نمی خرند مثل لباس های مارک دار، کامپیوتر، دستگاه های صوتی ویژه ، وسایل ورزشی، مخارج رفتن به دیسکو یا سفر در فاصله تعطیلی مدرسه را برای خود تامین کنند. آن ها کارهای متفاوتی از توزیع روزنامه و تبلیغات، نظافت، کار کمکی در پمپ بنزین ها و سوپرها، کار ساختمانی، کار در رستوران و غیره را انجام می دهند اما در واقع این کودکان در خانواده های کارگری یا بیکار که دچار فقر هستند زندگی می کنند.

در آمریکای لاتین براساس قانون کودکان از سنین 14 یا 15 با اجازه ی ولی می توانند شروع به کار کنند. اما فقر کودکان را پیش از این سنین هم به کار می کشانند و خیابان های این کشورها پر از کودک کارفروشنده ی خیابانی است. این کار اما با کار کودکان آلمانی متفاوت است . آن ها برای تهیه وسایل تحصیل خود و هم چنین کمک به مخارج خانواده کار می کنند، زیرا در فاصله ی 1980 – 1990 شمار فقرا از 109 میلیون نفر به 189 و شمار کودکان کار به 60 میلیون نفر رسید. نسبت فقرا به کل جمعیت که 500 میلیون نفر بود به 38% و نسبت کودکان کار به 12% رسید. قبل از دهه 80 یک کارگر معلم با دست مزدش می توانست احتیاجات ضروری یک خانوار پنج نفره را تامین کند اما امروزه این امر امکان پذیر نیست و برای تامین مخارج زن و کودک هم باید شریک خرج شوند. بنا براین فقر عامل اصلی کار کودکان است. در ایران به طور قانونی کودکان می توانند از سن 15 کار کنند اما در آمار های رسمی منتشر شده توسط مرکز آمار ایران همواره با جمله ی ” شاغلان 10 ساله و بیش تر” مواجه ایم و این نشان می دهد که قانون مساله سن کار را ندیده می گیرد و آن را به اجازه ی ولی و قیم محول می کند. مبارزه با کار کودکان از طریق قانون امکان پذیر نیست زیرا فقر از رابطه ی کار و سرمایه می آید و سرمایه داری به عنوان شیوه تولید حاکم، دولت خود، قوه قانون گذاری خود، قوه قضائیه خود را دارد و نمی گذارد در بر پاشنه ی دیگری بچرخد. تنها راهی که میماند مبارزه با اس و اساس سرمایه داری برای تغییر شرایط زندگی توده های کارگر و زحمتکش است. مبارزه با همان رابطه ای است که فقر و ثروت را تولید و توزیع می کند. تا پیروزی در این مبارزه باید دولت های سرمایه داری را وادار ساخت زندگی کودکان را تامین کنند زیرا کودکان آینده جامعه اند و به جامعه تعلق دارند. وظیفه ی جامعه است که امکانات زندگی شان را فراهم سازد.

نوشین