دو جمله بالا فریاد خون آلود عده ای کارگر نیست. تیتر هیچ نشریه «چپ» و ضد سرمایه داری هم نمی باشد. حتی تبلیغات مخالفان جمهوری اسلامی هم نیست. عبارت نخست از سالنامه ها و اسناد رسمی مراکز آماری جمهوری اسلامی استخراج شده است و جمله دوم عین گزارشی است که روزنامه های رژیم تهیه و منتشر نموده اند. گزارش می گوید که صدها هزار کارگر بیکار، گرسنه، مفلوک، گورخواب و خرابه نشین نواحی مختلف پایتخت فاشیسم اسلامی سرمایه قادر به خریدن یک نان خالی برای سیر کردن شکم خویش و فرزندان خود نیستند. اینها هر روز نصف یک نان می خرند اما حتی پول پرداخت همین نان نصفه را ندارند. این نصف نان سوخته و بیات را به صورت نسیه می خرند و برای خرید آن باید «کارت ملی»!!!!! خود را گرو بگذارند. همه اینها فقط در تهران است، گوشه ای از گزارش، اعترافات فردی از کارگزاران رسوای خود رژیم را پخش می کند که می گوید: 400 هزار کارگر حاشیه نشین اهوازی از هیچ امکانات معیشتی، بهداشتی، درمانی، برخوردار نیستند، زاغه نشینند و بضاعت خرید نان روزانه فرزندانشان را ندارند. گزارش، حرفهای تکان دهنده مغازه دارانی را منعکس می نماید که می گویند: توده کارگر ویرانه خواب مناطق محل کار آنها خیال خرید غالب مایحتاج خوراکی را از سر خود بیرون نموده اند. مفلوک و حقیر در اطراف قصابی ها، فروشگاهها و نانوانی ها می چرخند تا شاید استخوانی به کف آرند. ریزه های غیرقابل فروش گردن و بال مرغی را پیدا کنند یا قطعه نان بیات به فروش نرفته ای را قوت لایموت سازند!!! گزارش، صدای جانگداز کارگران زنی را منتشر می کند که از نداشتن آب شرب جانشان به لب رسیده است و از تشنگی مرگبار فرزندانشان می نالند. گزارش اقرار می کند که وضع زندگی بخش عظیمی از کارگران در سراسر ایران چنین است. این کارگران بخشی از توده های طبقه ای هستند که فقط در سال 1398، در دل طوفان بحران اقتصادی، زیر موج دهشت زای تحریم های بین المللی و غرق در گرداب هائل کرونا حدود 7000 تریلیون سود خالص تحویل سرمایه داران و دولت سرمایه داده اند. 7000 تریلیون تومان بر سرمایه طبقه سرمایه دار افزوده اند. تریلیونها تومان از حاصل کارشان توسط سپاه، بسیج، پلیس و ارتش سرمایه صرف سرکوب فیزیکی اعتراضات و عصیان های گرسنگی آلود آنان شده است. تریلیون ها تومان از حاصل استثمارشان صرف عیش و نوش و رفاه و هوسرانی شکمباره های روحانی حوزه نشین و ابزار شستشوی مغزی خودشان، فرزندان و همزنجیرانشان گردیده است. فقط 95 میلیارد دلار آن راهی حساب مخصوص ولایت مطلقه فقیه سرمایه شده تا صرف سرکوب فکری و فیزیکی کارگران منطقه شود. حتی گزارشات رسمی مطبوعات سرمایه و دولت اسلامی سرمایه داری نیز قادر به کتمان این همه سبعیت، درندگی و انسان ستیزی نظام بردگی مزدی نیست. امکان زندگی در سیطره این نظام از همان آغاز محقر و محدود و مسدود بوده و اینک به طور کامل ناممکن شده است. کارگران سوای کارزار رادیکال، سازمانیافته شورائی، سرمایه ستیز و سراسری هیچ راه دیگری در پیش رو ندارند. برای این کارزار باید دست در دست هم نهاد، باید یک قدرت متحد، متشکل، شورائی و ضد سرمایه داری شد، باید بر سینه تمامی نیروهائی که خود را منجی ما می خوانند دست رد کوبید، رهائی ما فقط در ظرفیت و توان جنبش سازمان یافته شورائی سراسری ضد کار مزدی ما است.